اردیبهشت امسال زنی با مراجعه به پلیس آگاهی پاکدشت عنوان کرد که همسر 53 سالهاش ناپدید شده است.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: همسرم با خودرواش مسافرکشی میکند، اما دیشب به خانه برنگشت، تلفن همراهش هم خاموش است.
پس از شکایت این زن، مأموران تحقیقات خود را برای ردیابی مرد میانسال آغاز کردند و در نخستین گام، فهرست مکالمات تلفنی او را مورد بررسی قرار دادند که به شماره زن غریبهای به نام فریبا رسیدند.
از سوی دیگر مشخص شد پلاک خودرو پژو مرد گمشده در جادههای خارج از تهران از طریق دوربینهای بینشهری ثبت شده است.
در ادامه تحقیقات، مأموران، خودرو را مقابل خانهای در پاکدشت کشف کردند و همچنین فریبا نیز شناسایی و بازداشت شد.
فریبا پس از دستگیری و انتقال به پلیس آگاهی به قتل مرد میانسال توسط پسرش اعتراف کرد و گفت: چند سالی است با پسرم زندگی میکنم. مدتی قبل سوار خودرو مقتول شده بودم و از همین طریق با هم آشنا شدیم. او چندباری من را به محل کارم رساند. آخرین بار متوجه شدم که قصد دارد خودرواش را بفروشد و از آنجا که پسرم هم قصد خرید خودرو داشت با مقتول هماهنگ کردم تا یک روز به خانهام بیاید و ماشینش را برای پسرم قولنامه کنیم.
وی افزود: روز حادثه مقتول به خانهمان آمد. آنها درباره قیمت خودرو با پسرم صحبت میکردند که من برای دقایقی آنها را ترک کردم و وقتی برگشتم دیدم پسرم با او درگیر شده و خفهاش کرده است. از ترس، جسد را با کمک پسرم سوار ماشین مقتول کردیم و به شهرستان رفتیم و جسد را در بیابان سوزانده پس از چند روز دوباره برگشتیم و خودرو را هم کنار یک خیابان پارک کردیم و به خانه برگشتیم.
به دنبال اظهارات فریبا، پسرش هم شناسایی و دستگیر شد و در بازجوییهای اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: من فکر میکردم او نسبت به مادرم نظر دارد به همین خاطر عصبانی شدم و به او تذکر دادم که مراقب رفتارهایش باشد اما توجهی به حرفهایم نکرد، من هم کنترلم را از دست دادم و با سیم شارژر تلفن، گلویش را فشار دادم که خفه شد بعد هم با کمک مادرم جسدش را از خانه خارج کردیم.
در ادامه مأموران به محل سوزاندن جسد رفتند و جسد مقتول را کشف کردند و جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
با تکمیل تحقیقات برای پسر جوان به اتهام قتل عمد و برای فریبا به اتهام معاونت در قتل، کیفرخواست صادر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
ابتدای جلسه فرزندان قربانی درخواست قصاص کردند سپس پسر جوان به جایگاه رفت و گفت: روز حادثه وقتی مقتول در خانه ما بود به پارکینگ رفتم تا مدارک را از داخل خودرو بردارم اما وقتی برگشتم با دیدن او که در حال صحبت با مادرم بود عصبانی شدم و کنترلم را از دست دادم؛ او به مادرم نظر داشت و به سزای عملش رسید. حالا هم اتهامم را قبول دارم و پشیمان هم نیستم. مادرم فقط در جابهجایی جسد مقتول به من کمک کرد و نقشی در قتل نداشت.
سپس فریبا 50 ساله که با قرار وثیقه آزاد بود به جایگاه رفت و گفت: من اتهامم را قبول ندارم چون نقشی در قتل نداشتم. وقتی آنها با هم درگیر شدند، پسرم مرا به داخل اتاق خواب هل داد و در را قفل کرد. من فقط صدای درگیری را میشنیدم، حتی نمیتوانستم از اتاق خارج و مانع دعوای آنها شوم. پسرم وقتی در را باز کرد که آن مرد فوت کرده بود.
با پایان اظهارات متهمان، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.