ایران در دولت رئیسی بنای خود را بر گسترش همکاریها با چند قدرت مهم ازجمله چین، روسیه و احتمالا هند گذاشته و میخواهد با این سیاست هم ظرفیتهای جدید سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی بگشاید و هم در نفی سیاست دولت قبل از غرب فاصله بگیرد.
تا اینجای کار ظاهرا مشکلی نیست و بههرحال باید دید سیاستهای دولت تا چه حد در ارتباط با روسیه و چین موفق خواهد بود؛ اما مسئله، نگاه یکسویه جریان اصولگرا به ارتباط با کشورهای شرق است که با تسامح روسیه را نیز جزء شرق در نظر میگیرند و هرگونه ارتباط با این کشورها را موفقیتی بینظیر جلوه میدهند و این در حالی است که هنوز جزئیاتی از توافق بلندمدت ۲۵ساله ایران و چین منتشر نشده و مشخص نیست ایران در قبال چین در بازه زمانی طولانی چه تعهداتی دارد؟
افزون بر این هیچ اصولگرایی، چه داخل و چه بیرون از مجلس، یک بار هم درخواست نکرده است که چرا امیرعبداللهیان بدون توجه به تأکید قانون اساسی مبنی بر ضرورت تصویب تعهدات ایران در قبال کشورهای دیگر در مجلس شورای اسلامی، خبر از اجرای توافقنامه ایران و چین داد؟ اصل ۷۷ قانون اساسی در این زمینه مقرر میدارد: «عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد». همچنین اصل ۱۲۵ این قانون اشعار دارد: «امضای عهدنامهها، مقاولهنامهها، موافقتنامهها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولتها و همچنین امضای پیمانهای مربوط به اتحادیههای بینالمللی پس از تصویب مجلس شورای اسلامی با رئیسجمهور یا نماینده قانونی او است».
نادیدهگرفتن این دو اصل مشخص و آمره در مواجهه با چین و روسیه از سوی اصولگرایان و البته ناگفتهگذاشتن جزئیات توافقنامههای بلندمدت طبیعتا باید فرای مواضع جناحی، این حساسیت را ایجاد کند که قرار است ایران در ۲۵ سال آینده در قبال چین و احتمالا در ۲۰ سال آینده در قبال روسیه متعهد به اجرای چه اموری شود؟ و آیا این امور منافع ملی ایرانیان را تأمین میکند یا خیر؟
حساسیتی مغفول از سوی اصولگرایان که از قضا در ماجرای امضای برجام بهشدت در آنها دیده میشد و به یاد داریم در عین حال که تمام جزئیات مذاکرات هستهای ایران که نتیجهاش امضای برجام شد آشکار بود، اصولگرایان همهجانبه آن توافق را در مجلس بررسی کردند که البته بخش درخور توجهی از آنها سعی میکردند برجام در مجلس تصویب نشود. این حساسیت فارغ از نگاه افراطی طیفهایی خاص در مواجهه با برجام منطقی به نظر میرسید؛ اما وجه غیرمنطقی ماجرا آنجاست که همان طیفهای حساس به برجام، در مواجهه با روسیه و چین بهشدت خوشبین عمل میکنند و نگاهی سراسر متناقض در قبال این دو موضوع دارند.
افزون بر این به نظر میرسد فارغ از بیتوجهی اصولگرایان به قواعد حقوقی در مواجهه با توافقنامههای ایران با روسیه و چین، آنها تمایل دارند برای نفی غرب به هر شکلی و با هر کیفیتی با شرق ارتباط برقرار کنند. گویا اصولگرایان از آنجا که غرب را بهمثابه شر مطلق میدانند، میخواهند بدیلی برای آن ترسیم کنند و در چند ماهی که از دولت رئیسی گذشته است، نوعی تعجیل برای برقراری ارتباطهایی بینالمللی با هر کشوری بهجز کشورهای غربی مشاهده میشود که همه اینها بیحرف پس و پیش مورد تأیید اصولگرایان قرار دارد و گویی ارتباط گسترده با روسیه و چین در نگاه اصولگرایان نوعی دهنکجی به کشورهای غربی و البته به دولت پیشین است که چنین سیاستی در تضاد آشکار با شعار مبنایی انقلاب اسلامی یعنی «نه شرقی، نه غربی» قرار دارد و حتما سیاست سلبی و هیجانی اصولگرایان با هیچیک از قواعد دیپلماتیک همخوان نیست و بهنوعی اصولگرایان امور دیپلماتیک را به دعواهای جناحی-سیاسی داخلی تقلیل دادهاند.