دختر ۱۸ سالهای که برای جلوگیری از یک رسوایی بزرگ به همراه مادرش وارد کلانتری شده بود، درباره ماجرای ورودش به یکی از کانالهای غیرقانونی در فضای مجازی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.
ناز این که با بازی در کلیپهای دو دقیقهای در فضای مجازی به شهرت رسیده بودم، در پوست خودم نمیگنجیدم و احساس غرور میکردم تا این که فهمیدم توسط مدیر گروه اینستاگرامی فریب خورده ام و ...
اینها بخشی از اظهارات دختر ۱۸ سالهای است که برای جلوگیری از یک رسوایی بزرگ به همراه مادرش وارد کلانتری شده بود. این دختر جوان با بیان این که نمیدانستم بازیچه افرادی شده ام که خود را هنرپیشههای مهمی میدانستند، درباره ماجرای ورودش به یکی از کانالهای غیرقانونی در فضای مجازی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در یک خانواده متوسط بزرگ شدم. در حالی که دو خواهر بزرگتر و کوچکتر از خودم داشتم و از امکانات مناسب رفاهی برخوردار بودم و زندگی ما در آرامش میگذشت، اما من دختری بلندپرواز بودم و همیشه آرزو میکردم که کاش پسر به دنیا میآمدم.
از همان دوران نوجوانی عشق هنرپیشگی و بازیگری در وجودم رخنه کرد و من به گونهای شیفته این هنر شدم که همه اوقاتم را در خانه با تقلید صدا یا فرو رفتن در نقشهای مختلف میگذراندم. از سوی دیگر به شهرت علاقه عجیبی داشتم و از این که دختری مشهور شوم به اندازهای لذت میبردم که برای رسیدن به این آرزویم، حاضر بودم به هر کاری دست بزنم تا خیلی زود پیشرفت کنم و آدمهای زیادی مرا بشناسند. در دوره دبیرستان همواره خودم را یک سر و گردن بالاتر از دیگر همکلاسی هایم میدانستم و به خاطر همین غرور زیاد، دوستی در مدرسه نداشتم و همه دانش آموزان از من گریزان بودند.
در حالی که عشق بازیگری تمام زندگی من بود، اما با اصرار مادرم مجبور شدم در رشته رایانه تحصیل کنم. به همین دلیل مدام در خانواده درگیری ایجاد میکردم و با سرزنش مادرم فریاد میزدم هیچ علاقهای به تحصیل در رشته رایانه ندارم و جز هنرپیشگی به چیز دیگری نمیاندیشم. این سرزنشها و درگیریها به جایی رسید که مادرم به ناچار اجازه داد وارد یکی از گروههای بازیگری در فضای مجازی شوم. خلاصه توسط یکی از دوستانم در حالی به یکی از گروههای اینستاگرامی پیوستم که از فعالیتهای غیرقانونی آنها هیچ اطلاعی نداشتم و با چشمانی بسته وارد گروهی شدم که پسری به نام «د» مدیر آن گروه بود.
همان روز آن پسر جوان به صفحه شخصی من آمد و از من دعوت کرد در ساخت کلیپهای دو دقیقهای با آنها همکاری کنم. من هم که شیفته بازیگری بودم بدون تفکر پیشنهادش را پذیرفتم و از شدت خوشحالی تا صبح نخوابیدم و با خودم انواع نقشها را تمرین کردم. روز بعد زودتر از همه در پارک محل قرار حاضر شدم. آنها یک گروه هشت نفره از دختران و پسران جوان بودند که میان پردههای عاشقانه، طنز، درام و ... تهیه میکردند. در این میان من هم به خاطر علاقه عجیبم به شهرت و بازیگری همه تلاشم را به کار میبردم تا نقشهای پسرانهای را که به من واگذار میشد به بهترین شکل بازی کنم.
به همین دلیل خیلی زود در فضای مجازی به شهرت رسیدم به طوری که هزاران نفر در اینستاگرام کلیپهای با بازی مرا دنبال میکردند و من از این موضوع بسیار خوشحال بودم. از هر نقطه کشور با من تماس میگرفتند و تشویقم میکردند. حتی برخی از دختران و پسرانی که علاقهمند به بازیگری بودند، حاضر میشدند با پرداخت مبلغی در کنار من بازی کنند، اما من قبول نمیکردم تا این که روزی یک ماجرای تکان دهنده همه آرزوها و غرورم را فرو ریخت تا جایی که ترسیدم رسوایی بزرگی به بار بیاید. به همین دلیل یک لحظه به خودم آمدم و ارتباطم را با آن گروه قطع کردم، چون فهمیدم مدیر آن کانال همه کلیپهایی را که من با پوشش مردانه بازی کرده بودم، صداگذاری میکند و با صفحهای که به نام من درست کرده، به افرادی در خارج از کشور و با دریافت مبالغ هنگفتی میفروشد.
این گونه بود که متوجه اشتباهم شدم و برای جلوگیری از یک رسوایی بزرگ به کلانتری آمدم تا حیثیت ام بر باد نرود و ... شایان ذکر است، با گزارشهایی که دختر جوان از پشت پرده این کلیپهای دو دقیقهای فاش کرد، رسیدگی به این موضوع با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) در دستور کار نیروهای انتظامی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی