به گواه اطلاعيههاي پليس راهور، تعطيلات نوروزي امسال يكي از بيشترين تعداد قربانيان تصادفات جادهيي را در سالهاي اخير پشت سر گذاشت. (رقمي نزديك به ۳۴۰نفر در آمار رسمي پليس راهور به ثبت رسيد) با وجود هشدارهاي كارشناسان كه به دفعات براختلاف فاحش و شگفتانگيز تعداد بالاي قـربانيان تصادفات رانندگي در ايران درمقايسه با استانداردهاي جهاني تاكيد داشتهاند، بياحتياطي و بعضا خودخواهي عدهيي از رانندگان همچنان قرباني ميگيرد.
به گزارش ایران جیب به نقل از تعادل، بر اساس آماروارقام مستند، خسارات ناشي از استهلاك و بر باد رفتن سرمايههاي مادي و معنوي كشور و زيانهاي جانبي ناشي از تصادفات رانندگي با خسارات جنگ ايران وعراق برابري ميكند. با اوج گرفتن اخبار متعدد تصادفات جادهيي و كشته شدن بسياري از هموطنان، اين روزها انگشت اتهام به سوي «پرايد» به عنوان يك خودرو بيكيفيت و غيراستاندارد توليد داخل نشانه رفته است. صرفنظراز اينكه اين اتومبيل از اشكالات عمده فني رنج ميبرد و در انطباق با استانداردهاي بينالمللي، يك اتومبيل خارج از رده و با ريسكپذيري بالا طبقهبندي ميشود اما در واقع معرفي پرايد به عنوان «مركب مرگ» و تنها عامل موثر در بروز تصادفات چندان واقعبينانه نيست.
ضرورت اصلاح فرهنگ رانندگي
به جرات ميگوييم كه اگر بهجاي پرايد هر اتومبيل ديگري با كيفيت بهتر نقش اين خودرو عامهپسند را برعهده ميگرفت در نتيجه آماركشتههاي جادهيي تغيير چنداني حاصل نميشد. شايد در ابتدا اين ادعا چندان منطقي بهنظر نرسد اما... ؟ دليلش را عرض ميكنم، اگرچه ممكن است برخي هموطنان را خوش نيايد: هنوز يادمان هست كه تا همين 40- 30 سال پيش در زندگي روستايي و آن خلوص و صفاي خاص كه قرابت چنداني هم با اتومبيل و رانندگي نداشت، «دوچرخه» و نهايتا «موتورسيكلت» وسيله رايج نقل و انتقالات بهحساب ميآمد كه آنهم بهعلت جمعيت قليل و گستره وسيع، قوانين راهنمايي و رانندگي توجيهي براي موجوديت نداشت تا الزامي بر اجراي آن احساس شود. با تغييرالگوي زندگي و سرازير شدن سيل اتومبيل به روستاها، رانندگي كردن بهصورت «دلخواه و باري به هرجهت» هم آغاز شد. از سوي ديگر تمركز جمعيت و وضعيت اجتماعي حاصل از پديده مهاجرت به كلانشهرهايي با ويژگيهاي مخصوص، عملا بخشي از قواعد نانوشته چنان سبك رانندگي و «ناآشنا به مقررات» به حوزه شهري نيز كشيده شد. شهرهايي كه خود از بروز بحرانهاي اجتماعي متعدد ناشي از هجوم «مدرنيسم» (*) بهشدت رنج ميبرد و شهرونداني كه برخي از آنها حتي تا امروز هم به مفهوم حقوق اجتماعي آشنا نشده و اجراي قوانين را نه تنها جدي نميگيرند بلكه به هيچ ميانگارند.
بيترديد در چنين وضعيتي است كه مظاهر «ماشينيسم» به منزله «تيغ عريان در كف زنگي مست» آتش بهجان زندگي انسانها مياندازد. همين سال گذشته بود كه بهفاصله 24ساعت سرنشينان دو اتومبيل بسيار گرانقيمت – كه هيچ يك هم پرايد نبود! – بهعلت تصادف با سرعت سرسامآور نه در جادهها بلكه در خيابانهاي قلب تهران چنان پودر شدند كه صورتهايشان هم قابل شناسايي نبود. از دو، سه دهه گذشته پديده مهاجرت به شهـرها كه بررسي دلايل آن موضوع اين نوشتار نيست، خيل مهاجرت ناگزير جمعيت از روستاها و شهرهاي كوچك به سوي كلانشهرها آغـاز شد. هنوز هم دم دستيترين راه امرار معاش سرهم كردن مبلغي پول و سپس پرداخت پيشقسط و تمليك يك دستگاه اتومبيل با شرايط مناسب است تا با مسافركشي هم هزينه زندگي تامين شود و هم اقساط ماهانه اتومبيل بازپرداخت شود.
در چنين شرايطي جز «پرايد وطني» چه وسيله ديگري ميتواند اين اهداف را تامين كند؟ روشن است كه وقتي رانندهيي تازهكار پشت فرمان يك اتومبيل با هر خصوصيتي بنشيند و بدون آشنايي با لزوم رعايت ابتداييترين قوانين راهنمايي و رانندگي آن هم در غياب سيطره مجريان قانوني بهراه بيفتد، چه اتفاقي خواهد افتاد؟نتيجه بديهي آن در داخل شهرها و خيابانها ترافيك و تصادفات معمولي و صدمات مالي و غيرجاني است اما در جادهها به تصادفات جدي و مرگ دلخراش منجـر ميشود. بارها اشاره شده كه خسارات سنگين وارده از گره كور ترافيك شهري، اتلاف وقت، هدر رفتن سرمايه و بهخطر افتادن سلامتي و بهداشت شهروندان بسيار بيشتر از صدمات تصادفات جادهيي است، اما تنها بهدليل آنكه مرگومير عيني نداشته و محرك احساسات نيست، كمتر مورد توجه افكارعمومي قرار ميگيرد. در مسافرتهاي برونشهري كم نيستند، رانندگاني كه به همان سبك و سياق داخل شهرها حركت ميكنند؛ توقـفهاي نابجا و فوقالعاده خطرناك، سرعت زياد و حتي سرعت كم، عبور از شانه خاكي جاده و ايجاد گرد و خاك، حركت با دنده عقب بهمنظور اتراق در مكان مناسب، توقف ناگهاني و بدون راهنما براي برآوردن حوايج همراهان و... . تصوير آشناي اين روزهاي جادههاي ايران است كه به بروز حوادث تلخ و متلاشي شدن كانون خانوادههاي بيگناه منجرشده تا قرباني ندانمكاري و خودخواهي برخي رانندگان ديگر باشند.
فرهنگ پرايد در ادبيات اجتماعي
اين وقايع ميتواند توسط هر راننده يا هراتومبيلي اتفاق بيفتد اما با يك نگاه بهعينه ميتوان ديد كه شايد بيش از ۸۰درصد مقصران تصادفات، از لشكر «پرايد سوار» باشند. راقم اين سطور نيز پرايد سوار است اما دليل نميشود كه از كنار واقعيات مسلم بگذريم. واقعياتي كه نشان ميدهد «پرايد» با تمام معايب ريز و درشتش تنها يك خودرو توليد داخل است كه به تنهايي نميتواند، مركب مرگ باشد بلكه به عنوان يك نماد در فرهنگ راهنمايي و رانندگي و حتي در حوزه زندگي اجتماعي ظاهر شده و بد نيست با نام «فرهنگ پرايد» در ادبيات اجتماعي از آن ياد شود! فرهنگي كه در خلأ وجودي بيمسووليتي كارحانههاي توليد اتومبيل و عدم اجراي جدي قوانين رانندگي متولد شد اما ميتواند در تحليل ناهنجاريها و بحرانهاي اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي واژه مناسبي براي انتقال خيلي از مفاهيم باشد.
پينوشت: استفاده نادرست از تلفن همراه دوربيندار، سوءاستفاده از فضاي مجازي و بدآموزي از ماهواره، مشكلات ناشي از آپارتماننشيني و بالاخره نحوه رانندگي با خودروهاي خاص و... از نمونههاي «مدرنيسم» است كه بهعلت ناآگاهي از نحوه استفاده صحيح، زمينه دعاوي بسياري بوده كه در حال حاضر نيز پروندههاي آن درمراجع قضايي مفتوح است.