علی رازینی رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح در دوران جنگ و عضو سابق مجلس خبرگان رهبری که ریاست شعبه 41 دیوان عالی کشور را بر عهده دارد در گفتگویی با جماران به بازخوانی و و مرور حوادث مربوط به تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگ پرداخته است.
***در اوایل جنگ سعی می کردند بین برخی از نیروهای مسلح ما تفرقه ایجاد کنند. مثلا بین سپاه و ارتش بگویند که سپاه حمله کرده و اینجا را گرفته و ارتشی ها کوتاهی کرده اند و از دست رفته است. این طور مسائلی بین عامه مردم به صورت جنگ روانی ایجاد شد.به این دلیل از درون نیروهای مسلح مراجعه ای به حضرت امام انجام شد. از فرماندهان سپاه و ارتش به امام گفته بودند باید همان گونه که صدام قاطع عمل می کند، در ایران هم قاطع عمل شود.
***{در پاسخ به این سوال که تشکیل دادگاه جنگی درخواست خود فرماندهان جنگ بود؟}: بله. می گفتند قاطع عمل شود و اگر کسانی کوتاهی و یا خیانت کرده اند محکم برخورد شود و اعلام هم شود تا سایرین مقداری جدی تر باشند. این موضوع خدمت امام منتقل شده بود. من از طریق مرحوم حاج احمد آقا مطلع شدم که امام این رفع گره را به مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی(رئیس وقت شورای عالی قضایی) منعکس کرده اند. چون در آن زمان قانون اساسی بازنگری نشده بود و عنوانی به نام رئیس قوه قضائیه نداشتیم، صدر مسئولیت های قضایی با رییس دیوان عالی کشور بود که منصوب حضرت امام بود. من اولین رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح بودم.
***بعضی از مسئولین نظامی یا فرماندهان می گفتند آنجایی که در امر جنگ کوتاهی می شود باید قاطع برخورد شود؛ یعنی ما فردی که کوتاهی کرده را اعدام کنیم. ما گفتیم در اسلام نداریم که برای کوتاهی اعدام کنیم. این فتوا است و باید از مجتهد سؤال کنیم که اسلام تجویز کرده یا تجویز نکرده است.
***{در پاسخ به این سوال که چرا آنقدر اصرار به اعدام داشتند؟}: چون صدام اعدام می کرد و فکر می کردند که با اعدام می شود نیروهای مسلح را جدی تر و قوی تر کرد؛ در حالی که با عدالت می شود نیروهای مسلح را جدی تر و قوی تر کرد.
***ما خدمت امام رفتیم و توضیح دادیم که اگر کسی به قصد براندازی اعمالی انجام دهد، مثلا خدای ناکرده چند نفر نظامی خودی با سلاح و مهمات به نظامیان حمله کنند و قصدشان این باشد که جبهه ما را شکست دهند، حکم این در شرع معلوم است. آنها محارب هستند و محارب هم اعدام می شود. اما جاهایی داریم که آن فرد قصد چنین کاری را ندارد اما ضرر آن بسیار سهمگین است. اینجا ما چه کاری باید انجام دهیم؟ برای ایشان مثال زدیم که یک فرمانده لشکر ۱۰ هزار نفر نیرو دارد. شبی که فردای آن عملیات است و باید باشد و عملیات را ساماندهی و هدایت کند، دلش برای بچه اش تنگ می شود و به تهران بر می گردد و می داند که نبود ایشان باعث کشته شدن ۱۰ هزار نفر می شود. این مسأله مطرح نیست که می خواسته با صدام همکاری کند؛ بلکه ایشان دلش تنگ شده و یا اینکه ترسیده و نمی خواسته آنجا باشد و به دلیل اینکه ترسیده آنجا را ترک کرده است. اینجا ما چه کنیم؟ آیا صرف این خطر بزرگی که ایجاد کرده ما می توانیم با او برخورد قاطع کنیم و یا باید ببینیم که قصد ضربه زدن به ما داشته یا نداشته است؟ ایشان نوشتند هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا می باشد، مجازات آن اعدام است. یعنی لازم نیست شما حتما محرز کنید که این فرمانده با صدام تبانی کرده است. لازم نیست محرز کنید که پول گرفته و این کار را کرده و یا قصد چنین کاری داشته است. حتی اگر به خاطر ترس این کار را کرده باشد، اگر کسی در جایی بترسد که ترس او باعث کشته شدن هزار نفر و یا سقوط یک استان و یک جبهه مهم ما شود، مجازات آن فرد اعدام است.
*** این حکم حضرت امام بازدارنده بوده است. اما در اجرا و عمل، بحمدالله جنگ خاتمه پیدا کرد و نیاز چندانی به استفاده از این قانون نشد. ما این دادگاه ها را تشکیل دادیم و در جاهایی هم، خصوصا در جبهه میانی، آنجایی که بعد از فاو مهران سقوط کرد، بعضی از نظامیان را محاکمه کردیم. ولی به دلیل پایان جنگ، عملا این قانون دیگر از کارآیی افتاد. چون قانون دادگاه تخلفات جنگ بود، وقتی جنگ تمام شد این دادگاه هم تمام شد.
*** {در پاسخ به این سوال که ادعای «درخواست اعدام جمعی از فرماندهان سپاه» که مطرح می شود، آیا به خاطر سقوط فاو نبود؟}:نه؛ اگر تاریخ را نگاه کنید، مطرح شدن این ادعا بعد از فاو است و اصلا به سپاه مربوط نمی شود. گلهمندی در مورد فاو را از ارتش داشتند و در مسأله مهران هم که عقب نشینی شده بود، ما با این دستور امام، افراد را محاکمه کردیم. ما در جبهه شمال غرب و غرب مواردی از رسیدگی طبق این دستور امام داشتیم.
*** {در پاسخ به سوالی درباره شایعه بازداشت سردار وحیدی و محسن رضایی} از منافقینی که در عملیات مرصاد دستگیر شدند مدارکی گرفته شده بود. یک عده از آنها توسط کمیته، یک عده توسط ژاندارمری، یک عده توسط سپاه و یک عده توسط اطلاعات بازداشت شده بودند و از آنها مدارکی به دست آمد. این مدارک زمانی ارزش پیدا می کرد که آن را کنار هم بگذاریم و تحلیل کنیم. یعنی مانند تکه های پازل هستند که اگر کنار هم بگذاریم معنا می دهد. ولی رزمندگان هرکدام نگاهی انحصارطلبانه به مدارک کشف شده خود داشتند و آن را در اختیار همدیگر قرار نمی دادند. نیروهای اطلاعات در عملیات مرصاد حضور داشتند. این اطلاعات دستشان بود و هر کدام می گفتند که اینها را به ما بدهید و با همدیگر بحث داشتند. نظر مرحوم آیت الله هاشمی هم به حق، این بود که این مدارک باید در دست اطلاعات باشد و جمع بندی مدارک را اطلاعات انجام دهد؛ نه اینکه دست خودشان نگه دارند. می توانند کپی آن را دست خودشان نگه دارند؛ ولی مدارک باید یک جا بندی شود.آقای هاشمی این دستور را صادر کردند اما طرف مقابل به آن توجهی نکرد. بعد از آن به ایشان گفتم که علی رغم دستور شما، به این مسأله عمل نشده است. یعنی مدارک را تحویل نداده اند. گمانم برادری که در ابتدا اسم بردید آن موقع در اطلاعات سپاه بودند. من ایشان را به اتاق خودم دعوت کردم. وقتی می گویم بازداشت بود و زندان نبود یعنی اینکه در اتاق خودم بودند. ما با ایشان بحث می کردیم تا متقاعدش کنیم که مدارک را تحویل دهد اما هیچ گزارشی درباره این مساله به سازمان قضایی نیروهای مسلح که تنها مرجع قضایی برخورد با تخلفات نیروهای مسلح بوده نیست. نه تنها من خودم شخصا مطلع نیستم بلکه هیچ گزارش مکتوبی هم آن موقع نیامده است. بالأخره حفاظت و امثال آن اگر مسأله ای باشد منعکس می کنند. ما در سازمان قضایی نیروهای مسلح با نظامیان اعم از سپاهی، ارتشی، ژاندارمری و فرماندهان زیادی برخورد داشتیم و مشکل خاصی در برخورد با آنها نبوده است. اگر مسأله ای بود علی القاعده باید به سازمان قضایی نیروهای مسلح منعکس می شد. شاید صحبت هایی درون جلسه ای بین بعضی از مسئولین رد و بدل شده باشد اما مسأله جدی که مستلزم اقدام عملی باشد، نبوده است.