حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در بخشی از سرمقاله شماره امروز این روزنامه ادامه داد:
پیش از این در یادداشتی با عنوان «آواز کوچه باغی» دهها سند از منابع معتبر بینالمللی ارائه کرده بودیم که تمامی آنها از حاکمیت ایران بر جزایر یاد شده حکایت میکردند و از جمله آورده بودیم: «علاوه بر نقشههای متعددی که از دوران یونان باستان - قبل از میلاد مسیح برجای مانده و در آنها از تمامی جزایر خلیج فارس با عنوان بخشی از سرزمین ایران یاد شده است، در سدههای اخیر نیز تمامی نقشههای رسمی که از سوی کشورهایی نظیر انگلستان، فرانسه، روسیه، پرتغال، اسپانیا و... تهیه شده و به عنوان اسناد رسمی نگهداری میشوند، جزایر خلیجفارس از جمله سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی- را بخشی از خاک ایران دانستهاند. و از آن میان دولت انگلیس که بیش از دوسده در منطقه حضور داشته و در مواردی نیز با دولتهای وقت ایران درگیر بوده است، ۲۳ نقشه رسمی از منطقه تهیه کرده که در تمامی آنها - بدون استثنا - جزایر سهگانه متعلق به ایران اعلام شده است».
*در حقوق بینالملل و قوانین مربوط به مرزها و سرزمینها، حاکمیت یک کشور بر یک منطقه از چند راه به اثبات میرسد. از جمله «مالکیت تاریخی»، حاکمیت مؤثر - یعنی افراشته بودن پرچم، نصب حکام، حضور نیروی نظامی و... - که تمامی این ملاکها و معیارهای حقوقی از حاکمیت قطعی ایران بر جزایر سهگانه حکایت دارند. به عنوان مثال در سال ۱۹۰۸ میلادی (۱۲۸۷ شمسی ) دولت وقت ایران امتیاز استخراج خاک سرخ - سنگ آهن- ابوموسی را به ونگهاوس آلمانی میدهد که دولت انگلیس به دلیل تیرگی روابط خود با آلمان، به ایران اعتراض میکند، دولت انگلیس در اعتراض خود خواهان کسب امتیاز استخراج خاک سرخ برای شرکتهای انگلیسی است. یعنی تاکید بر حاکمیت ایران... و حتی در تاریخ باستان آمده است که ۵۰۰ سال قبل از میلاد، منطقه جنوبی خلیج فارس (تمامی ۷ کشوری که امروزه شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل دادهاند) بخشی از خاک ایران و تحت حاکمیت پادشاهان هخامنشی بوده است. هخامنشیان روش آبیاری و بهرهگیری از زمین برای کشاورزی را به ساکنان آن منطقه آموزش دادهاند و دهها سند تاریخی دیگر که شرح آن به درازا میکشد.
* و اما درباره ماهیت واقعی امارات، که داعیه کشور بودن دارد، علاوه بر اسناد یاد شده، اشاره به یک سند تاریخی دیگر نیز خالی از فایده نیست و آن اینکه تا اواسط سده ۱۹ میلادی منطقهای از جنوب خلیج فارس که از قطر امروزی تا سواحل عمان را در بر میگرفته (یعنی امارات متحده عربی امروز) به «ساحل دزدان دریایی- ساحل القرصان» شهرت داشته است و در سال ۱۸۲۰ با حمله نیروهای هند و انگلیس (کمپانی هند شرقی) پیمان صلحی بین آنها امضا شد و از آن پس منطقهای که امروزه با عنوان «امارات متحده عربی» شناخته میشود به «ساحل متصالحه - ساحل آشتی-Trucial Coast» تغییر نام پیدا کرد!
*و اما، اصلیترین -و تنهاترین- سندی که امارات برای اثبات ادعای خود ارائه میکند نامهای است که شیخ یوسف فرماندار ایرانی بندرلنگه در سال ۱۸۸۲ به شیخ حمید القاسمی حاکم رأسالخیمه مینویسد و در آن به عنوان تعارف و ابراز ادب -که آن هنگام بسیار متداول بوده و در بسیاری از نامههای مشابه دیده میشود-
نوشته بود؛ «ابومُوسی لکم... ابوموسی مال شماست»! مانند آنکه به میهمانی گفته شود «منزل خودتان است»! نکته درخور توجه این که شیخ یوسف در ادامه همان نامه خطاب به حاکم رأسالخیمه مینویسد «بَلَدُ لِنْجَه بَلَدُکُم» یعنی شهر بندرلنگه هم شهر شماست و عجیب آن که اماراتیها وقتی به این نامه استناد میکنند جمله اخیر را که به وضوح نشان میدهد جمله قبلی فقط یک تعارف بوده است، حذف میکنند! وگرنه باید مدعی مالکیت بر بندر لنگه هم میشدند؟!
*و بالاخره بدون کمترین تردیدی میتوان گفت که امارات و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس ضمن آنکه به وضوح از بیاعتبار بودن ادعای خود باخبرند، به خوبی نیز میدانند که بخشهای گستردهای از سرزمینهای تحت حاکمیت کنونی آنها، مخصوصاً بحرین و هفت امیرنشین تشکیل دهنده امارات یعنی ابوظبی، عجمان، دبی، فجیره، رأسالخیمه، شارجه، و امالقیوین از دوران هخامنشیان تا دوران ساسانیان بخشی از خاک ایران بودهاند. بنابراین پرسش آن است که ادعای بیاساس آنها از کدام آبشخور، آب میخورد ؟! با توجه به شواهد موجود، پاسخ این پرسش را باید در دو محور جداگانه که با یکدیگر بیارتباط نیستند جستجو کرد. اول، کینهتوزی و دشمنی عمیق قدرتهای استکباری با انقلاب اسلامی که علیرغم تلاش بیوقفه برای مقابله با ایران اسلامی نه فقط به قول حضرت امام -رضوانالله تعالی علیه- نتوانستهاند هیچ غلطی بکنند، بلکه طی ۴۵ سال گذشته، ایران همه روزه قدرتمندتر شده و نظام سلطه روی قوس نزول و افول حرکت کرده است. این واقعیت غیرقابل انکار را با مقایسه آن روزها و این روزهای طرفین درگیر به وضوح میتوان دید. اعتراف صریح مقامات و صاحبنظران در هر دو سوی این نامعادله که جای خود دارد.
و دومین علت را باید در گسترش فرهنگ انقلاب اسلامی به ارزیابی نشست. با این توضیح که انقلاب اسلامی، بیداری ملتهای مسلمان را به دنبال داشته است و مردم مسلمان ساکن امارات نیز از این قاعده مستثنی نیستند. بر اساس آخرین سرشماری سال ۲۰۲۰ (۱۳۹۹)، مجموعه جمعیت ساکن هفت امیرنشین امارات ۹/۹ میلیون نفر بوده است که از این تعداد فقط ۴/۱ میلیون نفر را افراد بومی تشکیل میدهند و ۵/۸ میلیون نفر دیگر افراد مهاجر از ملیتهای دیگر هستند. مردم بومی امارات طی سالهای اخیر بهشدت نسبت به حضور بیگانگان، مخصوصاً آمریکاییها و اروپاییها و صهیونیستها در امارات و غارت ثروت سرشار این امیرنشین معترضند. همسویی مقامات امارات با دشمنان تابلودار اسلام بر شدت این اعتراضها افزوده است. ورود امارات به جنگ یمن و جنایات فراوانی که در ائتلاف با سعودیها علیه مردم مظلوم یمن مرتکب شده و میشوند و روابط نزدیک با رژیم صهیونیستی زمینههای دیگری هستند که نارضایتی مردم بومی امارات از حاکمان دستنشانده این امیرنشین را به دنبال داشته است. در این میان بومیان امارات از جمهوری اسلامی ایران به عنوان الگوی حرکت خویش یاد میکنند و ... با توجه به همین علتهاست که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران اسلامی آب در هاون میکوبند!