«هر اتفاقي برايم بيفتد توسط «ب.ب» انجام شده است»؛ اين بخشي از يادداشت «صابر ابر»، بازيگر سرشناس سينماي ايران است كه روز جمعه دوم شهريور ماه جاري در صفحه اينستاگرام خود منتشر كرده است. اين پست از سوي كاربران فضاي مجازي خصوصا جامعه هنري با واكنشهاي منفي مواجه شده است. برخي اهالي سينما معتقدند اين پست صابر ابر، «عدم امنيت» در جامعه را نشان ميدهد.
وكيل صابر ابر در بخشي از مصاحبهاي كه بهطور اختصاصي با «اعتماد» داشته در مورد مزاحمتهاي اين فرد ميگويد: «مزاحمتها از جايي شروع ميشود كه آقاي ابر ملكي در خيابان ميرزايشيرازي تهران براي راهاندازي يك كافه از اين فرد اجاره ميكند.»
صابر ابر در پست اينستاگرامي خود با عنوان «امنيت» در مورد مزاحمتهاي اين فرد نوشته است: «امنيت شخصي زندگي من و اطرافيانم با حضور يك مزاحم «ب.ب» طي چند سال گذشته دستخوش ناامني شده است. اخيرا نيز تعدد محكوميتهاي كيفري صادره از قوه قضاييه عليه ايشان به اوج خود رسيده و با توجه به اينكه هماكنون اين شخص با قيد وثيقه تا صدور راي بعدي كيفري آزاد است همچنان از اقداماتي همچون حمله به قصد ضرب و جرح، تهديد به اسيدپاشي، تهديد به ربودن و در گوني انداختن و اقدام به آدمربايي، اجير كردن خفتگير و زورگير و نشر اكاذيب در فضاي مجازي و غيره فروگذار نيست.»
اين اولينبار نيست كه افراد سرشناس در ايران مورد مزاحمت، سرقت و تهديد قرار ميگيرند؛ سرقت لپتاپ و دوربين از هديه تهراني، سرقت گردنبند طلاي علي دايي، سرقت كيف پريناز ايزديار، سرقت از خانه فرهاد مجيدي، سرقت از خانه كيهان كلهر و...
اما تلخترين اتفاقي كه براي زوج سينماي ايران ميافتد و منجر به جنايتي وحشتناك ميشود مربوط به قتل «داريوش مهرجويي و وحيده محمديفر» است؛ اواسط مهر ماه سال گذشته وحيده محمديفر، همسر داريوش مهرجويي در صفحه اينستاگرامي خود از تهديد با چاقو از سوي فردي ناشناس خبر ميدهد، اما چند روز بعد از انتشار اين پست به خاطر غفلت و بيتوجهي مراجع قضايي و ماموران پليس، مهرجويي و همسرش در ويلاي شخصيشان در زيبادشت كرج به قتل ميرسند و تا الان نيز پرونده اين زوج هنري به دليل ابهاماتي كه داشته باز مانده است. حالا با گذشت حدود يكسال از آن جنايت، صابر ابر از تهديد خود از سوي فردي آشنا خبر ميدهد...
اين فرد يكي از شاهدان پرونده را با چاقو مضروب و تهديد به قتل كرده است
«مرتضي كلهري»، وكيل صابر ابر از جزييات بيشتر مزاحمتها براي اين بازيگر سينما به «اعتماد» ميگويد: «آقاي ابر در سال ۱۳۹۸ بنا به اصرار مالك ملك، آقاي «ب.ب» ساختماني را در خيابان ميرزايشيرازي تهران جهت برپايي كافه و گالري اجاره كرد. ملك بسيار قديمي و مخروبه بود و ابتدا آقاي ابر با توجه به جميع شرايط از اين كار امتناع كرد، اما با اصرارهاي شديد مالك، تحت شرايطي پذيرفت. وقتي بازسازي شروع شد، متوجه شديم اين فرد به شهرداري و ساير ادارات مراجعه و اعلام كرده كه شريك آقاي ابر است. پيشنهاد شراكت را نيز به آقاي ابر داد، اما آقاي ابر نپذيرفت. ما محترمانه از اين فرد درخواست كرديم اين مطلب را كه واقعيت ندارد در جايي تكرار نكند، اما در طول ماههاي بازسازي، مالك مرتبا به ساختمان مراجعه و براي تيم اجرايي مزاحمت ايجاد ميكرد.
به سرپرست تيم اجرايي اطلاع داديم هنگام كار در ساختمان را ببندند؛ طبق قانون پس از انعقاد قرارداد اجاره مستاجر، مالك منافع ملك است و موجر بدون اجازه مستاجر اجازه ورود به ملك را ندارد. با اين حال موجر فرداي آن روز زماني كه با در بسته مواجه شد با لگد به در كوبيد؛ در و چهارچوب چوبي شكست. بعد به آقاي ابر شروع به فحاشي كرد. شكايتي از اين فرد صورت گرفت كه طي حكم دادگاه او به ممنوعيت تردد در اماكني كه آقاي ابر حضور دارد و همچنين ۱۸ ماه حبس محكوم شد، اما پس از مدتي اين فرد در خيابان يكي از شاهدان پرونده را با چاقو مضروب و تهديد به قتل كرد. در شكايت كيفري كه شاهد از اين فرد انجام داد او مجددا در دادگاه محكوم شد. اين فرد را در طول مدت زمان فعاليت كافه و گالري مرتبا در خيابان گاهي با سر شكسته يا با صورت زخمي، گاهي هم با دندان شكسته ميديديم كه كاملا نشان از درگيريهاي اين فرد با تعداد زيادي از مردم داشت. البته براي كسبه قديمي اين موضوع اصلا تازگي نداشت. حتي در يك جلسهاي كه در اتاق اصناف به دليل شكايتي كه اين فرد عليه آقاي ابر انجام داده بود حضور داشتم، متوجه شدم ايشان در ۷ صنف مختلف با كساني كه املاك او را اجاره كرده بودند دعواي حقوقي دارد و همه را آزار ميدهد. اين فرد در طول مدت اجاره در عين اينكه اجاره ملك را دريافت ميكرد از هيچ اذيت و آزاري كوتاهي نكرد. مرتبا شكايت و گزارش كذب به اداره اماكن، شهرداري، اتحاديه، اتاق اصناف و... تحويل ميداد. اين فرد طرح بيش از ۱۰ شكايت واهي عليه آقاي ابر داشت كه هيچ كدام به نتيجه نرسيد و در تمامي اين دعاوي راي به رد خواسته اين فرد صادر شد كه اسناد و مدارك آن نيز موجود است.»
حمله با چاقو به صابر ابر
وكيل صابر ابر در ادامه ميگويد: «از سوي ديگر اين فرد سعي كرد با اذيت و آزار براي آقاي ابر و همكارانشان با تهيه اسكرينشات و عكس از صفحات مجازي آقاي ابر و ارسال آنها به پليس فتا از ايشان به عنوان برپايي مراكز فساد شكايت كند تا بتواند آزار را به نوع ديگري انجام دهد كه البته آن هم به نتيجه نرسيد و قرار منع تعقيب براي همگي صادر شد. اين فرد در اقدامات بعدي با استفاده از خطهاي ناشناس و تلفن عمومي با آقاي ابر تماس گرفت و آقاي ابر را تهديد و با حضور در مقابل موسسه هنري آقاي ابر به ايشان فحاشي كرد. اين فرد بارها آقاي ابر را تهديد كرد و گفت با چاقو يا اسيد صورتت را خراب ميكنم طوري كه ديگر نتواني كار كني! ما بعد از اين مزاحمتها مجدد از اين فرد مزاحم شكايت كرديم، اما او در اثناي پرونده از ما عذرخواهي كرد و گفت ديگر مزاحمتي براي آقاي ابر ايجاد نخواهد كرد.
خود بنده به خاطر بياحتراميهاي مكرر اين فرد در كلانتري بارها در شرايطي قرار داشتم كه ميتوانست منجر به درگيري فيزيكي شود. چندين بار با اين فرد صحبت كردم و گفتم مشكلت چيست بگو تا حلش كنيم، اما مرا هم تهديد كرد و گفت تو را هم با چاقو ميزنم. حتي چند بار كه جلسات دادرسي داشتم، متوجه شدم اين فرد دو، سه موتور سوار اجير كرده كه دنبال من بيايند تا به موقع به جلسه دادرسي نرسم. آزار و اذيتهاي بيوقفه اين فرد به قدري بود كه حتي براي كاركنان كافه و گالري به صورت جداگانه سرويس رفت و آمد گذاشته شد، چون متوجه شده بوديم در يكسري مسيرها جلوي كاركنان (دختر و پسر) را ميگيرد و تهديدشان ميكند. در نهايت فعاليت آن ساختمان در شهريور ۱۴۰۱ متوقف شد و بيش از ۳۰ پرسنل از كار بيكار شدند. آقاي ابر اجارهبهاي دو سال اول را در ابتداي سال پرداخت كرد؛ يعني در همان زماني كه موجر مشغول آزاررساني و مزاحمت مدام بود، اما آقاي ابر براي اجاره سال سوم يك برگ چك به عنوان تضمين پرداخت اجاره به صورت امانت به موجر داد كه در پايان هر ماه مرتبا براي اين فرد اظهارنامهاي فرستاديم مبني بر اينكه يك شماره حساب جهت واريز اجاره اعلام كند، ولي اين فرد به هيچ كدام پاسخ نداد. تا اينكه چند ماه پيش دادخواستي به مراجع حقوقي ارسال كرديم و خواستار انفساخ قرارداد اجاره شديم. اين فرد پس از وصول ابلاغيه وقتي متوجه شد موضوع طرح دعوا چيست يك شب در حالي كه آقاي ابر در خيابان ميرزايشيرازي در كنار ماشينشان به انتظار دوستي ايستاده بود ناگهان به ايشان حمله و با ضربات دسته چاقو، صورت و گيجگاه آقاي ابر را مضروب كرد. ما مجدد از او شكايت كرديم، اما اين فرد در حال حاضر با قرار وثيقه آزاد است.»
تصاوير دوربينها به ماموران پليس امنيت
تحويل داده شده است
مرتضي كلهري، وكيل اين بازيگر سينما در مورد اتفاقات اخيري كه براي صابر ابر افتاده، ميگويد: «اين فرد دو هفته پيش در جلسه دادگاه درخواست سازش كرد. بنده گفتم با موكل صحبت ميكنم و اطلاع ميدهم. سپس لايحهاي به شعبه مذكور فرستادم و تا رضايت آقاي ابر درخواست يك ماه استمهال كردم، اما اين فرد پس از اينكه با قرار وثيقه آزاد شد چك امانت را كه تاريخ آن متعلق به سال ۱۴۰۰ بود به بانك برد و برگشت زد و طي آن اقدام قضايي انجام داد. به اين فرد اطلاع داديم ما خودمان اظهارنامه داده بوديم كه اجاره را پرداخت ميكنيم و مايل به پرداخت هستيم، بنابراين چك را به بانك ببرد و مبلغ را وصول كند، اما اين كار را نكرد. لايحهاي به شعبه دادگاه ارسال كرديم كه شناسه واريز بدهند تا ما مبلغ را واريز كنيم. در حالي كه منتظر صدور اجراييه بوديم روز چهارشنبه ۳۱ مردادماه شخصي با موبايل آقاي ابر تماس گرفت و گفت مامور پست است و براي ايشان بستهاي آورده است. آقاي ابر به ايشان گفت در موسسه هنرياش حضور دارد و مامور پست ميتواند به آنجا مراجعه كند.
بعدا متوجه شديم شخصي كه خود را مامور پست معرفي كرده، مامور كلانتري ۱۰۷ فلسطين بوده و اتفاقا خارج از حوزه كلانتري به محل كاري آقاي ابر رفته كه طبق قانون نبايد اين اتفاق ميافتاد. مامور كلانتري لباس شخصي بوده و ابتدا كارت شناسايي ارايه نكرده و فقط يك برگ خالي تحويل آقاي ابر داده است. اين فرد در آن لحظات مامور را هم مدام تحريك به تيراندازي و استفاده از اسپري فلفل كرده است؛ حتي مامور را تهديد كرده كه اگر اين كارها را نكند از او هم شكايت خواهد كرد. با اين حال مامور بدون نشان دادن حكم جلب و كارت شناسايي با فشار فيزيكي سعي كرده آقاي ابر را سوار ماشين موجر كند كه البته با صداي بلند مامور و آقاي ابر، همكاران و هنرجويان ايشان به خيابان ميآيند.
همكاران آقاي ابر به خواست ايشان با پليس ۱۱۰ تماس ميگيرند. آقاي ابر همانجا به مامور اعلام كرده كه فقط با ماشين پليس به كلانتري ميآيد و سوار ماشين كسي كه پرونده چاقوكشي و تهديد دارد، نميشود. در همين حين همكاران و هنرجويان آقاي ابر متوجه ميشوند عدهاي موتور سوار با اشيايي كه پشت خود پنهان كردند در خيابان ايستادند و موجر به آنها ميگويد وقتي اشاره كردم، بياييد. هويت اين افراد توسط شهود كاملا فاش شده و پليس در حال بررسي است. در لحظهاي كه مامور داشته آقاي ابر را سوار ماشين ميكرده اين فرد با گوشي شخصي اقدام به فيلمبرداري از آقاي ابر كرده كه انتشار اين تصاوير هتك حيثيت و جرم است كه مراتب شكايت از عملكرد مامور كلانتري ۱۰۷ فلسطين نيز انجام خواهد شد. در نهايت روز چهارشنبه با حضور مامور ۱۱۰ و چك كردن كارت شناسايي اين افراد به كلانتري ۱۰۷ فلسطين مراجعه و ظرف ۲ ساعت پس از حضور مبلغ چك به صندوق دادگستري واريز و نامه آزادي بلاقيد آقاي ابر صادر و ايشان ساعت ۵ عصر از كلانتري خارج شده است. از همان ساعات اوليه، پليس امنيت تهران با ما تماس گرفته و پيگير جريان است. تصاوير دوربينها به ماموران پليس امنيت تحويل داده شده و ماموران در حال بررسي و پيشبرد موضوع هستند. قوه قضاييه نيز در جريان كامل موضوع قرار گرفته و اذعان داشته كه موضوع در نهايت سلامت و صلابت بررسي خواهد شد. همچنين انجمن بازيگران نيز در حال پيگيري موضوع است.»