حرفهای راویان مطمئن از احیای برجام، چندماهی است که بدون تغییر شکل تکرار میشود اما هشدارهای مرددها روزبهروز بلندتر میشود. اکنون به نقطهای رسیدهایم که درخطربودن توافق هستهای از همیشه عیانتر است.
برخی البته از این مسئله راضیاند. آنهایی که از ابتدا با این توافق و بلکه با هرگونه توافق و تعامل مخالف بودند، در یک سو و آنهایی که توهمات دیگری درباره شکل برنامه هستهای ایران دارند، از سوی دیگر خروسخوان کبکهایشان را به جشن نشستهاند. در این میان نهتنها اهالی دیپلماسی بلکه اهالی سیاست و اقتصاد هم که عواقب شروع بحرانی بزرگتر از بحرانهای موجود را میبینند، نگران مینگرند و یک سؤال البته دستبهدست میشود: چه باید کرد؟
ایده این است که دیپلماسی باید همواره راهی برای مشکلات و مسائل پیدا کند. مسئله اما اینجاست که در دنیای واقعی گاهی برخی تصمیمها پلهایی را خراب میکنند، مسیرهایی را میبندند و پیچهایی را رد میکنند که جبرانشان اگر شدنی هم باشد، از همه آنچه پیشتر شدنی بوده سختتر است. شاید خالی از لطف نباشد که با نگاهی به تصمیماتی که در سال ۱۴۰۰ درباره احیای برجام گرفته شد، ببینیم ما چه کردهایم که حالا به این نقطه رسیدهایم. آیا این نقطه ابهام، سرنوشت محتوم بود، یا میشد راه دیگری رفت؟
سیاسیبازی با دیپلماسی
دنیای دیپلماسی، میتواند تحت تأثیر تحولات سیاست داخلی کشورها باشد اما این یک اجبار نیست. کشورها اگر بخواهند میتوانند حتی با همدستیهای داخلی مسیر خارجی کشور را به سمتی که مطلوب است، پیش ببرند. واقعیت این است که در اواخر بهار ۱۴۰۰ این تصمیم گرفته شد که با توجه به نزدیکی انتخابات ریاستجمهوری، بهخصوص در فضایی که به نظر آشکار میرسید پیروز انتخابات از جریان رقیب دولت مستقر است، گام آخر احیای برجام در دولت حسن روحانی و در دوران وزارت خارجه محمدجواد ظریف برداشته نشود. این تصریحی بود که رئیسجمهور وقت نیز داشت و «بازگشت به متن دور ششم» که در مذاکرات همین دوره نیز اتفاق افتاد، عملا تأییدیهای بر آن بود.
روحانی در چند مرحله و هربار با صراحت بیشتر تأکید کرد توافق احیای برجام آماده امضاست و حتی گفت اکنون تصمیم برای تمامشدن تحریمها در اختیار تهران است. اما آنچه در دسترس بود، به تعویق افتاد تا دولت بعدی بیاید و تشکیل شود و تیمش را بچیند و بعد هم به خیال برخی، میوهاش را. بماند که برخی حتی بهطور واقعی تلاش کردند تا بهجای تعویق، در همان دوران کار را یکسره کنند و برجام را تمام؛ با تصویب طرحی در مجلس که بعدتر، وزارت خارجه دولت اصولگرا نیز در رسانههای عمومی اذعان کرد یکی از چالشهای مسیر مذاکره است و بهاینترتیب خود نیز زمان مذاکره را طولانیتر کرد. تیم بعدی اما نمیتوانست و نمیخواست به محض شروع کار به وین برود و امضایی کند و برگردد تا عملا اذعان کند میوهچین کنش اسلافش بوده است. هفتهها و بلکه ماهها با همین نگاه گذشت. دولت جدید البته چندهفتهای را نیز بدون دلیل و استدلال مشخص به وقتگذرانی طی کرد و باقی بازیگران برجام را در وین منتظر گذاشت با بهانههایی که آن زمان بنیهشان مشخص نبود و اکنون خالیتر هم به نظر میآیند.
کار ما و کار آنها
بعد از چند هفته درخواست و تأکید و بلکه اظهار تعجب از سوی طرفهای دیگر، تیم دولت جدید با هدایت یکی از پیشگامان مخالفت با برجام راهی وین شد تا با ترکیبی از رویکرد مورد اشاره و نیز این تصور قدیمی که تیم ظریف، انگیزه امتیازگیری کافی را نداشته است، با متنهایی جدید پای میز برود. بعد از صرف مدتی گفتوگو روی این متنها نهایتا مذاکرات به همان «متن دور ششم» بازگشت. محتوای حرفهای جدید هرچه بود، به تشخیص اعضای تیم ایرانی کنار گذاشته شدند و راه پیشین ادامه یافت اما مدتی از زمان نیز پای تاکتیک تازه صرف شد تا کار به جای قبلی برسد.
مذاکره ما با همه بهجز ما
در مرحله بعدی و با چالشهای تازهای که در فضای گفتوگو ایجاد شده بود، اصرار بر غیرمستقیم نگهداشتن مذاکرات ادامه یافت. حتی وقتی شخص وزیر خارجه از در نظر داشتن این گزینه گفت هم جریان رسانهای سابقا همسو و هم دبیر همیشه تکمضرابزن شورای عالی امنیت ملی او را از حرفش پشیمان کردند. مذاکره غیرمستقیم فضایی را شکل داد که در آن دو جلسه تشکیل میشد: یک جلسه بین ایران و «۴+۱» و جلسه دیگر بین همان ۴+۱ با ایالات متحده. بهاینترتیب از طرفی عملا ما به خواست آمریکا، اتحادیه اروپا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین را دور یک میز نشاندیم تا یکی از میان بقیه پیام ما را به آن جلسه ببرد. مشخص است که چنین چینشی، تعقیب منافع و خواستهای ایران را دنبال میکرد، آنهم در شرایطی که به تصریح شخص علی شمخانی، مسئله برجام بین ایران و آمریکا بوده است.
ما بهاینترتیب تنها از مذاکره مستقیم بدون منفعتخواهیهای واسطهها با طرف اصلی تقابل یعنی آمریکا محروم نشدیم بلکه عملا جلسه تصمیمگیری را بدون حضور خودمان شکل دادیم تا بعد بر سر آنچه هفت طرف دیگر روی آن توافق کردهاند، تازه حرفمان را بزنیم. در این میان البته ما به روسیه تکیه کردیم و صریح و ضمنی این کشور را واسطه و انتقالدهنده پیام و حامی خود در جلسات بدون ما قرار دادیم، لابد با این تصور که مواضع روسیه و نیز موقعیت روسیه تغییری نخواهد کرد که ما را از این تفویض پشیمان کند.
تصور ناکام از ثبات شرایط
همه این طولانیشدنهای مسیر بر مبنای تحلیلی شکل میگرفت که لازمه اصلیاش، ماندگاری اوضاع و شرایط بود. مروری بر تحلیلهایی که گذر زمان را به نفع ایران توصیف میکردند، آشکار میکند که در هیچکجای آنها تغییر صحنه بینالمللی با اتفاقات پیشبینینشده و بلکه پیشبینیشده جایی نداشته است. اما اضافهکردن چندین ماه به مذاکرات احیای برجام با چندین تصمیم که هیچکدام بر مبنای چشماندازهای دیپلماتیک و نیازها و ضرورتها نبودند، کار را آنقدر طولانی کرد که شیپور جنگ، اینبار در شرق اروپا و با تجاوز روسیه بلند شد تا صفآرایی صحنه بینالمللی دستخوش تغییر شود. این اتفاق البته ناگهان نیفتاد و مدتی طولانی هشدارها درباره احتمال شروع چنین بحرانی مطرح میشد اما باز تلاشی نشد تا واقعه پیش از وقوع علاج شود و پیش از اینکه ما خود را در میانه تقابلی همهجانبه بین روسیه و غرب ببینیم، پرونده خودمان را از روی میزشان برداریم.
فردایی که فکرش را نکرده بودیم
حالا امروز به این نقطه رسیدهایم که همزمان با چالشی که با ایالات متحده داریم، درگیر چالشی شدهایم که روسیه با گرهزدن برجام به جنگ اوکراین درست کرده است و ما بهجای اینکه به دنبال حفظ منافعمان و دورنگهداشتن خودمان از خطرات حاصل از جنگی گسترده و بلکه شاید استفاده از فرصتهای حاصل از بحرانی جدید باشیم، باید نظارهگر این باشیم که توپ برجام را روسیه و آمریکا چطور در زمین یکدیگر میاندازند و زور کدام بیشتر میشود. در فضایی که خیلی کشورهای دور از جنگ مثل ما همزمان با هر دو طرف بازی میکنند و منافع خود را در دو سمت دنبال میکنند، سوزاندن یکی پس از دیگری گزینههای تصمیمگیری قبلی، حالا گزینههای مطلوب تصمیمگیری در شرایط فعلی را نیز دور از دسترس ما قرار دادهاند و بهجای آن، وضعیت توافق و تحریم خودمان هم هر روز مبهمتر از دیروز میشود.
میشد الان ما در حال استفاده از دستاوردهای احیای برجام و در فضای بدون تحریم و بحران، تصمیماتمان را در آسایش بگیریم اما آنهایی که اکنون به لطف مشارکت پایین در انتخابات، حتی در تقابل با بازیگران همجناح خود در داخل کشور هم صدای بلندی ندارند، صحنه خارجی را نیز اشتباه خواندند. به همین مناسبت است که حرفهای آن زمان وزیر خارجه سابق در آن فایل صوتی معروف، حالا در فضای شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود؛ بهخصوص آنجا که گفت: «شرایطی که امروز هست، شش ماه دیگر تکرار نمیشود. خیال میکنند اگر مانع این دولت شوند، شش ماه دیگر همهچیز سر جایش است و آنها میآیند و افتخار حل مشکل اقتصادی کشور را به خودشان اختصاص میدهند. واقعا حالیشان نیست. شش ماه دیگر دنیا، یک دنیای دیگر است و امروز آن شش ماه دیگر و آن دنیای دیگر رسیدهاند. / شرق