رسیدگی به این پرونده از ساعت ۲:۳۰ بامداد روز چهارشنبه ۱۴ مهر سال 1400 با کشف جسد مردی ۵۱ ساله به نام محمود در یک کارگاه طلاسازی آغاز شد. برادر مقتول که جسد را پیدا کرده بود به مأموران کلانتری ۱۰۹ بهارستان گفت برادرش راننده تاکسی بوده و در مواقع بیکاری در کارگاه طلاسازی کار میکرد.
در ادامه مأموران به بررسی جسد پرداختند و مشخص شد که وی با شلیک 2 گلوله کشته شده است. بدین ترتیب تیم جنایی به دستور بازپرس پرونده تحقیقات خود را برای شناسایی عامل یا عاملان قتل ادامه داده و همچنین در بازرسی از کارگاه مشخص شد حدود ۱۰۰ گرم طلا نیز از داخل کارگاه سرقت شده است. با توجه به سالم بودن درهای ورودی احتمال اینکه جنایت از سوی فردی آشنا صورت گرفته باشد قوت گرفت.
در ادامه تحقیقات و بررسی دوربینهای مداربسته بیرون کارگاه مأموران به دوست مقتول به نام سرژیک مظنون شدند و وی را به اداره آگاهی احضار کردند اما او مدعی شد که از قتل دوستش اطلاعی ندارد، تا اینکه مأموران با بررسی مستندات و دوربینهای مداربسته محل و همچنین تناقضگوییها و پریشانی دوست مقتول به این نتیجه رسیدند که او در این ماجرا نقش دارد. بنابراین وی را 17 روز پس از قتل دوباره احضار کردند و تحت بازجویی قرار دادند اما در حالی که او بازهم قصد داشت تا مأموران را گمراه کند، در ادامه بازجویی بهناچار لب به اعتراف گشود و در تشریح ماجرا گفت: چند ماه قبل به او 400 گرم طلا دادم و قرار بود در اسرع وقت آن را برگرداند اما هربار با خونسردی عنوان میکرد که هفته بعد بدهیات را تسویه میکنم اما تسویه نمیکرد تا اینکه شب حادثه با اسلحهای که از قبل به خاطر امنیت خودم خریده بودم به کارگاه طلاسازی رفتم و با دو گلوله او را زدم و پس از آن هم از آنجا خارج شدم و اسلحه را به داخل نهر آب انداختم.
با اعتراف متهم و بازسازی صحنه و همینطور گزارش پزشکی قانونی پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
جلسه دادگاه
در آغاز جلسه دادگاه، مادر، همسر و دو فرزند مقتول یک به یک به جایگاه رفتند و با طرح شکایتشان خواستار قصاص متهم شدند و عنوان کردند که به هیچ عنوان حاضر به مصالحه و گذشت نیستند.
پس از آن متهم با تغییر اظهاراتش عنوان کرد: من اقلیت مذهبی هستم و 30 سال با محمود دوست و همکار بودم. قتل او یک اتفاق بود و من قصدی برای کشتن او نداشتم.
وی در ادامه به تشریح ماجرای درگیری منجر به قتل پرداخت و گفت: ساعاتی قبل از آنکه به کارگاه طلاسازی بروم با محمود تماس گرفتم و او گفت که میخواهد بدهیاش را تسویه کند. من هم به آنجا رفتم و پس از دقایقی از او خواستم تا 400 گرم طلایی که از من گرفته بود را برگرداند که محمود به یکباره کلتی را که مجهز به صداخفه کن بود از داخل کشوی کارگاه درآورد و به سمت من گرفت در همان لحظه باهم درگیر شدیم و من سر لوله تفنگ را گرفتم و به سمت خودش برگرداندم که او ماشه را چکاند و یک گلوله به او خورد. پس از آن در حالی که قصد داشتم تفنگ را از او بگیرم گلوله دیگری شلیک شد و محمود به زمین افتاد و من از ترسم نمیدانستم چه کاری باید انجام دهم. فقط او را به حمام کارگاه بردم و بعد هم طلاها و تلفن همراه محمود را برداشتم و از آنجا فرار کردم.
بعد از این اظهارات قاضی از متهم خواست تا صحنه درگیری را در صحن دادگاه بازسازی کند و پس از آن به متهم گفت: اظهارات شما با اعترافاتتان در مرحله دادسرا متفاوت است و با مستندات علمی و گزارش تشخیص هویت و پزشکی قانونی که گفته یکی از گلولهها از ناحیه پشت کتف وارد و از سینه مقتول خارج شده تناقض دارد.
متهم در پاسخ گفت: واقعیت همان چیزی بود که الان گفتم. در دادسرا به خاطر شرایط روحی ناچار شدم اینگونه اعتراف کنم. من حتی به خاطر عذاب وجدان خودم به پلیس مراجعه و اعتراف کردم.
قاضی گفت: اینگونه نبوده چون مدارک و مستندات در مورد شما آنقدر واضح و کامل بود که مأموران شما را احضار کردند و بعد هم بازداشت شدی. ضمن اینکه شما در مدت 17 روزی که بازداشت نشده بودی با خانواده مقتول رفت و آمد میکردی اما نمیگفتی که قتل کار خودت بوده.
متهم جواب داد: به خاطر دوستی با خانواده محمود خجالت میکشیدم که واقعیت را به آنها بگویم.
قاضی در ادامه متهم را جلوی میزش فراخواند و با نشان دادن دستخط خودش در دادسرا عنوان کرد: در مرحله دادسرا با خط خودت اعتراف کردی که اسلحه را تو به داخل کارگاه بردی و بعد هم از پشت به مقتول شلیک کردی. یعنی به عمد او را کشتی.
متهم پس از اظهارات قاضی سرش را پایین انداخت و گفت: بله واقعیت همان است که در دادسرا اعتراف کردم. من هنوز هم با دیدن خانواده محمود شرمنده میشوم و از کارم پشیمانم و از آنها میخواهم تا من را ببخشند.
پس از آن وکیل متهم به جایگاه رفت و با تسلیم لایحهای عنوان کرد: متهم سابقه کیفری ندارد و سرقتی هم انجام نداده آن چیزی هم که از کارگاه برداشته مقداری بوده که از مقتول طلب داشته با این حال آن را هم پس داده است. از اینرو از محضر دادگاه و خانواده مرحوم میخواهم تا حد امکان در مجازات موکل من تخفیف قائل شوند.
پس از اظهارات وکیل متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.