زمستان و ماه اول بهار، در ایران و جهان برهکشان کنسرتگذاران و خوانندگان ایرانی است. از یک طرف سال نوی میلادی است و از طرف دیگر به نوروز میرسد. خوانندگان داخلی و خارجی هم برای طرفداران داخلی و هم برای هواداران خارجیشان برنامههای مختلف دارند و تبلیغات و آگهیهای هر ساله برگزاری کنسرتها هم تاییدکننده همین نکته است.
اگر مبنای اولین کنسرت برگزار شده در ایران را سال 1288 و جشن نصرت ملی در خانه ظهیرالدوله بدانیم بیش از صد سال از این واقعه هنری وارداتی در کشورمان میگذرد. این سابقه یعنی کنسرت همیشه در کشور ما محبوب بوده و مخاطبان آن نیز معمولا از طبقه خاصی بودند. در دهههای مختلف مفهوم موسیقی و کنسرت تغییر کرد و اگر زمانی، رفتن به کنسرت تکنوازی یا موسیقی سنتی یا ارکسترسمفونیک یک فضیلت بود و هواخواهان خاصش را داشت امروزه اما انتظار و کارکرد کنسرت در نگاه بخش عمدهای از مردم متفاوت شده است. ورود جدی اقتصاد به حوزه موسیقی و تبدیل آن به یک پدیده هنری پولساز، نگاه اضلاع این مثلث را دچار تغییر کرد. کنسرتگذار، خواننده و مخاطب دیگر با هدفی متفاوت از قبل به کنسرت نگاه میکنند و هرکدام به میزان منفعتشان از این دو ساعتی که کنار هم هستند فکر میکنند. وجود سایتها و پایگاههای موسیقی که بهواسطه داشتن رسانههای مجازی متعدد و نفوذ در بطن جامعه، تاثیر عمدهای روی سلایق هنری هم گذاشتهاند و با انتخاب مهندسی شده عناوینی مانند «برترین آهنگها» یا «پرشنوندهترین خوانندگان» در شنیده و دیده شدن یک قطعه یا خواننده اثر زیادی دارند و هم به این تفاوت دیدگاهها کمک شایانی میکند.
در این میان برگزارکنندگان تورهای مسافرتی و فرهنگی که به دلیل کرونا، تقریبا یکی دو سال را کمکار یا بیکار بودند با کاهش تعداد بیماران و افزایش تزریق واکسنها، فعالیت خودشان را بیش از قبل کردهاند و برای جبران آن خلأ یکی دو ساله، قیمتها را هم افزایش دادهاند.
ترکیه و امارات در میان کشورهای اطراف ایران، بیشترین سهم را در برگزاری این کنسرتها دارند. درواقع آنها نقش واسطه را برگزار میکنند. آنها میزبان خوانندگان و تماشاگرانی هستند که از ایران یا کشورهای دیگر میآیند و در ازای در اختیار قرار دادن سالن یا سایر امکانات صوتی و احتمالا امکانات امنیتی، درآمدهای شگفتآوری از این میزبانی دارند. این میزبانی را بخشی از پروژه گردشگری میدانند و اصلا تورهای کنسرتهای ترکیه یا دبی به همین منظور ایجاد شدند. اما مساله اصلی این است که آنچه برای مردم ما در ترکیه یا کشورهای دیگر به اسم کنسرت، نمایش میدهند به معنی واقعی کلمه موسیقی و کنسرت است؟ دریافت هزینههای بالا و همسطح با خوانندگان برتر جهان برای دیدن یا شنیدن خوانندگانی که هر روز فیلم پلیبک یکی از آنها در فضای مجازی منتشر میشود چقدر منطقی است؟
طبعا آنهایی که برای عیدشان هزینههای چندصد میلیونی میکنند و در جای دیگری آنها را خرج میکنند میتوانند بگویند پول خودمان است و اختیارش را داریم، ما نیز کاری با آنها نداریم اما اگر دلتان برای پولهایتان میسوزد و میخواهید بدانید که چه سوءاستفادهای از این همه علاقه به موسیقی و حضور در کنسرت میشود این گزارش را تا انتها بخوانید.
کنسرتهای خارجی برای داخلیها
اول برویم سراغ اولین پیشنهادی که اکثریت اهالی موسیقی میدهند و آن هم برگزاری کنسرت در خارج از ایران و ارزآوری برای اقتصاد کشور است. حتما هدف درست و جذابی است اما کنسرتگذاران با ما هم عقیده نیستند و معتقدند که کنسرتهای خارج از کشور برای خوانندگان داخلی و آنها توجیه اقتصادی چندانی ندارد. خودشان میگویند سود هر کنسرت در ایران حدود 30درصد است اما این رقم در کنسرتهایی مثلا ترکیه و به واسطه هزینههای غیرریالی، یکسوم و در حدود 10 درصد است که در برخی مواقع همین سود کم هم بهدست نمیآید. برخی از تهیهکنندهها، هزینههای برگزاری یک کنسرت در ایران و ترکیه را به یک اندازه میدانند. مثلا مجموع این ارقام اعم از اجاره سالن و ملزومات آن، هزینه خواننده و کلیه عوامل، حدود 200میلیون تومان است که با هزینه 80 هزارلیری در ترکیه تقریبا برابری میکند.
ضمن آنکه در هزینه کنسرتهای ترکیه، بلیت رفتوبرگشت و اقامت گروه نیز لحاظ میشود. تفاوت قیمتها در کنسرتهای داخل و خارج هم از آن نکات جالب است. مثلا قیمت بلیت کنسرت رضا صادقی در ترکیه برای خرید از ۳۰۰ تا دو میلیون و 800 هزار تومان است و این درحالی است که کف و سقف بلیت کنسرتهای جزیره کیش ۱۸۰ تا ۴۵۰ هزار تومان است. به نظر شما با این فاصله چشمگیر بین بلیتهای ریالی و لیری، برگزاری کنسرت در خارج از ایران یک تجارت بدون سود و حداکثر بیضرر است؟ خوانندگان ایرانی در سالهای اخیر اجراهای مختلفی در کشورهای دور و نزدیک داشتهاند و برخی از آنها با سالن نیمهخالی و برخی دیگر با سالن کاملا پُر مواجه بودهاند. حتما مخاطب کنسرتهای خوانندگان داخلی در خارج از کشور، ایرانیان داخل نیستند و همین نگاه میتواند باعث ایجاد یک بهانه جدی برای رابطه عمیق ایرانیان خارجنشین با هنر داخلی باشد؛ این در شرایطی اتفاق میافتد که آنها دلیل قانعکنندهای برای پرداخت این تفاوت هزینه بلیتها در خارج و داخل ایران بشنوند.
بلیتهای 300 دلاری، گاهی هم 30 دلاری
طبق آماری که در ماه گذشته منتشر شد در هفتماهه اول امسال، حدود 4 میلیون نفر ایرانی به ترکیه سفر کردهاند. براساس همان آمار، اکثر این افراد در سه ماهه اول و بیشترینشان در اسفند و فروردین به ترکیه رفتهاند؛ چیزی در حدود دومیلیون و پانصدهزار نفر. حالا و بعد از خواندن این آمار، هرکدام از این سایتهایی که کنسرتها را تبلیغ میکنند و فروش بلیت دارند را باز کنید. احتمالا با چند پوستر از افراد یا گروههای موسیقی مواجه میشوید. اگر به بخش رزرو بلیت بروید میتوانید قیمت بلیتها را ببینید. مثلا سراغ یک گروه موسیقی میرویم که قبلا در ایران فعالیت میکردند. بلیت کنسرت 4 فروردین «زدبازی» از 35 دلار شروع میشود و بالاترینش 230 دلار است. البته که سهم صندلیهای 30 دلاری به نسبت سالن بسیار اندک است. اگر در این سایت بمانید با یک بخش عجیب دیگر هم مواجه میشوید. «رادیو جوان» که در سالهای اخیر با بها دادن به موسیقیهای مبتذل و خالی از محتوا و حمایت از خوانندگان سطحی بهواسطه دریافت رقمهای قابل توجه، در برگزاری کنسرت هم ورود کرده است. در همین سایت کنسرتی تحت عنوان «کنسرت پارتی رادیوجوان» مشاهده میکنیم. عنوان نامشخصی که بیشتر به یک جشن شبیه است و جالب اینکه برای این موسیقی انتخابی که توسط دیجیها تنظیم و تهیه میشود تا 890 دلار هم هزینه بلیت دیده میشود. هزینهای که کمترینش 30 و 45 دلار است. اینها را در کنار هزینههای رفتوآمد و اقامت بگذارید تا متوجه شوید آنچه به اسم کنسرت در اختیار تماشاگران گذاشته میشود بیشتر یک «شبه عروسی» است تا کنسرت.
نکته عجیب دیگر برابری قیمتهای کنسرتهای خوانندگان ایرانی و چهرههای مطرح جهان است؛ چرخی در رسانهها نشان میدهد بلیت کنسرت مشترک «معین و شادمهر عقیلی» در سال ۲۰۱۲ در استانبول ۲۳۰ لیر بوده است. در همان سال یک نفر میتوانست با ۹۵ لیر در گوشه دیگری از شهر استانبول، به تماشای اجرای «لئونارد کوهن»، از مشاهیر موسیقی راک کانادا و آمریکا بنشیند. یا حتی میتوان به کنسرت خواننده بسیار مشهور موسیقی پاپ ترکیه، «تارکان» اشاره کرده که بلیت کنسرتهایش در سال ۲۰۱۳ بین ۷۰ تا ۲۵۰ لیر بوده است. «سِزِن آکسو» دیگر خواننده برجسته ترکیه نیز در سال ۲۰۱۳، کنسرتی با بلیتهای ۱۰۰ تا ۱۸۷ لیری برگزار کرده بود. البته تفاوت قیمت کنسرتهای پاپ و موسیقیهای جدیتر خاص ایران نیست. در همه جای جهان این تفاوتها وجود دارد.
مثلا با پرداخت 20 یا 30 دلار یک نفر در آمریکا میتواند به تماشای یک اجرای سمفونیک برود، اما برای حضور در کنسرت «مدونا» باید حداقل ۲۵۰ دلار پرداخت کند. در ترکیه هم همین روند دیده میشود؛ قیمت بلیت اجرای پایان سال ۲۰۲۱ ارکستر سمفونیک استانبول ۲۲ لیر بوده، اما بلیت اجرای «اِبرو گوندش» در همین سال و در یک رستوران از ۱۶۵۰ لیر شروع شده است.
دوباره برگردیم به کنسرتهای عید امسال در ترکیه. مثلا بلیتهای کنسرت یک فروردین 1401 تتلو در استانبول از 200 دلار شروع و تا 500 دلار هم ادامه دارد. سهم بیشتر سالن متعلق به بلیتهای 250 دلار به بالاست. اگر دلار را 26 هزار تومان درنظر بگیریم و جمعیت ایرانی حاضر در سالن را بهطور میانگین دوهزار نفر و میانگین هزینه بلیت را 300 دلار، آنوقت به عدد 15میلیاردوششصدمیلیون تومان میرسیم. همه متغیرها را در پایینترین حدش گرفتیم و این عدد بهدست آمد. فارغ از خروج ارز و هزینههایی که در ترکیه صرف میشود باید به این نکته توجه کرد که آیا میشد این رقم به داخل کشورمان بیاید؟ چقدر شرایط برای برگزاری چنین کنسرتهایی در داخل آماده است؟ چگونه میشود با حفظ اصول و قواعد کشورمان کنسرتهایی در ابعاد جهانی برگزار کنیم؟
کمفروشی، پلیبک و سوءاستفادههای دیگر
کاری به خوانندگان حرفهای و کاربلد نداریم. ممکن است اسم و رسمی هم داشته باشند و اتفاقا از قدیم هم خوانده باشند. کنسرت اخیر یکی از آنها را کامل نگاه کنید. چند درصد از زمان کنسرت را میخواند و چند درصد را پلیبک میکند و فاجعه بارتر اینکه چه میزان از وقت کنسرتش را خودش میخواند و چقدرش را مردمی که آنجا هستند همخوانی میکنند. همخوانی با مردم قواعدی دارد که در بسیاری از کنسرتهای سالهای اخیر اصلا رعایت نمیشوند و از تقاضا و احساس مردم سوءاستفاده هم میشود. اگر زمان مفید خواندن یک خواننده در کنسرت را 50 دقیقه درنظر بگیرید، این عدد به 40 و زیر آن هم میرسد و این مصداق کمفروشی است. آنهایی که به کنسرت رفتهاند طبیعتا در پارک نزدیک خانهشان هم میتوانستند همخوانی کنند و نیازی به سفر به ترکیه نبود.
حتما این حجم از تقاضا و عطش حضور در کنسرت، این مجال را به برگزارکنندگان میدهد که از همه ظرفیتها برای سوءاستفاده از این افراد استفاده کنند و فیلمهایی که از صف بلیت و درگیریهای جزئی یا جدی در این کنسرتها منتشر میشود ناشی از همین ناهماهنگیهاست. کنسرتها در همهجای جهان یک استانداردی دارند و میانداری سایتهای موسیقی و افراد ناآشنا با موسیقی باعث بهوجود آمدن یک چرخه معیوب شده و میشود. اینکه یک خواننده بهواسطه شهرت یکی از قطعاتش، به کمک سایتها و صفحات مجازی و برخی سلبریتیها، کنسرت برگزار میکند و اتفاقا بهخاطر همان یک آهنگ هم سالنش پر میشود، یعنی ایجاد یک چرخه خراب و ناقص. این کنسرتها بهواسطه همان سایتها میشوند مرجع سلیقه جوانان و جامعه و این همان فاجعهای را بهبار میآورد که امروز شاهدهش هستیم.
هر جشن یا دورهمیای را به اسم کنسرت تحویل مردم میدهند و متاسفانه اعتراضی هم از این سمت نمیبینیم. لطفا به این بخش از گزارش دقت شود. قرار نیست درباره دوقطبی کنسرت-اربعین حرف بزنیم. مشکل اصلی سوءاستفاده از هموطنانی است که پول دارند و البته اختیار پولشان را هم دارند و احتمالا به معضلات مختلف جامعهشان اعتراض هم دارند. کسی با برگزاری کنسرت در داخل و خارج از ایران مشکلی ندارد که اگر داخل باشد بهتر است و حتما باید نگاه اقتصادی هم داشت، اما نباید اجازه داد که از این عطش سوءاستفاده شود. آنچه بر سر موسیقی ما در یک دهه اخیر آمده حاصل همین بیتوجهی به قطعاتی است که گوش میدهیم و آنها را ترویج هم میکنیم.
برگزاری کنسرتهای جدی و البته جذاب با قیمتهای مناسب برای آحاد مردم و همچنین بازگشایی درهای سالنهای کنسرت روی خوانندگان خارجی متناسب با فرهنگ خودمان، میتواند شرایط را از وضعیت فعلی رها کند و برویم بهسمتی که عید هر سال، برهکشان تهیهکنندگان و خوانندگان در داخل کشورمان باشد و ما بشویم مقصد گردشگرانی که در شهرهای مختلف دستکم دو سه کنسرت جذاب دارند و همه چیز برای یک کنسرت باکیفیت و با قیمت مناسب مهیاست./ فرهیختگان