کانال تلگرام ایران جیب
ایرانیان خودرو
ایرانیان خودرو

سفر پژمان جمشیدی به کانادا


کد خبر : ۱۳۸۴۷۹شنبه، ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۲:۱۶۶۴۶۸ بازدید

سفرپژمان جمشیدی به کانادا پرونده حقوقی‌اش را وارد فضای جدیدی کردکه حول آن یک دوقطبی اشتباه ازآدم‌هایی شکل گرفته که هیچ‌کدام به جزئیات موضوع اشراف ندارند اما صریح وبی‌رحم اظهارنظرمی‌کنند ...
سفر پژمان جمشیدی به کانادا سفر پژمان جمشیدی به کانادا

آزادی پژمان جمشیدی به قید وثیقه وسفرهای پیاپی‌اش به ترکیه وبعد هم کانادا، ماجرایی حقوقی را به چالشی جدی بدل کرد؛ بحرانی که پیش ازروشن‌شدن حقیقت، داوری‌های مردمی درباره گناهکاری یا بی‌گناهی اورا درشبکه‌های اجتماعی شعله‌ورساخت. ازیک‌سوروایت شاکی و ادعاهایش درباره نظرپزشکی قانونی، ازسوی دیگرموضع وکیل وسکوت نسبی خود جمشیدی وکلی‌گویی‌هایش، همه به این التهاب دامن زدند.

درحالی که پرونده هنوز درمرحله تحقیقات مقدماتی است، فضای عمومی چنان قطبی دو شده که گاه حقیقت درمیان هیاهوی دفاع یا حمله گم می‌شود. شاید وقت آن باشد که  به خودمان یادآوری کنیم: هیچ‌کس بیرون از دادگاه، در جایگاه قاضی نمی‌نشیند. صبر،خویشتن‌داری وپذیرش پیچیدگی واقعیت، هم‌اکنون مهم‌تر ازهر واکنش فوری است. 

دوگانه قضاوت اجتماعی 
درجهان شبکه‌های اجتماعی، سرعت درانتشارخبر وموضع‌گیری گاهی از دقت دردرک ابعاد ماجرا جلو می‌زند. پرونده پژمان جمشیدی نمونه آشکارهمین پدیده است؛ جایی که قبل ازمشخص شدن ابعاد واقعی اتفاق، موجی ازواکنش‌ها شروع شد؛ عده‌ای سلبریتی به حمایت از پژمان برخاستند، عده‌ای هم دردفاع ازحقوق طرف مقابل برآمدند.

انتشار خبرها در منابع غیررسمی، رقابت رسانه‌ای در جذب مخاطب با استفاده از ظرفیت این خبر و... به این آشفتگی دامن زد. کاربران، به‌ویژه در پلتفرم‌هایی مانند ایکس و اینستاگرام، از همان روزهای نخست پرونده را به داوری عمومی سپردند؛ برخی با تأکید بر «دفاع از زنان قربانی»، و برخی دیگر با تکیه بر «برائت فرد مشهور». اما در واقعیت، هر دو رویکرد گرفتار دام یکسانی شدند: قضاوت پیش از شنیدن همه روایت‌ها. در این ماجرا شبکه‌های اجتماعی به میدان نبرد هویتی تبدیل شده‌اند؛ میدان‌هایی که اصول اخلاق رسانه‌ای در آن‌ها به‌راحتی قربانی هیجان جمعی می‌شود. این اعلان‌های سریع، نه حقیقت را روشن می‌کنند و نه به قربانی یا متهم فرصت دفاع می‌دهند. عدالت، اگر بناست معنا داشته باشد، باید از دلِ صبر و شنیدنِ طرفین شکل بگیرد. جامعه‌ای که پیش از قانون رأی می‌دهد، به‌تدریج توان اعتماد به نظام داوری رسمی را از دست می‌دهد. پرونده جمشیدی، ورای خبرهای داغ، یک آزمون جمعی است برای سنجش ظرفیت ما در احترام به پیچیدگی واقعیت و فاصله‌گرفتن از محاکمه‌های احساسی. 

 افکار عمومی و خطر داوریِ موازی
در هر پرونده کیفری، آن‌چه تعیین‌کننده است فرایند اثبات است، نه روایت‌های بیرونی. پرونده پژمان جمشیدی هنوز در مرحله تحقیقات قرار دارد؛ چون جزئیاتش توسط منابع رسمی رسانه‌ای نشده هر اظهارنظری در دفاع از هر سمت ماجرا حتی از عهده یک فرد متخصص درزمینه حقوق هم برنمی‌آید چه رسد به ما آدم‌های معمولی. درچنین وضعی، هراظهارنظر قطعی ازسوی رسانه‌ها یا افکار عمومی، به منزله بر هم زدن تعادل یک روند رسمی است. قانون برای همین لحظات طراحی شده است؛ لحظاتی که احساس و باور جمعی می‌تواند جایگزین منطق حقوقی شود و مسیرعدالت را منحرف کند.جامعه باید بیاموزد میان مطالبه عدالت و شتاب دراعلام نتیجه تفاوت بگذارد و بدون هیاهوامکان مسیر درست بررسی پرونده را فراهم کند. اگر هر پرونده‌ای پیش ازختم دادرسی درمیدان رسانه محاکمه شود، عدالت به نمایش بدل خواهد شد، نه واقعیت. 

 ابعاد رفتاری و اجتماعی پژمان جمشیدی
واکنش‌ها به سفرهای اخیر پژمان جمشیدی، به‌ویژه پس از آزادی با وثیقه، یکی از نمودهای آشکار قضاوت شتاب‌زده در عصر شبکه‌های اجتماعی است. بسیاری از کاربران، فعالان حقوق زنان و حتی برخی رسانه‌ها، سفر او به ترکیه و سپس کانادا را با عنوان «فرار» تفسیر کردند، در حالی که هیچ مقام رسمی چنین برداشتی را تأیید نکرده است. سفر یک متهم، مادامی‌که با منع قانونی همراه نباشد، الزاماً نشانه‌ گریز نیست. با این حال، طبیعی است که در چنین شرایط حساسی، این  سفر بخش زیادی از افکار عمومی را حساس‌تر کند؛ برای همین شاید بهت بود زمینه این اتفاق فراهم نبود تا ایجاد حساسیت نکند؛ کاش خانواده‌اش به ایران می‌آمدند یا در مکانی مثل ترکیه پدرش را ملاقات می‌کرد تا به سوءتفاهم‌ها دامن زده نشود. در مقابل و در جمع مدافعان پژمان هم با خطاهای شناختی مواجهیم. به‌طور مثال بسیاری از کسانی‌که او را بی‌گناه می‌دانند، نه بر مبنای شواهد بلکه بر اساس تصور ذهنی‌شان از «پژمانِ بامزه و مهربان» یا «ستاره‌ پولدار و موفق»، حکم صادر می‌کنند. پرونده‌ جمشیدی، در این معنا، فرصتی است برای بازبینی نسبت جمعی ما با چهره‌ها؛ این‌که چطور در عصری که شهرت خود نوعی سرمایه است، بتوانیم میان «شناخته‌شدن» و «معصوم‌بودن» خطی روشن بکشیم.

 عدالت جنسیتی و مسئولیت اخلاقیِ رسانه
هر پرونده‌ای که پای موضوعات جنسی در آن باز می‌شود، آزمونی برای جامعه است؛ آزمونی درباره این‌که چطور می‌توان از حقوق زنان حمایت کرد و شجاعت آنان برای دفاع از حق‌شان را به رسمیت شناخت بی‌آن‌که مردان را پیش از اثبات جرم محکوم کرد. ماجرای پژمان جمشیدی نشان داد هنوز فاصله‌ زیادی تا رسیدن به این تعادل داریم. گروهی از کاربران با نیت دفاع از قربانیان خشونت، مواضعی تند گرفتند و متهمی که هنوز گناهکار شناخته نشده را متجاوز خطاب می‌کنند. عدالت جنسیتی فقط در فضای حمایت و شعار پدید نمی‌آید؛ با احترام به شنیده‌شدن هر دو طرف شکل می‌گیرد. زنان قربانی باید بتوانند با امنیت حرف بزنند، و متهمان حق دارند تا پایان مسیر قضایی منصفانه از خودشان دفاع کنند. قرار نیست تحت هر شرایطی فکر کنیم اگر یک سمت ماجرا پول و ارتباطات زیاد داشت پس حتماً می‌تواند از این ابزارها برای انحراف عدالت استفاده کند. 

فراخوان به صبر و اعتماد
با این اوصاف پرونده پژمان جمشیدی فقط یک پرونده حقوقی نیست؛ آینه‌ای است در برابر همه‌مان تا ببینیم چقدر برای شنیدن و فهمیدن صبوریم. هیاهوی این ماجرا نشان داد جامعه‌ای که با هر خبر تبدیل به  داوری تمام عیار می‌شود، پیش از آن‌که حق را بشناسد، از اعتماد تهی می‌شود. شاید وقت آن رسیده که رسانه‌ها به کارکرد اصلی خود بازگردند یعنی انتقال حقیقت نه تحریک احساس. کاش فعالان حقوق زنان پس از محرز شدن یک حقیقت به‌صورت قطعی از حقوق هم‌جنس خود دفاع کنند و مردان را به‌صرف تفاوت در جنسیت ذاتاً مجرم ندانند. کاش فوتبالیست و چهره سینمایی ما بداند قرار نیست رفیق و هم صنف‌شان یکسره بی‌گناه باشد؛ مسئولیت اجتماعی یعنی دفاع از حق بعد مشخص شدن نتیجه نه پشت رفیق درآمدن. در کنار همه این‌ها کاش ما در مقام مردم معمولی جامعه   یاد بگیریم نه از شهرت بترسیم و نه به محبوبیت دل ببندیم. پرونده‌ جمشیدی دیر یا زود به نتیجه می‌رسد؛ اما آن‌چه باقی می‌ماند، تصویر ما از خودمان است؛ جامعه‌ای که یا در هیجان فرو می‌رود یا در بلوغِ گوش دادن و درک متقابل قد می‌کشد. آینده اعتماد اجتماعی، نه در رأی دادگاه، بلکه در رفتار ما بیرون از آن ساخته می‌شود.



اخبار مرتبط

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار هفته

پربحث ترین ها

سایر خبرها