از منظر کلی، دو نوع خودرو فراری داریم. یکی ابرخودرویی است با موتوری واقعا متوسط که برای عملکرد کامل و بینقص و با طراحی غافلگیرکننده ساخته شده و به مسابقات فرمول یک مرتبط است... و کلا کمی خودنمایانه است. هیچیک از اینها ایرادی ندارد، اما من همیشه نوع دیگر را ترجیح دادهام، خودروهای «GT» [بازده بالا] که میشود تصور کرد با آن دور اروپا سفر کنیم، با دوستی در صندلی جلو و چند چمدان کوچک هم در صندوق عقب (چون بیشتر از آن جا ندارد).
سفر سبکبار، پرسرعت و تا حدی راحت. سنگینتر و سادهتر. متین. بدین ترتیب، فراری روما با موتور جلو، محرک توربوشارژ هشت سیلندر چرخهای عقب و طراحی بدنه با خطوط قوسی و موتوری خاطرهانگیز، با این خواستهها سازگار است. چنان شیکی از سر و رویش میبارد که ناخواسته عاشقش میشوید. محبوب قلوب [هواداران جنبش] «شورش انقراض» خواهد شد، مطمئنم، چون واقعا دوستداشتنی است. چنین خودروهایی معمولا کیلومترشان خیلی بالا نمیرود و عموما دههها پس از ساخت، به مراقبت نیاز مییابند- پس بر خلاف تصویر توانگرسالارانه و احساس اتلافی که ایجاد میکند، در واقع در قیاس با مدلهای تولیدانبوه، آسیب بسیار کمتری به محیط زیست میرساند.
البته این خواسته من است که نوعا آدمیام «خوشباش» («لا دولچه ویتا» طبق تبلیغات فراری و نه به بیان معمول خودم). با این حال، از میان کل سواحل ایتالیا، که زیستگاه معمولتر این خودرو است، من با «روما» به چراغانیهای متلاک بت رفتم، نمایش شبانه جذاب و خانوادگی که در مناظر خیرهکننده زیر «هایتز آو آبراهام» با آن جادههای زیبای پیچدرپیچ برگزار میشود. روما از این آزمون کاملا سربلند بیرون آمد و از سبک رانندگی آرامی که مجبور بودم در جادههای عجیب شلوغ و باریک «پیک دیستریکت» در پیش بگیرم، خوشم آمد. واضح است که هرگاه لازم باشد میتوان با ایمنی کامل سبقت گرفت، اما بر خودروی سواریم که واقعا نیازی نیست خیلی به خودش فشار بیاورد. کافی است پا را فشار دهیم و تا ۱۰ بشماریم تا به سرعت ۲۰۰ مایل در ساعت [حدود ۳۲۰ کیلومتر در ساعت] برسیم. [ولی] نه ما نه روما، لازم نیست چیزی را به کسی ثابت کنیم.
در بزرگراه با سرعت مجاز میتوان از موتور قدرتمند و شتابگیری هیجانانگیزش بیشترین بهره را برد. در واقع واحدی نسبتا کوچک و زیر چهار لیتر است، اما انصافا دور زیادی دارد (بیش از پنج هزار دور در دقیقه). این موتور که با کلاچ دوگانه مسابقهای توربوشارژی و نرمافزاری هوشمند سازگار و هماهنگ شده، بیشترین بهره را از آنچه در توان دارد، میرساند. بسیار «خوشمشرب» است.
ویژگیهای فراری روما
قیمت: ۲۲۴ هزار و ۷۵۵ پوند (شروع از ۱۷۴ هزار و ۷۰۱ پوند)
ظرفیت موتور: ۳.۸۱ بنزین، هشت سیلندر، ۸ اسپی خودکار
قدرت خروجی: ۶۲۰ اسب بخار
حداکثر سرعت: بیش از ۳۰۰ کیلومتر در ساعت
صفر تا صد: ۳.۴ ثانیه
مصرف بنزین: ۹ کیلومتر به ازای هر لیتر
میزان انتشار دی اکسید کربن: (طبق آزمایش جهانی خودروهای سبک) ۱۴۶۸ لیتر در کیلومتر
متفاوتترین ویژگی روما، فرمان و کنترل گزینههای آن است. اهرمی برای زدن راهنما و برفپاکن ندارد و اینها را با دکمههّای نامعمولی روی فرمان میتوان کنترل کرد. برای انتخاب نحوه انتقال میتوان از اهرم معمول بین صندلیهای جلو و تغییر «پدال» دستی با مناسکی کمی پیچیده استفاده کرد. دکمههای کوچکی نیز روی فرمان قرار دارند که برای مدیریت کارهایی از قبیل «تطبیق سرعت خودکار» تعبیه شده، اما بسیار پیچیده و ناکارآمدند. بگذارید بگوییم برای استفاده از آنها باید انگشتان ظریفی داشته باشید.
خاصترین قابلیت این خودرو، پیچ تنظیم کوچکیبه نام «مارینتو» است که روی فرمان نصب شده و ترمزها، کنترل کشش، فرمان، و سامانه تعلیق را برای عملکرد بهینه تنظیم میکند. بنابراین، انتخاب در دست ما است: حالت مخصوص شرایط خیس برای حفظ ثبات در شرایط بارندگی، حالت راحت که خودش گویا است، حالت اسپرت که قدری پرسروصداتر و سفتوسختتر است، حالت مسابقهای مشابه قبلی ولی قویتر، حالت ایاسس-آف که تمام امکانات کمکی را لغو میکند، و توصیه نمیشود. اگر از این خودرو در پاییز دربیشر استفاده کنیم باید بیشتر اوقات در حالت تر و خیس باشد و سامانه کارآمد گرمایش نمیگذارد شیشهها بخار بگیرد. بهرغم آلومینیوم زیادی که در ساخت این خودرو به کار رفته، وزن آن یک تن و نیم یا در همین حدود است، ولی با این حال کاملا چابک و پایدار به نظر میرسد.
در مجموع، روما تمامی تجهیزات معمول کوپههای شیک بزرگ را دارد. قسمت راننده راحت و حتی دنج است و جای کافی برای راننده و سرنشین کنار دست راننده دارد، و از صندلی کنار راننده هم به برخی از کنترلهای صوتی و تنظیمات دقیق میتوان دسترسی داشت. صفحه لمسی که اندازه متوسطی دارد، بین صندلیهای جلو قرار دارد که نشان میدهد طراحی روما بیشتر برای آن است که زوجها در کنار هم خوش بگذرانند. دلچسب.
فراری به لطف اختصاصیترین موادی که در آن به کار رفته، دارای گزینههای شخصی فراوانی است. من که نمیتوانم از چرم تمامرخ فراو، تودوزی آلکانتارا و تزئین آلومینیم کرومی و فیبرکربنی آن ایرادی بگیرم. ظاهر روما طوری است که فوری حس کلاسیک بودن را القا میکند. طراحی بدنه این خودرو در حد اسپارتان تروتمیز است. دماغ کوسهای آن آشنا است، اما قطعه جلوپنجره به رنگ بدنه و نشاندار آن را دریاب. سادگی دارد. هرچند حضوری گیرا دارد، در کنار رقیبانی همچون آستون مارتین و مرسدس بنز به شدت ساده است. به گمانم زرقوبرق کمتر، ولی شکوه بیشتری دارد.
هرچند فراری اصلی فراری مسابقهای است (شامل بعضی مدلهای آلفارومئو در روزگار قدیمتر) که فقط یک کاربرد دارند، ولی درست به همین دلیل، دستآخر گونههایی از خودروهای جادهای هم تولید شدند. اولین فراریهای مجموعه «کارخانهای»، خودروهایی بازدهبالا و کاملا بزرگ، بسیار شیک و فوقالعاده باشکوه و خواستنی بودند و همین حالا هم به اندازه ۶۰ سال پیش خواستنیاند.
برای این خودروهای دستساز که هنوز هم در کارخانه مارانلو واقع در امیلیا-رومانیا تولید میشوند، دنیا جای بهتری است. آنجا پر از نامهای تجاری درخشان، مجموعههای معرکهای از خودروها و بهترین غذاها و نوشیدنیها و جای خارقالعادهای در جهان است. این خودرو حتی میتواند در دربیشر دیل (Derbyshire Dales) هم دوام بیاورد. به امید دیدار روما. دلم برایش تنگ میشود. این فراری شگفتانگیز باعث میشود هر جا که گذارتان بیفتد، شاد و خرم باشید.