اسفند سال 84 مرد جوانی به نام بهروز به طرز مشکوکی ناپدید شد و همسرش در تحقیقات اولیه مدعی بود که شوهرش برای انجام پروژههای کاری به شهرستان بم رفته است و بعد از آن ناپدید شده است.
در حالی که زن جوان چنین ادعایی را مطرح کرده بود، تحقیقات پلیسی برای یافتن رد و سرنخی از وی ادامه یافت تا اینکه خانواده مرد گمشده به پلیس مراجعه کردند و مدعی شدند: مدتی است که مرد غریبهای به خانه پسرمان رفت و آمد میکند و این موضوع را از بچههایش شنیدهایم.
با این فرضیه که مرد جوان به قتل رسیده و همسر و مرد غریبه طراحان این جنایت باشند، دستور بازداشت آنها صادر شد.
همسر بهروز در تحقیقات منکر جنایت بود اما مرد غریبه به نام شهاب گفت: من دوست بهروز هستم و از زمانی که باخبر شدم او ناپدید شده، به خانوادهاش سر میزنم تا اگر کم و کسری داشته باشند به حساب دوستی و رفاقتی که با بهروز داشتم برای خانوادهاش انجام دهم. من از سرنوشت بهروز بیاطلاع هستم و نمیدانم چه اتفاقی افتاده است.
جنایت آتشین
گرچه همسر و دوست بهروز چنین اظهاراتی داشتند اما در ادامه تحقیقات مدارک و شواهدی به دست آمد که احتمال دست داشتن آنها در قتل را پررنگ کرد. بررسیها در این خصوص ادامه یافت تا اینکه در نهایت آنها لب به اعتراف گشودند و راز جنایت را برملا کردند.
همسر مقتول در تحقیقات گفت: با همسرم اختلاف داشتم و مدام باهم درگیر بودیم. از طرفی شهاب که دوست همسرم بود به خانه ما رفتوآمد میکرد و رفتارهای بد شوهرم را میدید و با من ابراز همدردی میکرد تا اینکه نقشه قتل بهروز را کشیدیم.
او ادامه داد: شب حادثه داخل آبمیوه داروی بیهوشی ریختیم و پس از آن به کمک شهاب او را خفه کردیم. بعد از آن جسد را تکهتکه کرده و داخل خودرواش گذاشته و در بیابانهای اطراف ورامین آتش زدیم.
با اعتراف متهمان به جنایت و طبق استعلامات صورت گرفته پلیس، مشخص شد جسد سوخته ناشناسی همزمان با ناپدید شدن بهروز در بیابانهای ورامین پیدا شده است. آزمایش دیانای هویت مقتول را ثابت کرد و در نهایت دو متهم پرونده بعد از بازسازی جنایت و تکمیل تحقیقات در دادگاه کیفری استان محاکمه شدند.
متهمان به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شدند و با گذشت 18 سال از این جنایت با گذشت فرزندان و پدر و مادر مقتول و برای رضای خدا، از قصاص دو قاتل گذشت کردند.