مدتی قبل، مرد جوانی در حال عبور از خیابانی در پایتخت ناگهان با مرد سالخوردهای روبهرو شد که بیهوش کنار خیابان افتاده بود. مرد میانسال زخمی بود و به سختی نفس میکشید. رهگذر جوان بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و مرد سالخورده به نام خشایار به بیمارستان منتقل شد. پس از درمان و بهبودی وی راز ربوده شدن سهروزهاش را
برملا کرد.
سه روز حبس
مرد سالخورده وقتی مقابل مأموران پلیس قرار گرفت، در تشریح ماجرا گفت: در کار برجسازی هستم و وضع مالی خوبی دارم. روز حادثه سوار خودرویم شدم تا به محل کارم بروم اما پسر جوانی راه را بر من سد کرد و با تهدید سوار خودرویم شد. پسر جوان به نام فریبرز مرا به خانهای متروکه در جنوب تهران برد و سه روز در آنجا زندانی کرد.
مرد ثروتمند ادامه داد: از همان روز اول که مرا گروگان گرفت، تهدید کرد و حتی با خانوادهام نیز تماس گرفت و از آنها اخاذی کرد. فریبرز خانوادهام را تهدید کرد که در این رابطه به پلیس حرفی نزنند در غیر این صورت، آنها هرگز مرا زنده نخواهند دید.
در این سه روز پسر جوان از من و خانوادهام صدها میلیون تومان اخاذی کرد و در حسابهایم هر چقدر پول بود، برداشت کرد.
او با تهدید رمز کارتهای عابر بانکم را خواست و وقتی مقاومت کردم، مرا شکنجه کرد که مجبور شدم رمزها را بدهم. درنهایت سه روز بعد از اخاذی همراه با ضرب و شتم، زمانی که حال مرا وخیم دید، در کنار خیابان رهایم کرد. او حتی از من برگههای سفید امضایی گرفت و تهدید کرد که اگر در این رابطه با پلیس حرفی بزنم، دوباره به سراغم خواهد آمد.
ردپای یک زن
مرد میانسال ادامه داد: مرد جوان اطلاعات کاملی در رابطه با من و اموالم داشت، او میدانست که پولهای پساندازم در چه حسابهایی است و در گاوصندوق خانهام چقدر طلا و جواهر وجود دارد. راستش را بخواهید به زن جوانی که مدتها قبل با او در ارتباط بودم، مشکوک هستم. من در یک میهمانی شبانه با فرنگیس آشنا شدم و در این مدت خیلی پول خرج او کردم.
حتی برای فرنگیس ماشین و خانه خریدم و تمام اینها دور از چشم خانوادهام بود. او همه جزئیات زندگی مرا میدانست اما بعد از چندین ماه رابطه پنهانی، وقتی متوجه شدم که او فقط به خاطر پول با من است، با او قطع رابطه کردم.
بهدنبال اظهارات شاکی، بازپرس جنایی دستور تحقیقات از فرنگیس را صادر کرد. زن جوان بلافاصله بازداشت و در تحقیقات اولیه منکر آدمربایی شد اما در ادامه تحقیقات و در مواجهه با مدارک پلیسی لب به اعتراف گشود: فریبرز را من اجیر کردم. او دوستم بود، در واقع او به من یاد میداد چطور از مرد برجساز پول بگیرم اما وقتی مرد ثروتمند با من قطع رابطه کرد، تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم.
اعتراف به آدمربایی
زن جوان ادامه داد: با خودم گفتم او را میدزدیم و حبس میکنیم و پولهایش را بالا میکشیم. چون خانواده مرد برجساز از ارتباط من و او خبر نداشتند، مطمئن بودم او از ترسش شکایت نمیکند. وقتی به فریبرز موضوع را گفتم، او برعکس همیشه با نقشهام مخالفت کرد، البته میترسید. میگفت آدمربایی جرم سنگینی است و حبس دارد. به او گفتم نترس، شکایت نمیکند اما اشتباه کرده بودم.
با اعتراف زن جوان، فریبرز نیز بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.
با اعتراف دو متهم، بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران دستور ادامه تحقیقات را صادر کرد.