کانال تلگرام ایران جیب
مدیران خودرو 777
مدیران خودرو 777
لست سکند تور مسافرتیلست سکند تور مسافرتی

نرم افزار حسابداری پارمیسنرم افزار حسابداری پارمیس

جایزه به ناامن ترین ساختمان تهران


کد خبر : ۸۹۶۹۱سه شنبه، ۲ آذر ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۹:۴۰۵۲۰۹ بازدید

هرکس بیشتر بی‌محلی می‌کند، بیشتر دوستش داریم، هرکس بیشتر اذیت می‌کند، بیشتر سراغش می‌رویم و هر فروشنده‌ای هم که ...
جایزه به ناامن ترین ساختمان تهرانجایزه به ناامن ترین ساختمان تهران

هرکس بیشتر بی‌محلی می‌کند، بیشتر دوستش داریم، هرکس بیشتر اذیت می‌کند، بیشتر سراغش می‌رویم و هر فروشنده‌ای هم که بیشتر سرمان کلاه می‌گذارد، بیشتر از آن خرید می‌کنیم. نمی‌دانم این قانون و قاعده است یا یک عادت و اخلاق بد که من دارم و احتمالا خیلی‌های دیگر مثل من. اصلا چرا اینها را نوشتم؟ چند روز پیش، برای تعویض گوشی قبلی و خرید گوشی جدید، دوباره قدم در آن ساختمان و آن پاساژ پرماجرا گذاشتم. گذاشتم، حالا چرا پرماجرا؟ چون از همان دم در، یا اصلا هزاران کیلومتر آن طرف‌تر از این پاساژ، وقتی قرار بر توصیف فروش جنس نامطلوب و فروشنده نااهل باشد، همه، بعضی از فروشندگان این پاساژ را مثال می‌زنند. خلاصه اینکه وارد شدم برای اطلاع از قیمت گوشی جدید و البته قیمت گوشی قدیمی! گفتم که می‌دانستم این‌جا تا حد ممکن قرار بر گول خوردن و کلاه بر سر رفتن است.

اما خب رفته بودم و زبان نرم و تکنیک‌های فروشندگان هم حسابی مسحورم کرده بود. راستی یادم رفت اسمش را بنویسم. پاساژ علاءالدین، تقاطع خیابان جمهوری و حافظ. وارد شده بودم و لابه‌لای انبوه جمعیت، یکی‌درمیان، مغازه‌هایی که تعداد کمتری آدم داخل‌شان بود و دود سیگار کمتری در هوا، انتخاب می‌کردم و بعد از تایید ظاهری فروشنده، گوشی قبلی را دستش می‌دادم و قیمت می‌پرسیدم و سریع هم می‌گفتم قصد خرید فلان گوشی را هم دارم. تومنی خیلی زیاد قیمت خریدشان فرق داشت، اگر می‌گفتی قصد خرید هم دارید و احتمالا از آنها هم خواهی خرید. بالاخره دوسر سود بود و لازم نبود تمام سود و توان‌شان را برای یک‌مرحله خرید درنظر بگیرند و می‌توانستند تقسیم و بخشی را هم روی فروش گوشی جدید لحاظ کنند.

لابه‌لای این گشت‌وگذار و از این طبقه به آن طبقه رفتن‌ها، لابه‌لای نفس‌نفس‌زدن‌ها به‌خاطر خرابی پله‌برقی یا آسانسور ناایمن و شلوغ، این فکر که اگر خدای نکرده الان اتفاقی، مثلا آتش‌سوزی، مثلا زلزله یا هر اتفاق دیگری بیفتد، چطور می‌توانم از مهلکه علاءالدین جان سالم به‌در ببرم، از فکر اینکه در خرید و فروش سرم کلاه بگذارند، پیشی گرفت. شاید همان‌جا بود که جرقه نوشتن از علاءالدین و ماجراهایش خورد. طبقات فراخ اما با سقفی کوتاه، مغازه‌های کوچک و تودرتو، آنقدر تودرتو که وقتی سوال می‌کردی فلان فروشگاه کجاست، بعضی، نفر بغل‌دستی خودشان را نشان می‌دادند و می‌گفتند اینجا!

توی راهرو، انبوه جمعیت، ماسک؟ شوخی نکنید. یکی‌درمیان یک چیزهایی از گوش آویزان یا زیر چانه‌ها نمایان بود. بوی سیگار هم تندتر از بوی نم همیشگی پاساژ علاءالدین، توی ذوق می‌زد. فکرش را بکنید. در این انبوه جمعیت، با علم به تمام پروتکل‌های بهداشتی، در این فاصله‌هایی که اصلا نبود، داخل ساختمان، با آن سقف کوتاه، بدون تهویه، دود سیگار توی صورت هم فوت می‌کردند. همین یک تصویر و منظره برای به سخره گرفتن تمام آنچه شبانه‌روز برای مواجهه با کرونا و رعایت پروتکل‌های بهداشتی توصیه و تجویز می‌شود، کافی به‌نظر می‌رسد.

اصلا موضوع بحث این نبود، ماجرا خرید گوشی من بود که به اینجا ختم شد و من هم اینجای بحث را به خرید و فروش تلفن همراهم ترجیح می‌دهم. واقعا اگر خدای نکرده، اتفاقی بیفتد، چیزی شبیه به پلاسکو، تکلیف این آدم‌ها، این همه اموال و سرمایه، این سازه و اصلا تمام این چیزهای باارزش چه خواهد شد؟ چه اتفاقی برای اینها می‌افتد؟ اصلا کسی جان سالم به‌در می‌برد؟ از این آسانسور عجیب و ناایمن، از آن پله‌های برقی تنگ و خراب، از این راه‌پله غلغله، کسی می‌تواند جان خودش را نجات دهد؟ اگر فکر می‌کنید ممکن است، یا اعتقاد به معجزه دارید و یا تا به حال این‌جا را از نزدیک ندیده‌اید و نمی‌دانید اصلا علاءالدین کجاست.

البته این ساختمان عجیب و این وضعیت، فقط در طبقات فشرده آن نیست، پارکینگ علاءالدین که صدها میلیون تومان از ماشین‌هایی درآمد دارد که روزانه و از ترس جریمه نشدن و نبود جای پارک در حوالی پاساژ به آن پناه می‌برند هم مورد عجیب و قابل تماشا و بحثی است. تنگ و تاریک و ناایمن با بوی تند نم. هرلحظه بیم فروریختن یا ترس از اتصالی برق یکی از این موبایل و کامپیوترفروشی‌ها، از بالاترین طبقه تا زیرزمین پارکینگ را در ترس و التهاب نگه می‌دارد و این سوال را به ذهن متبادر می‌کند که چرا کسی فکری به حال مرکز خرید و فروش تلفن همراه پایتخت، در مجاورت چند مرکز دیگر که البته آنها وضعیت بهتری دارند، نمی‌کند و کسی جلوی سودجویی مالکان آن را که پشیزی برای جان و رفاه فروشندگان و مراجعه‌کنندگان ارزش قائل نیستند، نمی‌گیرد؟

گفتم سودجویی، شاید بد نباشد که بدانید علاءالدین و منتفعان این مرکز پرسود، به فروش و درآمد حاصل از مغازه‌های پرتعداد آن قانع نیستند و حتی از پیاده‌رو‌های اطراف پاساژ هم سود می‌برند. با یکی از دستفروش‌های روبه‌روی در اصلی که گپ می‌زدم، البته نه در قامت خبرنگار، می‌گفت ماهیانه و گاهی به‌صورت درصدی، پول هنگفتی به مافیای اجاره همان مساحت یکی دو متری پرداخت می‌کنند که مستقیم یا غیرمستقیم همانجایی می‌رود که اجاره آن چند صد مغازه داخل پاساژ رفته و می‌رود.

تجربه تکراری ولی این‌بار عجیبی بود. مدام تصویر واقعه پلاسکو در ذهنم مرور می‌شد و از بیرون به هیبت و از درون به شلوغی ساختمان علاءالدین نگاه می‌کردم. آن پلاسکو که از نظر قد و قواره بزرگ‌تر از علاءالدین بود در چند ثانیه و با یک حادثه و سهل‌انگاری، شد مدفن آتش‌نشان‌های زحمت‌کش و انبوهی از سرمایه، این علاءالدین... . زبانم را گاز می‌گیرم، اما خب مطالبه همان است که گفتم. یک جایی باید و می‌بایست که برای این ساختمان و این امنیت نداشته و این بلبشوی عیان، تعیین‌تکلیف شود. در همین فکر‌ها بودم که سرم را بالا گرفتم و آثار ساخت‌و‌ساز چند سال پیش و اضافه بنا و طبقه‌ای که قرار بود روی این پاساژ ایجاد شود را دیدم. مساله جدی‌تر شده بود، ذهنم بیشتر درگیر شد و البته ماجرا همان‌جا در ذهنم یک گوشه‌ای جا گرفت و ماند تا دیروز و وقتی که درحال بستن سوژه‌های امروز روزنامه بودیم و پیشنهاد نوشتن از علاءالدین و ماجراهای آن، عملیاتی شد. اصلا این مقدمه و روایت از وضعیت اصلی‌ترین مرکز خرید و فروش تلفن همراه تهران یا شاید ایران، باید می‌ماند تا امروز و بازخوانی ماجرایی که با شنیدنش احتمالا متعجب خواهید شد.
 

علاءالدین؛ کپی برابر اصل پلاسکو یا حتی بدتر از آن

خدا پدر و مادر سازنده موتورهای جست‌وجوگر را بیامرزد که اولین و سریع‌ترین و ساده‌ترین راهکار، برای جست‌وجو و دسترسی به اطلاعات آشکار، مراجعه به آنهاست و در کسری از ثانیه، اخبار و اطلاعاتی که برای به‌دست آوردن‌شان باید ساعت‌ها و روزها و گاهی ماه‌ها زمان گذاشت را تقدیم می‌کنند. براساس جست‌وجوهایی که من در ارتباط با ناایمن بودن این ساختمان انجام دادم، یکی از قدیمی‌ترین خبرها در تایید و تصدیق ناامن بودن علاءالدین به سال 89 برمی‌گردد. در جریان یک آتش‌سوزی در طبقه چهارم این ساختمان در آن سال، فتح‌الله تیموری، معاون وقت عملیات سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران گفت: «از نظر کارشناسان ایمنی سازمان آتش‌نشانی، این ساختمان ناایمن است و سامانه‌های اعلام و خاموش کردن آتش‌سوزی موثری برای آن درنظر گرفته نشده است.

با توجه به اینکه در این مجتمع تجاری فروشگاه‌های کوچک وجود دارد و انبوهی از لوازم جانبی گوشی تلفن همراه، رایانه و لوازم صوتی به‌صورت ناایمن در آنها انباشته شده است، بروز یک حادثه بسیار کوچک می‌تواند به فاجعه بزرگ با تلفات انسانی و خسارت‌های مالی تبدیل شود. علاوه‌بر بحث چیدمان کالاها در فروشگاه‌های این مجتمع، نمای کاذب شیشه‌ای فروشگاه‌ها بر ناایمنی این ساختمان افزوده است. نمای کاذب موجب می‌شود هرگونه آتش به‌صورت افقی و عمودی گسترش یابد و باعث سرایت شعله‌های آتش به‌صورت ناگهانی شود.»

حدود 11 سال از آن واقعه و آن روز می‌گذرد، علاءالدین چه تغییری کرده؟ تقریبا هیچ! البته این تمام آنچه درباره عدم‌امنیت علاءالدین گفته شده و می‌شود نیست. سال 95 و کمی بعدتر از حادثه پلاسکو، توجهات به ساختمان‌های مشابه پلاسکو جمع‌تر شد و نهضتی راه افتاد برای رسیدگی به وضعیت آنها، البته گویا آن عزم و برنامه، خیلی هم دوام نیاورد و به‌نوعی متولد نشده، مرد. چون همان روزها یکی از اصلی‌ترین و جدی‌ترین گزینه‌ها بعد از پلاسکو که می‌توانست و البته می‌تواند خاطره پلاسکو را دوباره زنده کند، علاءالدین بود و همچنان هم هست! همان موقع محسن پیرهادی، عضو هیات رئیسه شورای اسلامی شهر تهران از ناایمن بودن 40 درصد از ساختمان‌های تجاری و تولیدی خیابان جمهوری خبر داده که وضعیتی مشابه ساختمان پلاسکو دارند، صدها کبریت آماده انفجار دیگر؛ ساختمان‌هایی که روزانه ده‌ها هزار نفر در آن رفت‌و‌آمد دارند و به کسب و کار مشغولند.
 

علاءالدین؛ شهره شهر در ناایمن بودن

هرچه می‌گذشت و گذشت، علاءالدین بیشتر سر زبان‌ها افتاد و در کنار ساختمان آلومینیوم و چندهزار ساختمان و پاساژ دیگر، به ناایمن بودن شهره شد. یعنی اگر قرار بود بگویند ساختمان ایمن، ناخودآگاه، نام علاءالدین هم به زبان می‌آمد. این حساسیت‌ها درحالی بود که در این شرایط و علی‌رغم تمام هشدارها و نگرانی‌ها، علاءالدین قد هم می‌کشید و این همسایه پلاسکو، طبقه هفتمش هم درحال ساخت بود. این اتفاق با آن وضعیت ساختمان، نوعی بی‌توجهی به هشدارها و بازی با جان و مال کسبه هم بود. مگر می‌شود، مدام نسبت به عدم‌ایمنی این ساختمان هشدار داده شود، از آن طرف یک طبقه دیگر هم به ساختمان اضافه کنند. این اتفاق آغازی بود بر مجادلات و دعواهای بین شهرداری و مالک علاءالدین؛ چراکه شهرداری مخالف ساخت این طبقه جدید بود، ولی خب مالک علاءالدین کار خودش را کرد و شهرداری هم اقداماتش را جهت تخریب این طبقه آغاز کرد. البته به این سادگی‌ها نبود و چالش‌های زیاد و حواشی بسیاری داشت. تا جایی که شورای تامین تهران هم به مساله ورود کرد.

ابوالفضل قناعتی، عضو هیات‌رئیسه شورای شهر دوره چهارم تهران، سال 95 درخصوص سرانجام تخریب طبقه اضافه پاساژ علاءالدین که به‌صورت غیرقانونی و بدون رعایت ضوابط و مقررات ساخته شده بود، گفت: «با پیگیری‌های صورت‌گرفته قرار بود ‌ مالک تا پایان شهریورماه نسبت به تخریب طبقه اضافه اقدام کند؛ اما برخلاف وعده‌های داده‌شده از سوی مالک، نه‌تنها طبقات اضافی تخریب نشد، بلکه هیچ اقدام موثری نیز در راستای از بین بردن این طبقه انجام نشد. طی هماهنگی با تورگ، دادستان شعبه هفتم مقرر شده بود درصورت عدم‌تمکین مالک پاساژ به قوانین و عدم‌تخریب، شهرداری منطقه 11 با انتخاب پیمانکار رأسا اقدام به تخریب طبقه اضافه کند.

شهرداری منطقه 11 پیمانکار موردنظر را انتخاب و منتظر صدور حکم ورود به پاساژ از سوی دادستانی شعبه هفتم بود که سرانجام هفته گذشته هماهنگی‌های لازم با پلیس برای ورود به پاساژ و تخریب طبقه اضافه توسط شهرداری منطقه 11 انجام شد. به‌نظر نمی‌رسد تخریب یک طبقه اضافه امنیتی باشد؛ چراکه تخریب سازه اضافه رأی کمیسیون ماده 100 را دارد و بارها در دیوان عدالت اداری و دادگاه تجدیدنظر مورد بررسی قرار گرفته و اگر این موضوع رنگ‌وبوی امنیتی داشت، قطعا در این سیر مورد توجه قرار‌ می‌گرفت. جلوی تخلفات غیرقانونی باید گرفته شود و امیدواریم این تخریب طبقه هفتم، شروع و استارتی برای تخریب سایر تخلفات ساختمانی باشد و نباید رویه این‌گونه شود که برای اجرای هر حکم ماده 100، از شورای تامین، دادستانی، پلیس و... مجوز گرفت.» حدود 3 ماه بعد از آغاز این عملیات، وحید محمدی، قائم‌مقام شهرداری منطقه 11 تهران از تخریب طبقه هفتم پاساژ علاءالدین پس از 2 سال پیگیری و بیش از 3 ماه عملیات اجرایی خبر داد. این مساله هم اما پایان راه علاءالدین و پایان ماجرای این ساختمان و شهرداری نبود؛ چراکه اصل ناایمن بودن علاءالدین همچنان پابرجا و اقدامات انجام‌شده صرفا درجهت زیاده‌خواهی‌های اتفاق‌افتاده یعنی ساخت طبقه هفتم بود.

محمد سالاری، رئیس قبلی کمیسیون معماری و شهرسازی شورای اسلامی شهر تهران سال 96 در ارتباط با علاءالدین گفت: «مالک به الزام شهرداری تهران و سازمان آتش‌نشانی تمکین نمی‌کند و در اصل از اجرای درصد باقی‌مانده برای ایمن‌سازی ساختمان تمرد می‌کند. اخیرا صاحبان سرقفلی علاءالدین طوماری برای شورای شهر نوشتند و از وضعیت ایمنی آن اظهار نگرانی کردند. پیرو پیگیری کمیسیون معماری و شهرسازی ظاهرا شهرداری منطقه و سازمان آتش‌نشانی از معاون دادستانی تهران تقاضای کمک کردند که مالک علاءالدین را به موجب حکم قضایی ملزم به ایمن‌سازی کامل کند.» بعد از سخنان سالاری، زهرا صدراعظم‌نوری، رئیس کمیسیون ایمنی و خدمات شهری شورای شهر پنجم تهران از وجود 7300 ساختمان فرسوده و ناایمن در سطح شهر تهران خبر داد و گفت: «آتش‌نشانی تا به امروز توانسته است 7300 ساختمان ناایمن را شناسایی و در بازدید‌هایی که داشته برای آن دسته از ساختمان‌هایی که در وضعیت بحرانی قرار دارند، دستورالعمل ایمن‌سازی ابلاغ کند. ساختمان علاءالدین هم در اولویت ایمن‌سازی است.»
 

شهرداری مجوز نمی‌دهد، دادگاه می‌دهد

جان مردم بازیچه این تناقض‌ها نیست

شاید گمان کنید که به پایان ماجرا رسیدیم، اما خب نه، اینطور نیست و مالک علاءالدین از موضع خود کوتاه نیامده و سوای عدم‌تمکین به اجرای کامل ایمن‌سازی این ساختمان، همچنان پیگیر ساخت طبقه هفتمی که به‌دلیل عدم‌رعایت ضوابط و قوانین تخریب شده بود، ماند. تا جایی که بعد از تخریب قانونی این طبقه، دستور و حکم قضایی را دریافت می‌کند که به او اجازه ساخت طبقه و بهتر بگویم طبقات جدید را هم می‌دهد! می‌بینید؟ ماجرا خیلی جالب شد.

در زمان مدیریت شهری محمدباقر قالیباف در تهران، این ساختمان ناایمن شناخته می‌شود، اما مالک بی‌توجه به اخطارها، طبقه هفتم را می‌سازد، بعد از آن شهرداری با پیگیری‌های گسترده حکم تخریب می‌گیرد و آن طبقه اضافی را تخریب می‌کند، دوباره اما مالک دست‌برنمی‌دارد و با حکم دادگاه، قصد ساخت و ساز آن طبقه به‌اضافه دو طبقه دیگر را هم می‌گیرد! اولین علامت سوال اینجاست که در این چندسال چه اتفاقی افتاده که به‌یک‌‌بار حکم تخریب طبقه اضافی صادر می‌شود و کمی بعدتر دادگاه حکم به ساخت‌و‌ساز می‌دهد و آن هم نه یک طبقه، بلکه 3 طبقه! هرچه می‌گردیم و می‌پرسیم، کسی نیست که جواب قاطع و قانع‌کننده‌ای دهد، همه جز مالک ساختمان و منتفعان این سود هنگفت از اجاره مغازه‌های علاءالدین، بر ناایمن بودن این سازه عجیب اتفاق‌نظر دارند.

منتها انگار قرار نیست اقدامی شود و جلوی فاجعه احتمالی را پیش از وقوع بگیرند. نکته دیگر اینکه مسئولان شهرداری بارها اعلام کرده‌اند که این ساختمان می‌تواند کاملا تخریب و دوباره با آن تعداد طبقاتی که مدنظر مالک است ساخته شود، اما ایمن و براساس استانداردها، منتها مالکان به دلیل ترس از اینکه مرجعیت و جایگاه این مرکز به مخاطره بیفتد و یکی دو سال هم از سود هنگفتی که از این مسیر عاید آنها می‌شود، قطع شود، تمایلی به انجام این کار ندارند. حالا باید منتظر ماند و دید که بالاخره می‌توان برای یک‌بار هم که شده، جلوی فعالیت یک ساختمان ایمن، با هر درجه‌ای از اهمیت و شهرت را گرفت تا خدایی نکرده شاهد فاجعه‌ای نظیر پلاسکو نباشیم؟ سوای این، این سوال هم باید پاسخ داده شود که بر چه اساس و با چه دلایلی ساختمانی که جزء ساختمان‌های ناایمن پایتخت بوده و هست، یک‌بار حکم تخریب عایدش می‌شود و یک‌بار دیگر مجوز ساخت سه طبقه به آن اهدا می‌شود؟/ فرهیختگان



اخبار مرتبط

دیدگاه ها

افزودن دیدگاه


  • نظرات غیر مرتبط با موضوع خبر منتشر نمی شوند.
  • نظرات حاوی توهین و افترا منتشر نمی‌شوند.
  • لطفاً نظرات خود را به صورت فارسی بنویسید.
نام:
پست الکترونیک:
متن:

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار هفته

پربحث ترین ها

سایر خبرها