کارون پرآبترین و بلندترین رودخانه ایران خشکید. سفیدرود دومین رودخانه بلند ایران به طول 765 کیلومتر و پرآبترین رودخانه استان گیلان که آب بیشتر از ۱۷۰ هزار هکتار شالیزارهای برنج را تأمین میکرد، به احتضار افتاده است.
این روزها تصویر ماهیهای خشکیده بر بستر تفتیده و ترکخورده سومین رودخانه خروشان ایران یعنی کرخه منتشر میشود و رود پرآب دز که از کوههای زاگرس سرازیر میشد، نفسهای آخر را میکشد و برای اولین بار در تاریخ بهطور کامل خشکیده است. رودخانه کشکان لرستان، رودخانه پرآب چالوس که از رشتهکوههای البرز جاری میشد، رود ارس و هیرمند که به رود وحشی معروف بود، همه و همه خشکیدهاند و حالا تعداد استانهای بیابانی ایران بنا به اعلام سازمان منابع طبیعی از ۱۴ استان به ۲۱ استان رسیده و حالا بسیاری از مردمان روستاهای غرب ایران بر اثر کمبود ذخایر آب پشت سدها، آب لولهکشیشان هم قطع شده است.هدایت فهمی، مدیرکل سابق منابع آب وزارت نیرو به «شرق» میگوید که در ایران مدیریت فاجعهبار منابع آب را به تغییرات اقلیمی تقلیل میدهند تا از قصور خود برای رخدادن فاجعه ملی بحران آب فرار کنند. او وضعیت منابع آب غرب ایران را بحرانی توصیف میکند.
خروشانترینها خشکیدند
بعد از کارون و کرخه که خشکیدند، حالا نوبت خروشانترین رود کشور رسیده. بهتازگی تصاویر و گزارشهایی از پاییندست رودخانه دز منتشر شده که نشان میدهد این رود برای نخستین بار در تاریخ به طور کامل خشکیده است! البته دز در سالهای گذشته هم وضعیت خوبی نداشت و کمآب شده بود ولی این اولین باری است که به طور کامل خشک شده است.
کارشناسان علت این خشکی را کاهش آب پشت سد دز و جلوگیری از ورود حقابه به این رودخانه عنوان میکنند. اهالی بخش شعیبیه در شهرستان شوشتر و از مناطق پاییندست رودخانه دز با انتشار ویدئوهایی فاجعه خشکیدگی رودخانه دز را به تصویر کشیدند. آنها حتی با انتقاد از کاهش خروجی سد دز در بالادست این رودخانه، هشتگ «حقابه دز را آزاد کنید» را راهاندازی و جاریشدن آب در رود دز را مطالبه کردند.
هرچند با وجود انتشار این فیلمها و اعتراضها سازمان آب و برق خوزستان همچنان اعلام میکند خروجی سد دز، با وجود کاهش ۴۹درصدی آورد رودخانه در سال آبی جاری، در روزهای اخیر هیچ کاهش یا تغییری نداشته و عامل چالش در پاییندست، برداشتهای غیرمجاز در طول مسیر بوده است. مدیر انجمن محیطزیستی «رمانه» در گفتوگو با ایرنا شرایط رودخانه دز را یک فاجعه محیطزیستی توصیف کرد که به گفته او ناشی از سوءمدیریت در بخش آب است. او همچنین خبر داده که در روزهای اخیر آب لولهکشی روستاهای این بخش نیز قطع شده و افزوده: با خشکشدن رودخانه، پمپهای آب روستایی امکان برداشت آب ندارند و در این روزها مردم مجبور شدهاند برای شستوشو و بهداشت از اندک آبی که در کف رودخانه مانده است، استفاده کنند.
مرگ رودها؛ از کشکان و چالوس تا ارس و هیرمند
همزمان تصاویر منتشرشده در ماههای اخیر از رودخانه کشکان، یکی از دو سرچشمه اصلی رود کرخه، نیز نشان میدهد که کشکان هم دیگر کاملا خشک شده است. این رودخانه در سالهای گذشته یکی از پرآبترین و خروشانترین رودخانههای کشور بود اما اکنون به باور کارشناسان به خاطر خشکسالی، کشت بیرویه محصولات آببر، اجرانشدن الگوی صحیح کشت و سوء مدیریت خشک شده است. حالا علاوه بر وقوع یک فاجعه زیستمحیطی و نابودی تمام آبزیان، اقتصاد و معیشت جمعیت زیادی از مردم مناطق خرمآباد، بیرانشهر، چگنی، سلسله و دلفان، معمولان و پلدختر که وابسته به رودخانه کشکان است، به خطر افتاده است.
تمام این اخبار درحالی دهانبهدهان میشود که هنوز یک سال از جاریشدن آب در بستر خشک زایندهرود نمیگذرد و حتی خبر خشکشدن کامل رودخانه پرآب چالوس در استان مازندران هم هنوز یکساله نشده است. رودی که قدمتش به اندازه قدمت جنگلهای شمال بوده و به باور متخصصان سدهای انحرافی انتقال آب برای کشاورزی باعث مرگش شدند. این رودخانه همچنین محل تخمریزی ماهیان ارزشمندی بوده که با خشکشدن آن، حالا نسلشان از بین رفته است. در کنار تمام اینها، رودهای مرزی هم یکی یکی از دست میروند. ارس یکی از مهمترین این رودهاست که این روزها به خروجی رسانهها رسیده است و به دنبال ابرپروژههای آبی ترکیه و سدسازی روی رودهای بینالمللی، بهزودی سرنوشتی مانند هیرمند، هریرود، دجله و فرات پیدا میکند.
گوهررود و زرجوب کانال انتقال فاضلاب شدهاند
تورج فتحی، کارشناس منابع آب، معتقد است مشکل فقط ازدستدادن منابع آبی سطحی به لحاظ کمی نیست بلکه این منابع از نظر کیفی هم در معرض آسیب شدید قرار دارند.
او به «شرق» توضیح میدهد: ورود فاضلابهای تصفیهنشده به رودخانهها بهویژه در مناطق شمالی تأثیر اکوسیستمی بسیار هولناکی خواهند داشت؛ آنقدرکه حتی رودهایی مثل گوهررود و زرجوب رشت هم که به زلالی و شفافیت آب شهره بودند حالا به کانال انتقال فاضلاب تبدیل شدهاند که از این فاضلاب خالص در کشاورزی استفاده میشود و اکنون دیگر گیلان از استانهای پرخطر در آلودگی آب است. به عقیده فتحی تغییر قوانین مربوط به منابع آبی و بهویژه آبهای سطحی و تطبیق آن با وضعیت اخیر میتواند اولین و مهمترین قدم در راستای بهبود وضعیت کنونی باشد. اقدامی که سه نهاد وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی و سازمان محیط زیست باید به آن توجه ویژهای داشته باشند.
وضعیت منابع آب غرب کشور خطرناک شده است
هدایت فهمی، معاون سابق دفتر برنامهریزی منابع آب وزارت نیرو هم به «شرق» میگوید: قابل پیشبینی بود که با توجه به کاهش 30درصدی بارشها، خشکی آبهای سطحی گسترش پیدا کند. او تأکید میکند: کشور در آستانه یک فاجعه ملی است و این سیاهنمایی نیست و واقعیت محض است. اتفاقا باید این واقعیت هولناک را مطرح کرد تا مردم بدانند چه میگذرد و برایش آمادگی داشته باشند. در پی خشکی رودهای غرب کشور معیشت و کشاورزی افراد در مناطقی که رودخانهشان خشک میشود بهشدت تحت تأثیر قرار میگیرد و پایانههایی که تالاب دارند، بهزودی با گردوغبار و ریزگرد مواجه خواهند شد.
فهمی معتقد است که مسئله وابستگی منطقه غرب به آبهای سطحی بسیار مهم است و در صورت ادامه وضعیت، نه تنها قطعا معیشت مردم منطقه که حتی تأمین آب شرب بهداشتی هم برایشان با مشکل مواجه میشود و بالطبع تعداد روستاهایی که نیاز به آبرسانی با تانکر دارند، افزایش پیدا میکند. طبق آماری که او ارائه میدهد درحالحاضر حدود 300 تا 350 شهر درگیر تنش آبی داریم که تعدادشان با خشکشدن روخانهها درحال افزایش است. او میگوید: همین الان هشتمیلیون نفر از جمعیت روستایی کشور درگیر تنش آبی هستند؛ 13 هزار روستای بالای 20 خانوار و 16 هزار روستای زیر 20 خانوار دچار مشکل آب هستند که این تنش با خشکی رودها برایشان تشدید خواهد شد. بدتر اینکه تنشها بهویژه در غرب کشور قطعا تبعات معیشتی و سپس اجتماعی خواهد داشت و فقط در حد آسیب به طبیعت باقی نمیماند.
قصور در مدیریت منابع آب را به گردن طبیعت میاندازند
از نظر فهمی در شرایط فعلی، تنها کاری که در کوتاهمدت قابلانجام به نظر میرسد، آبرسانی بهداشتی با تانکر است تا حداقل دسترسی مردم به آب سالم در مناطقی مثل خوزستان و سایر استانهای غربی قطع نشود. او ادامه میدهد: باید بسیار پیش از اینها به این فکر میشد که بهرهبرداری از منابع آب بهصورت تلفیقی از منابع سطحی و زیرزمین باشد اما چون خیال همه راحت بوده که در مناطق غربی آب سطحی فراوانی وجود دارد و نیازی به استفاده تلفیقی نیست، این اتفاق نیفتاده است.
البته در مناطقی هم که آب سطحی کمتری داشتهایم، مسائل رعایت نشده و از آب زیرزمینی هم اضافهبرداشت داشتهایم، تا جایی که حالا با کسری سالانه بیش از شش میلیارد مترمکعب در هرسال مواجه هستیم که موجب فرونشست شده، ریزگردها را تشدید کرده، موجب فرسایش خاک و... شده است. فهمی تأکید دارد که کشور در مرحله خطرناکی است و درگیر تشدید بیابانزایی شده، در نتیجه تمام مؤلفههای طبیعی اکنون در خطر است. این کارشناس میافزاید: خشکسالی بهطور طبیعی جریانهای رود و ورودی سدها را کاهش میدهد ولی این مسئله موجب نمیشود سوءمدیریت و حکمرانی درست در بخش آب و مدیریت سرزمینی را نادیده بگیریم.
به باور او اگر مدیریت درست و حکمرانی پایداری داشتیم، قطعا میتوانستیم بهراحتی تبعات خشکسالی را کنترل کنیم ولی این اتفاق نیفتاده و مدیریت سرزمینی در ایران بر مبنای فکرکردن تنها برای همان لحظه بوده، آن هم پس از اتفاقافتادن بحران نه پیش از آن. فهمی خاطرنشان میکند: برای مثال تا سیل میآید همه به تکاپو میافتند و تا کمر داخل سیل میروند تا مشکل را بررسی و حل کنند ولی به محض اینکه تمام شود فراموشش میکنند، مواجهشان با خشکسالی هم همینگونه بوده است.
همهچیز را به گردن طبیعت میاندازند، درحالی که بخش بزرگی از وضعیت به مدیریت و حکمرانی نادرست بازمیگردد. اگر مدیریت درست داشتیم شدت خشکسالی به حدی نمیرسید که مردم در فشار و معیشتشان در خطر قرار بگیرد. تا آنجا که ما برای تهیه آب شرب برخی مناطق هم با مشکل مواجه شویم. فهمی درنهایت هشدار میدهد که باید هرچه سریعتر وضعیت مدیریت شود؛ چراکه منطقه غرب کشور تا 20 یا 30 سال آینده با خشکی بسیار بیشتری مواجه خواهد شد و کاهش بارش به میزان 60 درصد را در این منطقه شاهد خواهیم بود. بنابراین جریان سطحی ما از این هم بیشتر کاهش پیدا خواهد کرد.
چندی پیش در پنجم تیرماه امسال عباسعلی نوبخت، سرپرست جدید سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری ایران در مراسم معارفه خود خبر داد که مساحت استانهای بیابانی ایران ۶۶ درصد بیشتر شده و مناطق بحرانی برای ریزگردها هم حدود ۴۳ درصد گسترش داشته است. به گفته نوبخت تعداد استانهای بیابانی ایران از ۱۴ مورد در آغاز برنامه چشمانداز ۲۰ساله، اکنون به حدود ۲۱ استان رسیده است./ شرق