امیر جدیدی در روزنامه هممیهن نوشت: عکسنوشت امروز را رفیق روزنامهنگاری برایم فرستاد. «در توضیح عکس نوشته بود، صبح از خانه بیرون زدم و چنین صحنهای دیدم. به مرد نقاش گفتم چرا پاک میکنی؟ گفت پنجاه گرفتهام رنگ بزنم. شصت بده بیخیال شوم.»
میدانم مرد این حرف را زده تا از شر مکالمه با رفیقم راحت شود. میدانم کف مزد یک کارگر روزمزد 200هزارتومان است. کاری به درست یا غلط بودن حرف مرد نقاش ندارم. حتی کاری به درست یا غلط بودن شعار و شعارنویسی هم ندارم. به آنجا و آنکسی کار دارم که بدون فکر اولین کاری که به ذهنش رسیده رنگ کردن صورتمسئله است. چیزی که روی دیوار نوشتهشده فحش نیست. وقتی رنگ روی دیوار میآید خوشبینترین مردم هم تصور نمیکنند زیر این رنگ شعاری چنین متین نوشته شده باشد. آن کسی که دستور رنگ زدن دیوار میدهد نهتنها مشکل را حل نکرده، بلکه مشکلی به مشکلات شهر اضافه کرده است. یکی از هزار وظیفه شهرداری تهران، زیباسازی شهر است. با رنگ زدن بیسلیقه دیوار زیبا که نساختهاید هیچ، بلکه نویسندهاش را سر لج میاندازید تا دوباره و دوباره بنویسد.
وقتی مسئولین ردهبالای نظام حرف از گفتوگو به میان میآورند، خوب است مسئولین شهری هم باب گفتوگو با مردم را رنگ نکنند. وقتی شهروندی روی دیوار شعار مینویسد، یعنی حرف دارد. حرفی که با هر زبان دیگری شنیده نشده است. حالا که قرار است گفتوگو کنیم بد نیست با همین دیوار شروع کنیم. مادامی که دو طرف از دایره ادب خارج نشوند، دیوار را رنگ نکنید.