جابهجايي پايتخت و انتقال مركزيت سياسي، اداري و اقتصادي كشور به نقطهاي ديگر در چهار دهه اخير بارها توسط دولتهاي مختلف مطرح شده است. اولينبار در نيمه دهه 1360 بحث جابهجايي پايتخت در دولت وقت مطرح شد اما شرايط آن زمان و درگيري كشور با عراق در جنگ 8 ساله باعث شد كه اولويت موضوع از دستور كار دولت خارج شود. بعد از پايان جنگ و در دوره دولت سازندگي هم مساله جابهجايي پايتخت سياسي و اداري مطرح بود و در دولت دهم حتي شهر پرند به عنوان گزينه مطلوب معرفي شد اما باز هم اولويت اين موضوع به ردههاي اول بررسي نرسيد و مساله مسكوت ماند.
درنهايت، طلسم اين بحث ناتمام شكست و بعد از سال 1392 و به دنبال تصويب طرح امكانسنجي انتقال مركز سياسي و اداري كشور و ساماندهي و تمركززدايي از تهران در مجلس، شوراي نگهبان هم اين طرح را تصويب كرد. به دنبال تاييديه شوراي نگهبان بر طرح جابهجايي پايتخت اما مشكلات ديگري سربرآورد. ارديبهشت 1394، پيروز حناچي كه در آن زمان، معاون وزير راه و مسكن و شهرسازي و مسوول دبيرخانه شوراي عالي شهرسازي و معماري بود در گفتوگو با «اعتماد» در توضيح نسخهاي كه براي تهران پيچيده شد، گفت:«تهران، بيماري است كه در ابتدا بايد بيمارياش تشخيص داده شود تا بعد برايش نسخه و درماني مشخص شود. آخرين گزينه جراحي است. انتقال مراكزسياسي و اداري تهران، آخرين گزينه و همان جراحي است. بنابراين ممكن است احتياجي به اين انتقال نباشد. اين طرح هم، طرح جديدي نيست و قبل از انقلاب هم به گونهاي ديگر مطرح بوده است. قبل از انقلاب قانوني وجود داشته با عنوان قانون نظارت برگسترش شهر تهران كه زيرنظر نخستوزير و شوراي اقتصاد اجرا ميشده است. موضوع اين قانون نيز، كنترل رشد و توسعه پايتخت بوده است. بدين معنا كه محدوده تهران مركزي و محدوده 25 ساله آن را مشخص ميكند. بعد از انقلاب عملا اين طرح منتفي شد. اگر آن قانون ادامه پيدا ميكرد، امروز تهران با چنين مشكلاتي روبهرو نميشد.»
حناچي در همين گفتوگو در توضيح نمونههاي مشابه جهاني گفت: «انتقال مراكز سياسي يا اقتصادي و اداري تجربه تازهاي در دنيا نيست. در دنيا تجربيات زيادي در اين مورد وجود دارد، به خصوص در مورد انتقال مراكز «سياسي» به نقطهاي خارج از پايتخت. در اين كشورها، مسوولان دولتي با يك سيستم ريلي يا قطار به محل كار خود در خارج از شهر ميروند و دوباره بازميگردند. نمونه آن شهر كوالالامپور است. اما همين مطالعات نشان ميدهد كه از سال 1960 به اين سو، انتقالي جدي در مورد مراكز سياسي و از مركز به حاشيه نداشتهايم. اين نگاه امروز جاي خود را به ايدههاي محتاطانهتري داده است. در بحث انتقال تهران، اگر قرار باشد وزارتخانهها به خارج شهر منتقل شوند و اين مراكز جايي دور از پايتخت باشند، بايد خانوادههاي آنها نيز به اين منطقه منتقل شوند. اين يعني احداث يك شهر جديد. شهري با تمام مشكلات و هزينههايي كه دارد. يكي ديگر از مسائلي كه بارها مورد بحث بوده است، بحث هزينههاي كلاني است كه انتقال پايتخت ميتواند داشته باشد. چند سال پيش برآورد هزينهاي در اين مورد انجام شد. آن زمان بودجه مورد نياز براي انتقال پايتخت 30 ميليارد دلار تعيين شد كه به قيمت امروز چيزي معادل 78 ميليارد دلار ميشود.»
حالا بعد از 9 سال مسكوت ماندن مساله جابهجايي پايتخت سياسي و اداري كشور، با حرفهاي اخير رييسجمهور دوباره اين مساله به ميز بحث و گفتوگو رسيده است. روز شنبه، مسعود پزشكيان در بازديد از فعاليتهاي زيربنايي قرارگاه سازندگي خاتمالانبيا گفت: «توسعه كشور با ادامه روند فعلي امكانپذير نيست، اينكه بخواهيم همچنان منابع اوليه را از جنوب كشور و دريا به مركز بياوريم و تبديل به محصول كنيم و دوباره براي صادرات به جنوب بفرستيم، بهشدت توان رقابت ما را مستهلك كرده و كاهش ميدهد؛ چارهاي نداريم جز اينكه مركزيت اقتصادي و سياسي كشور را به جنوب و نزديك دريا منتقل كنيم. تهران به عنوان پايتخت كشور با مشكلاتي دست به گريبان است كه هيچ راهحلي جز انتقال مركزيت نداريم؛ كمبود آب، نشست زمين، آلودگي هوا و امثال آن با تداوم سياستها و اقداماتي كه تا به حال اتخاذ و اجرا شدهاند، فقط تشديد شده و راهحل اساسي جابهجايي مركزيت سياسي و اقتصادي كشور است. انتقال مركزيت سياسي و اقتصادي هم به اين شكل كه ما خودمان در تهران بنشينيم و به مردم بگوييم جابهجا شوند، مقدور و ممكن نيست، بايد ابتدا خودمان برويم تا مردم هم دنبال ما بيايند.» مهدي زارع؛ رييس مركز پيشبيني زلزله و استاد گروه زلزلهشناسي مهندسي پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و مهندسي زلزله، يادداشتي با عنوان «اندونزي پايتخت را منتقل كرد، ما چه كنيم» براي روزنامه «اعتماد» نوشته و در اين يادداشت، مساله جابهجايي پايتخت را با نگاهي به تجربه مشابه در كشور اندونزي تحليل كرده كه در ادامه ميخوانيد.
اندونزي پايتخت را منتقل كرد، ما چه كنيم؟
اندونزي پرجمعيتترين كشور اسلامي، پايتخت كنوني خود، جاكارتا را به نوسانتارا تغيير داد. انتقال پايتخت از جاكارتا سالهاست كه در اندونزي
-بزرگترين مجمعالجزاير جهان- مورد بحث قرار گرفته است. رييسجمهور اندونزي روز شنبه 17 آگوست 2024، سالروز استقلال اندونزي ميزبان جشنهاي روز استقلال را در نوسانتارا برگزار كرد. جاكارتا در جزيره جاوه، از زمان اعلام استقلال اين كشور از هلند در 17 آگوست 1945، پايتخت اندونزي بوده است. در سالهاي پس از آن، جاكارتا به شهري با جمعيت 10.5 ميليون نفري تبديل شد كه كلانشهر آن حدود 30 ميليون نفر در شهر و پيرامون آن در خود جاي داده است. برآوردهاي علمي نشان ميدهد كه جاكارتا به زير آب ميرود و انتظار ميرود تا سال 2030 بخشهايي از اين كلانشهر غيرقابل سكونت يا مكررا دچار سيل شود. حدود 40درصد از مساحت آن در حال حاضر زير سطح دريا قرار دارد. اين وضعيت هشدار تا حد زيادي به دليل برداشت بيش از حد آبهاي زيرزميني و افزايش سطح آب درياها است كه به تغييرات اقليمي نسبت داده ميشود.
در سال 2022، اندونزي قانوني را تصويب كرد كه بودجه و مديريت جابهجايي پايتخت را مشخص ميكرد. كميسيون مسوول برنامهريزي شهر جديد گفت كه انتقال پايتخت از جاكارتا «ضروري» است «به دليل فشار قابلتوجهي» كه جاكارتا و جزيره جاوه به دليل عواملي مانند تراكم ترافيك سنگين، آلودگي محيطزيست و جمعيت متراكم تحمل ميكند. رييسجمهور در «گزارش دستاورد» 2023 اداره پايتخت نوسانتارا گفت كه پايتخت جديد در «راهبرد بزرگ اندونزي» بخشي از چشمانداز طلايي اندونزي 2045 است كه هدف آن تبديل اندونزي به يك كشور توسعهيافته تا سال 2045، صدمين سالگرد استقلال آن از هلند است.
طبق برنامههاي اداره پايتخت، طي دو دهه آينده، نوسانتارا به شهري در حال رشد و پايدار تبديل خواهد شد. رييسجمهور نوسانتارا را به عنوان «شهر جنگلي پايدار» در نظر ميگيرد كه نه تنها به عنوان مركز سياسي جديد عمل ميكند، بلكه رشد اقتصادي را در سراسر اندونزي تحريك ميكند. با انتقال پايتخت به كاليمانتان شرقي در جزيره بورنئو، دولت اميدوار است به جاي تمركز منابع و فرصتها تنها در جاكارتا، توسعه متوازنتري را در سراسر مجمعالجزاير ارتقا بدهد. مجموعهاي از مراحل با هدف ايجاد زيرساختهاي تجاري و مسكن، ادارات دولتي و حمل و نقل در پايتخت جديد است. درحالي كه پايداري يك اصل از برنامههاي شهر جديد است، طرفداران محيطزيست انتقادات فراواني به اين طرح دارند و استدلال ميكنند پاكسازي جنگل براي ايجاد راه براي يك كلانشهر جديد ذاتا سازگار با محيطزيست نيست.
برنامهريزان اميدوارند پايتخت جديد از سرنوشتي مشابه جاكارتا جلوگيري كند و نوسانتارا را «شهر اسفنجي» ناميدهاند. اين بدان معناست كه منطقه نوسانتارا ظرفيت جذب بارش در خاك را دارد و درنتيجه از سيل جلوگيري ميكند. اهداف بلندپروازانه ديگري نيز وجود دارد. هدف اين شهر تا سال 2035 اين است كه نرخ فقر صفر درصد داشته باشد (طبق گزارش بانك جهاني در سال 2022، تقريبا یک نفر از هر 10 اندونزيايي در فقر زندگي ميكردند. تا سال 2045، اين شهر قصد دارد به انتشار خالص صفر «كربن» برسد.
نوسانتارا به گروه كوچكي از پايتختها ميپيوندد كه در سده بيستم تاسيس شدهاند. در سال 1960، برزيل، برازيليا را به عنوان پايتخت خود افتتاح كرد. برازيليا كه نه در جنگل، بلكه در ساواناي متروك ساخته شد، به طور مشابه داراي معماري مدرن است. يونسكو برازيليا را «نمونهاي قطعي از شهرسازي مدرنيستي سده بيستم» توصيف ميكند.
وقتي سال 2023 حاميان رييسجمهور سابق برزيل به برازيليا يورش بردند و ساختمانها را غارت كردند، اين معماري پسزمينهاي را ايجاد كرد كه برخي آن را «ضدآرمانشهري» توصيف كردند. اخيرا مصر ساخت و ساز پايتخت جديدي را به جاي قاهره آغاز كرده است. اين شهر جديد كه در حال حاضر پايتخت اداري جديد ناميده ميشود، با مشكلات تراكم شهري، آلودگي و ترافيك شديد در شرق قاهره ساخته خواهد شد. اندونزي تصميم گرفت پايتخت خود را از جاكارتا به نوسانتارا به دلايل مرتبط با چالشهاي محيطزيستي، زيرساختي و اجتماعي-اقتصادي كه جاكارتا با آن مواجه است، تغيير بدهد.
ايده انتقال پايتخت ايران از تهران نيز در دهههاي اخير چند بار مطرح بوده است. طرفداران اين انتقال ازجمله نگارنده اين يادداشت به دليل مسائل مبرم مختلف ازجمله خطر زمينلرزه بزرگ در تهران، آلودگي شديد هوا، ازدحام جمعيت و آسيبپذيري شهر در برابر سوانح گوناگون پيشنهادهایی براي ايجاد يك پايتخت جديد كه بتواند نيازهاي كشور و شهروندان را بهتر برآورده كند، ارائه دادهاند. تهران از بدترين كيفيت هوا در جهان رنج ميبرد كه عمدتا به دليل ترافيك سنگين، انتشار گازهاي گلخانهاي صنعتي و عوامل جغرافيايي است كه آلايندهها را به دام مياندازد. ارتفاع زياد شهر و كوههاي اطراف با محدود كردن گردش هوا اين موضوع را تشديد ميكند. تهران روي گسلهاي فعال متعددي قرار دارد كه آن را مستعد فعاليت لرزهاي قابلتوجه ميكند. كارشناسان هشدار ميدهند كه يك زمين لرزه بزرگ ميتواند شهر را ويران كند. با جمعيتي بيش از 9 ميليون نفر در محدوده شهر و حدود 16 ميليون نفر در كلانشهر، پايتخت ما با چالشهاي مربوط به عدم كفايت زيرساختها، كمبود مسكن و خدمات عمومي ناكافي مواجه است. ايران در طول تاريخ پايتختهاي متعددي داشته است (مثلا قزوين، تبريز، اصفهان و شيراز) كه نشان ميدهد چنين تغييراتي بيسابقه نيست. مكانهاي خاصي به عنوان محل پايتخت جديد بهطور رسمي تاييد نشده ولي جاهايي مانند پيرامون شهر گلپايگان كنوني به عنوان كانديداي ساخت پايتخت جديد مطرح شده است. بهرغم اين ملاحظات، موانع مهمي براي انتقال پايتخت ايران وجود دارد. تغيير پايتخت مستلزم اراده سياسي قابلتوجه و اجماع جناحهاي مختلف است. ايجاد يك پايتخت جديد مستلزم سرمايهگذاري مالي گسترده در توسعه زيرساختها، جادهها، ساختمانهاي دولتي، مسكن و... است كه با توجه به شرايط اقتصادي به عنوان چالش و مانع ازسوي مخالفان انتقال پايتخت مطرح ميشود.