کانال تلگرام ایران جیب
ایرانیان خودرو
ایرانیان خودرو

ماجرای جراح قلابی پورشه سوار


کد خبر : ۱۳۹۹۰۱شنبه، ۲۲ آذر ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۵:۴۱۱۲۸۸ بازدید

موج عجیب عمل‌های زیبایی که تحت تاثیر تبلیغات، شبکه‌های اجتماعی و... بین بخش‌های زیادی از جامعه فراگیر شده، چنان بازار عرضه و تقاضای ...
ماجرای جراح قلابی پورشه سوارماجرای جراح قلابی پورشه سوار

موج عجیب عمل‌های زیبایی که تحت تاثیر تبلیغات، شبکه‌های اجتماعی و... بین بخش‌های زیادی از جامعه فراگیر شده، چنان بازار عرضه و تقاضای شگفت‌انگیزی ایجاد کرده است که باعث می‌شود عده‌ای به‌خاطر عدد کمتر، نوبت سریع‌تر و... سراغ افراد غیرمتخصص بروند.

افرادی که بعضی وقت‌ها در خدمات سبک‌تر و غیرتهاجمی در سالن‌های زیبایی تکلیف‌شان مشخص است که تخصصی ندارند اما بیمار به اشتباه به آن‌ها اعتماد می‌کند؛ در مواردی هم پزشکان قلابی با استفاده از مطبی بزک‌کرده و با استفاده از پروانه طبابت دیگران دست به این کار می‌زنندکه در تمامی موارد خسارات مادی و معنوی سنگینی به بیماران وارد می‌شود. هفته قبل در یکی از نمونه‌های خاص فردی به‌نام مهدی عرب‌لو دستگیر شد و بعد از انتشار تصویرش مشخص شد با استفاده از غفلت بیماران و زیباجویان، ضعف نظارت و تبلیغات شبکه‌های اجتماعی، چه آسیب‌های جسمی تلخی به تعداد زیادی از افراد زده است. او از این راه میلیارد‌ها تومان به جیب زده است و به گفته خودش، خانه‌اش در خیابان فرشته و خودروی زیر پایش پورشه است. این پدیده تازگی ندارد؛ بد نیست بدانید یکی از معروف‌ترین پزشک‌نماهای تاریخ، یک کارگردان سینما به نام رضا مژده بود که اولین فیلم تاریخ سینمای ایران را هم ساخته و در جامعه فردی شناخته شده محسوب می‌شد. در این پرونده سراغ ماجرای مهدی عرب‌لو می‌رویم و حتی به گذشته فلش‌بک می‌زنیم تا ببینیم علت موفقیت چنین افرادی چیست؟

پشت پرده مطب شلوغ و هزینه کم
شاکیان فالوئر زیاد در اینستاگرام، شلوغی مطب و نرخ کمتر عرب‌لو را علت اعتمادشان به این پزشک‌نما معرفی کردند
 ماجرای مهدی عرب‌لو جالب است؛ پرونده او زمانی در دستورکار قرار گرفت که زن جوانی با فیلمی که به صورت نامحسوس از این پزشک قلابی گرفته‌بود، به دادسرای جرایم پزشکی مراجعه کرد و از عرب‌لو به اتهام عوارض پس از عمل جراحی زیبایی شکایت کرد. این زن پس از آن‌که فهمید فردی که عمل زیبایی او را انجام داده، پزشکی قلابی است به مطب وی مراجعه و حین گفت‌و‌گو مخفیانه از او فیلم‎برداری می‌کند. عرب‌لو در این فیلم و در پاسخ به اعتراض زن جوان می‌گوید: «من پزشک فوق‌تخصص جراحی زیبایی هستم»؛ کارتی نشان می‌دهد که بعداً مشخص شد متعلق به دکتر مهران تقوی است.

 تقوی قلابی لو رفت!
کم کم مشخص شد عرب‌لو متهمی سابقه‌دار است که از طریق صفحات اینستاگرامش، خود را پزشک متخصص زیبایی معرفی کرده و با انجام عمل‌هایی که در تخصصش نبود و خطرات زیادی برای مراجعان داشته، میلیارد‌ها تومان به جیب زده است. البته او هویت دکتر تقوی را ندزدیده بود، بلکه این اتفاق با هماهنگی همان دکتر افتاده بود. دکتری که پروانه طبابتش را اجاره داده بود و حالا هم دیگر اجازه فعالیت در زمینه پزشکی را ندارد. نکته جالب این‌که برخی شاکیان اذعان داشتند که با عرب‌لو در اینستاگرام آشنا شدند و از آن‌جا که صفحه‎اش مخاطب زیادی داشته، از مطبش وقت گرفتند و در مراجعه حضوری هم به‌خاطر تعداد زیاد مراجعه‌کنندگان معطل شدند. همین تبلیغات و فالوئر زیاد، شلوغی مطب و هزینه کمتر، باعث فریب خوردن آن‌ها شده است. بعد هم عمل کردند، عوارض خودش را نشان داده و توسط خانواده عرب‌لو تهدید شدند که باید شکایتشان را پس بگیرند.  

 انکار در اوج وقاحت
ویدئوهای عرب‌لو که در محاصره خبرنگاران است، این روزها به‌شدت وایرال شده است، اما او با وجود شاکیان زیاد و همه شواهد، با کمال وقاحت جرمش را انکار می‌کند. عرب‌لو می‌گوید جراحی‌ها را پزشک انجام داده و او فقط متخصص بیهوشی است. او شاکیانش را جایزه‌بگیر معرفی می‌کند و به‌راحتی با این استدلال که فرد بیهوش از کجا می‌داند توسط چه کسی جراحی شده، از قبول مسئولیت فرار می‌کند. این انکار درحالی است که برخی از شاکیان او بعد از صرف هزینه‌های چندصد میلیونی تا پای مرگ رفته‌اند و حالا هم روزگاری پر از سختی و درد را تحمل می‌کنند.     
 
سابقه‌داری که جراح شد
عرب‌لو قبلاً به‌خاطر انتشار عکس یک بیمار در شبکه‌های اجتماعی و با شاکی خصوصی دستگیر شده بود. هرچند که همان را هم گردن نمی‌گیرد و مدعی است به‌خاطر پزشکی که این کار را کرده بوده، جرم را به عهده گرفته است. جالب‌تر این‌که او می‌گوید کارشناسی ارشد اتاق عمل دارد اما از قرار معلوم حتی دیپلم هم نگرفته است و مشخص نیست چطور توانسته به دکترها نزدیک شود. عرب‌لو در مواجهه با این سوال خبرنگاران که آیا از کلاهبرداری و تحمیل خسارت‌های جسمی، مادی و معنوی به دیگران پشیمان است یا نه، خیلی راحت می‌گوید نه، چون کار اشتباهی نکردم.

کارگردانی که معروف‌ترین پزشک قلابی شد
ماجرای پزشکان قلابی و رویافروشی آن‌ها برای سلامت یا زیبایی به مراجعه کنندگان، محدود به سال‌های اخیر نیست. برای نمونه چند دهه قبل مردی مرموز و عجیب بود که چند اسم داشت، چند ملیت و از قضا در چند حوزه مختلف هم فعالیت چشمگیری داشت. اوانس اوهانیان که بعدها اسمش را به رضا مژده تغییر داد، اولین فیلم تاریخ سینمای ایران یعنی «آبی و رابی» را ساخت. اختراعات عجیب و غریبی در زمینه سینما داشت. حتی مدعی بود بشقاب پرنده ساخته که آمریکایی‌ها دنبالش هستند. او به‌شدت عجیب و مرموز بود. مشخص نبود یک نابغه است یا کلاهبردار. با بزرگان و مقامات تراز اول رفت و آمد داشت، چند سالی در هندوستان زندگی کرد و در سن کم هم فوت کرد و پشت پرده خیلی از رازهای عجیب زندگی‌اش، هیچ‌وقت لو نرفت. اما جالب است او در مقطعی که کار در سینما و انجمن علمی‌اش را رها می‌کند، به کار طبابت مشغول می‌شود و مراجعان زیادی داشته. آن‌چه در ادامه می‌خوانید برگرفته از کتاب خواندنی «آدم ما در بالیوود» نوشته کریم نیکونظر است که به ماجرای داروی عجیبی که رضا مژده مدعی ساختش بود، پرداخته است.

 بازهم پای زیبایی در میان است
اما قصه رضا مژده با قصه داروی عجیبش بیوهرین، گره خورده است. همان معجون معجزه‌آسایی که او برای درمان طاسی تجویز می‌کرد. سالن زیبایی مژده هر روز میزبان گروه‌گروه مردان جوان و میان‌سالی بود که فکر می‌کردند می‌شود با این داروی عجیب که کاشفش در هند تحصیل کرده بود و پزشکان کلکته هم تأییدش کرده بودند، مودار شد. بعدها آقای مژده گفت که جز بیوهرین داروی دیگری به نام استوماتین ساخته که پزشکان هندی را انگشت‌به‌دهان کرده است و بابت همین هم به او مدرک دکتری طب داده‌اند. از آن روز بود که به سالن زیبایی مژده اتاق دیگری اضافه شد که پروفسور مژده در آن طبابت می‌کرد و بیماران مبتلا به امراض معده، از دل‌درد گرفته تا سرطان روده و استفراغ و یبوست و نفخ، به‌اش مراجعه می‌کردند. دکتر یکی در میان، وسط رسیدگی به کچل‌ها، آن‌ها را هم معاینه می‌کرد و داروهای گوناگونی را برای‌شان تجویز می‌کرد.

 درمان آدم معروف‌ها
این سالن زیبایی و مطب درمان امراض معده تا سال ۱۳۳۲ فعال بود و حتی چند نفر از دوستان قدیمی اوهانیان، مثل سعید نفیسی هم به اصرار او آن‌جا آمده بودند و داروی بیوهرین را امتحان کرده و گفته بودند که از این معالجه راضی‌اند و کمی مو هم در سرشان روییده بود. اما عجیب این بود که بعد کودتا، به‌شکل اسرارآمیزی خواص درمانی این دارو از دست رفت و کچل‌ها دیگر درمان نشدند. کم‌کم این افراد معترض شدند که مویی درنیاورده‌اند و به‌جای درمان دردشان، پوست کله‌شان کنده شده است. ماجرا چنان بالا گرفت که کار به وزارت بهداری کشید و دکتر جهانشاه صالح که وزیر وقت بهداری بود، دستور پیگیری داد. اما پروفسور مژده بی‌خبر از این هیاهو سرگرم زندگی‌اش بود. او نمی‌توانست تنها زندگی کند و تازه دل به دخترکی باخته بود که گه‌گاه او را می‌دید.
 
شکایت‌ها بالا گرفت
سی‌ویکم شهریور ۱۳۳۲، دکتر مژده با نام قبلی‌اش، اوانس اوهانیان، به دفتر ازدواج و طلاق رفت تا با دخترخانمی پانزده‌ساله به نام اشرف کریم‌زاده ازدواج کند... روزی که کچل‌ها شکایت داروی بیوهرین را نزد وزارت بهداری بردند، مژده و کریم‌زاده زن‌وشوهر شده بودند و با همدیگر مطب و سالن زیبایی را اداره می‌کردند. اشرف کریم‌زاده می‌گفت که اوانس مرد مهربانی بود و حتی بیماران پیر را که نمی‌توانستند از پله‌ها بالا بروند، روی کولش می‌گذاشت و بالا می‌برد. همین روحیه‌اش بود که او را محبوب عامه مردم کرده بود. اما پیگیری دکتر جهانشاه صالح کار را دشوار کرد. یک روز نامه‌ای از وزارت بهداری به دست مژده رسید که در آن از او خواسته بودند همراه همه مدارک علمی‌اش به آن وزارتخانه مراجعه کند. پروفسور مژده مدارک و گواهی‌هایش را برداشت و به وزارت بهداری برد. چند روز بعد مأموران برای پلمب سالن زیبایی آمدند. پیگیری پروفسور مژده نشان داد هیچ‌کدام از مدارکش برای وزارت بهداری معتبر نبوده است؛ نه گواهی پزشکانی که در کلکته طبابتش را تأیید کرده بودند و نه نوشته‌هایی که می‌گفت او زیر نظر طبیبان تجربی آموزش دیده و ترکیب گیاهان دارویی را بلد است. به او گفتند که با این مدارک می‌تواند عطاری بزند، نه مطب.

 فرار از محکومیت
ماجرا زمانی بالا گرفت که پرونده او به دادگستری ارسال شد. پروفسور رضا مژده، نگران شد مبادا دوباره به زندان بیفتد. بعد از کلی مشورت، سرانجام تصمیمش را گرفت و نامه‌ای به شاه جدید نوشت. او گذشته‌اش را شرح داد و توضیح داد که سازنده اولین فیلم سینمای ایران است و کلی هنرمند پرورش داده که از همه مشهورتر احمد دهقان و حشمت سنجری و محمدعلی قطبی بوده‌اند. او گفت که بر مبنای مدارکی که از هند با خودش آورده، کار می‌کرده و هرگز فکرش را هم نمی‌کرده است که در ایران کسی با طبابتش مخالفت کند. او خبر نداشت که سازمان نظام پزشکی در ایران تأسیس شده بود و همه پزشکان باید در آن‌جا تأیید می‌شدند. اوهانیان در آن نامه درخواست کرد که شاه از اشتباهش بگذرد. سعید نفیسی هم نامه‌ای نوشت و حرف‌های اوهانیان را تأیید کرد». در نهایت پیگیری‌ها جواب داد و فقط از او تعهد گرفتند دیگر به دنیای طبابت سرک نکشد تا محاکمه نشود./ روزنامه خراسان



اخبار مرتبط

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار هفته

پربحث ترین ها

سایر خبرها