همیشه سوال اصلی این است که در حال حاضر آیا تحریمهای یکجانبه آمریکا بر ضد ایران کارآیی دارد؟ آیا کاخ سفید میتواند به اهداف آشکار اعلامی خود که توافق جامع دیگری با کنترل همه فعالیتهای موشکی، هستهای و منطقه ایران است، دست یابد؟
آمریکا برای اثربخش کردن تحریمهای تازه علیه ایران در واقع با چند متغیر روبروست، که "یورونیوز" به آن اشاره داشته است:
متغیرهای سیاسی و اقتصادی بیرونی
با وجود متغیرهای گوناگون سیاسی و اقتصادی تا به حال سازمانها و نهادهای جهانی از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد رغبتی برای همراهی با تحریمها نشان ندادهاند. ضمن این که آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها فعالیتهای هستهای ایران را بدون اشکال دانسته است. از سوی اتحادیه اروپا تلاش ملموسی دیده میشود که از راههای مختلف و حتی روابط تهاتری بسترهای معامله با ایران را باز بگذارد.
یکی دیگر از چالشهای آمریکا برای ملحق کردن دیگران به تحریمهای ایران، جنگ تجاری با چین و اروپاست. چین، بزرگترین وارد کننده نفت ایران در حال حاضر در جدال اقتصادی با آمریکا به سر میبرد. اروپا هم در سطحی پایینتر درگیر است و این موضوع راه را برای مشارکت و همراهی بینالمللی با آمریکا سخت کرده است.
در این میان واکنش بازار نفت چیست و این بازار به کاهش سهم ایران چگونه پاسخ میدهد؟ آیا افزایش قیمت در آمریکا هم به سست شدن تاثیر تحریمها کمک میکند؟ با خروج آرام آرام نفت ایران از بازار جهانی سیر صعودی قیمت آغاز شده و در آمریکا به نگرانیها دامن زده است . برخی کارشناسان جایگزین شدن نفت ایران توسط دیگر کشور ها را زمانبر و پر ایراد تلقی کردهاند.
متغیرهای سیاسی و اقتصادی داخلی ایران
در ایران مقامات رسمی تهدید کردهاند که چنانچه اروپا نتواند راه مبادله و معامله با آنها را فراهم سازد، خروج از برجام دور از انتظار نیست، تهدیدی که اروپا را به تأمل واداشته است. نکته مهم دیگر این است که ایران چه میزان میتواند با دور زدن تحریمها از اثرات آن بکاهد. تجربه نشان داده این کشور از توانایی بالایی در این زمینه برخوردار است. آیا توان جایگزینسازی سایر رقبا با سرمایهگذاران اروپایی و غربی که ایران را ترک کردهاند دارند و آیا به مانند آنها میتوانند برنامههای توسعه ایران به خصوص در حوزههای صنعت نفت و گاز را پیش ببرند؟
در زمان تحریمهای شورای امنیت، چین و روسیه چنین کردند اما به دلیل ضعف تکنولوژی و ناتوانیهای فنی طرحهای توسعهای نفت و گاز ایران را ترک کردند.
متغیرهای اقتصادی و سیاسی داخل ایران نشانههای ملموسی از اثر بخشی شوک تحریمها به دست میدهند. بانک جهانی در گزارش اخیر خود ایران را کشوری میداند که از سال ۲۰۰۹ تا به حال با عدم قطعیت سیاسی و اقتصادی همراه بوده است. در ماههای اخیر ارزش پول ملی کشور در برابر سایر ارزهای خارجی به شکل غیر قابل تصوری سقوط کرده؛ بیکاری و تورم کالاهای اساسی و مورد نیاز در حال افزایش و رشد تولید ناخالص داخلی در حال کاهش است؛
هرچند دولت سوءمدیریت داخلی را مسبب شرایط بد موجود میدانند و عدم توجه به اقتصاد مقاومتی را بنای مشکلات میپندارند اما ایران پس از تنفس کوتاه و ناقص برجامی درگیر فشارهای جدید تحریم شده و رابطه مستقیم تحریم با دگرگونیهای نامطلوب دیده میشود .
نتیجهگیری
در ذیل عدم همکاری جهانی و سوالات و تردیدها برای موفقیت تحریمهای یکجانبه ایالات متحده اما تناقض آشکاری دیده میشود. این کشور توانسته مشارکت قابل قبول و متوسطی را تاکنون به دست آورد. صنایع هواپیمایی، خودروسازی و شرکتهای بزرگ نفتی غرب خرید و فروش و فعالیتهای خود را در ایران متوقف ساختند. بسیاری از سرمایهگذاران و شرکتهای تجاری و مالی و حتی آسیایی از ایران رفتهاند. در حالی که هنوز تحریمهای نفتی اعمال نشده، کشورهای اروپایی و آسیایی واردات نفت از ایران را کاهش داده یا متوقف کردهاند.
هند اعلام کرده که شرکتهای نفتی این کشور باید برای کاهش یا توقف خرید نفت از ماه نوامبر آماده شوند. این کشور دومین خریدار نفت ایران پس از چین است.
هرچند بر پایه پارامترها و متغیرهایی که در بالا بدان اشاره شد، همچنان فاصله زیادی میان تلاش آمریکاییان برای موفقیت تحریمها و رسیدن به اهدافشان دیده میشود و بررسی نقش و نتایجش نیازمند زمان است، اما چنانچه بتوانند پس از تحریمهای چهارم نوامبر (۱۳ آبان)، صادرات نفت ایران را تحت تاثیر قرار داده و حمل و نقل و بیمه و بانک کشور را با چالش همراه سازند بدون شک نمایه روشنتری جز تشدید شرایط داخلی و انزوای بیشتر برای ایران بدنبال نخواهد داشت که بیثباتی را تشدید خواهد کرد.
نفت نقش حیاتی در اقتصاد ایران دارد در حالی که مهمترین منبع درآمد ارزی است سهم ۴۰ درصدی در بودجه سالانه کشور بازی میکند و پنج درصد نفت جهانی از طریق ایران تامین میگردد. نباید فراموش کرد که این آمریکا نیست که هزینه تحریم را متقبل میشود، زیرا هیچ مراوده تجاری و اقتصادی با ایران ندارد. بلکه این کشور هدف است که هزینههای سنگین چنین فشاری را متحمل میگردد.
اگر فشارها به حدی سر ریز شود که ساختار سیاسی کشور را با گرفتاری جدی همراه کند آیا دولت با عدول از شعارهایش و بنابر مصلحت به مانند توافق هستهای به گفتگو با آمریکا فکر میکند؟