دنیای اقتصاد: هفت صاحبنظر شناختهشده، در پاسخ به والاستریتژورنال، پیشیبینی خود را از مسیر پیش روی اقتصاد ایالاتمتحده در 50 سال آتی بیان کردند. در این گزارش، آینده هوش مصنوعی، تجارت، تولید صنعتی، رشد اقتصادی، نابرابری و بازار کار مورد بررسی قرار گرفته است.
پیشبینی کار دشواری است، بهویژه وقتی پای آینده در میان باشد. مسلم است که اگر کسی در سال ۱۹۷۵ میخواست ۵۰ سال بعد را تصور کند، بعید بود بتواند موجهای مقرراتزدایی، نرخهای بهرهی بالا و کاهش مالیاتها در دههی بعدی را پیشبینی کند؛ یا خیزش بخش مالی، خصوصیسازی و جهانیسازی که از دههی ۱۹۹۰ آغاز شد. کمتر کسی میتوانست قدرت دگرگونساز اینترنت، سقوط مالی ۲۰۰۸، فلج اقتصادی ناشی از همهگیری و قرنطینهها، یا بازگشت تعرفهها و حمایتگرایی در دولت دوم ترامپ را به ذهن آورد. بااینحال، ما تصمیم گرفتیم شانس خودمان را امتحان کنیم. از اقتصاددانان و مورخان اقتصادی پرسیدیم: بهنظر شما سرمایهداری آمریکا در ۵۰ سال آینده چه شکلی خواهد داشت و چه تفاوتی با امروز خواهد کرد؟
دارون عجماوغلو: کدام مسیر هوش مصنوعی را انتخاب خواهیم کرد؟
ما در یک نقطهی عطف قرار داریم، عمدتا بهدلیل فناوریهای نوظهور و دگرگونساز مانند هوش مصنوعی. محتملترین آینده، اقتصادی است که تحت سلطهی تعداد انگشتشماری از شرکتهای بزرگ فناوری خواهد بود؛ جایی که ابزارهای AI دامنهی وسیعی از وظایف انسانی را خودکار میکنند. این آینده در صورتی به واقعیت بدل میشود که AI بهسرعت به سمت «هوش عمومی مصنوعی» پیش برود ــ یعنی جایی که مدلهای AI بهاندازهی انسانهای خبره در تمام وظایف شناختی توانمند شوند. اما حتی پیش از رسیدن به AGI، یا حتی بدون آن، خودکارسازی در مقیاس گسترده میتواند آغاز شود.
چنین چیزی بهنوعی «خودکارسازی نصفهنیمه» خواهد بود: بیشتر با پیامدهای منفی AGI (جابهجایی سریع نیروی کار) همراه است، اما چندان بهرهای از مزایای آن ندارد (زیرا بهرهوری بهطور محدود رشد خواهد کرد). در مسیر نهادی کنونی ــ با اجرای اندک قوانین ضدانحصار و پذیرش گستردهی سیاسیِ خواستههای غولهای فناوری ــ این آیندهی خودکارسازی احتمالا شاهد ادامهی تمرکز قدرت در بخش فناوری خواهد بود. در چنین شرایطی، چند غول بزرگ نه تنها بر فناوری، بلکه بر دامنهی فزایندهای از صنایع دیگر نیز مسلط خواهند شد. پیامد این وضعیت، نابرابری عظیمی خواهد بود: میان اقلیتی کوچک از کارگران بسیار ماهر که همچنان وظایف حیاتی انجام میدهند، و سایرین که یا مازاد و بیمصرف شدهاند یا از مشاغل خود کنار زده شدهاند؛ و همچنین میان «بارونهای فناوری» که کنترل شرکتهای پیشروی AI را در دست دارند و بقیهی جامعه. آیندهی دیگر، حالتی است که در آن ترس از AI دولتها را بر آن میدارد که کنترل اوضاع را به دست گیرند و نوعی «سرمایهداری دولتیِ مبتنی بر AI» بسازند. در این سناریو، دولت دادههای گستردهای گردآوری کرده و یا بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، هم ابزار تولید و هم ابزار پردازش داده را تحت کنترل خود میگیرد. بااینحال، هیچ چیز اجتنابناپذیری در مورد افزایش تمرکز در بخش فناوری یا اقتصاد بهطور کلی وجود ندارد. خودکارسازی و نظارت نیز تنها چشماندازهای پیش رو نیستند. یک مسیر «کارگرمحور» برای AI وجود دارد: مسیری که در آن AI به انسانها کمک میکند وظایف پیچیدهتر و جدیدتری را انجام دهند.
تصور کنید AI اطلاعات مفید و متناسب با موقعیت را در اختیار برقکاران، کارگران یدی، پرستاران، معلمان و دیگران قرار دهد تا کار خود را بهتر انجام دهند و کارهایی نوینی را که بدون چنین اطلاعات و یاریِ آنی ممکن نبود، عملی سازند. چنین آیندهای میتواند بهرهوری بالاتری به همراه آورد (بهجای خودکارسازی سطحی) و فرصتی فراهم کند تا بهجای افزایش، نابرابری کاهش یابد (زیرا تقاضا برای نیروی انسانی با گسترش توانمندیهایش بیشتر میشود). این آیندهی بهتر خیالی و دستنیافتنی نیست. رقابت بیشتر در بازار، تحقق چنین آیندهای را بسیار محتملتر میکند. تواناییهای کنونی AI کاملا پاسخگوی چنین مسیری هستند. اما این جهتگیری مسیری نیست که در حال حاضر در آن حرکت میکنیم. افزایش تمرکز و شیفتگی صنعت فناوری به AGI ما را به سمت آیندهای تیرهتر سوق میدهد. ما در این لحظهی حساس به زنگ خطری نیاز داریم تا بتوانیم آیندهای روشنتر انتخاب کنیم؛ آیندهای که برای کارگران با هر پیشینهای سودمند باشد، نه صرفا برای بارونهای فناوری.
دارون عجماوغلو استاد موسسهای اقتصاد در MIT است. او در سال ۲۰۲۴ موفق به دریافت جایزه نوبل علوم اقتصادی شد.
جنیفر برنز: افول دولت اداری
در ۵۰ سال آینده، سرمایهداری آمریکا همچنان موتور پویای نوآوری و رشد باقی خواهد ماند. علیرغم موانع امروز، الگوی ۲۵۰ سالهی گذشته به احتمال زیاد ادامه خواهد یافت. این کشور همچنان از منابع طبیعی فراوان، جغرافیایی ممتاز که آن را از تهدیدهای خارجی مصون میدارد، و یک نظام فدرال برخوردار است که تنوع سیاسی و امکان آزمونوخطا را در چارچوب قدیمیترین قانون اساسی جهان حفظ میکند.
آنچه متفاوت خواهد بود، رابطهی میان سرمایهداری و دولت آمریکا و همچنین اهمیت ژئوپلیتیک برای سیاست اقتصادی است. بحران مالی دههی ۲۰۲۰ ــ ناشی از کسری بودجهی فزاینده و بحران اجتنابناپذیر تعهدات مالی (entitlements) ــ روند فرسایش سیاسی و اقتصادی «دولت اداریِ تنظیمگر» را شتاب خواهد داد. در حال حاضر نیز هر دو حزب اصلی آمریکا درگیر تلاش برای از میان بردن ساختارهای حقوقیای هستند که در اقتصاد صنعتی برای داوری میان سرمایه و کار طراحی شده بود؛ شاهد این امر «DOGE» در حزب جمهوریخواه و جنبش «وفور» (abundance movement) در حزب دموکرات است. دولتی که دوباره بر مبنای واقعیتهای یک اقتصاد پساصنعتی و در چارچوب محدودیتهای مالی شکل میگیرد، ناگزیر فناوریهای سیلیکونولی و ذهنیت آن را، البته با اصلاحاتی متناسب با واقعیتهای حکمرانی دموکراتیک، در خود جذب خواهد کرد.
یکی از محرکهای اصلی تغییر اقتصادی، گذار آمریکا از نظم تکقطبی به نظم چندقطبی جهانی خواهد بود. ممکن است دلار همچنان از «امتیاز گزاف» خود بهرهمند باشد، اما در جهانی که با ارزهای جایگزین و ارزهای دیجیتال بانکهای مرکزی شکل گرفته است، سیاستگذاران آمریکایی باید این امتیاز را از طریق شفافیت، اعتماد و پایبندی بیچونوچرا به حاکمیت قانون به دست آورند. همانطور که جنگ جهانی دوم رابطهی دولت با بخش فناوری و آموزش عالی را دگرگون کرد، میتوان انتظار داشت فشارهای ناشی از این نظم نوین جهانی ــ چیزی که برخی آن را «برتون وودز سوم» نامیدهاند یا معادل جنگ جهانی سوم دانستهاند ــ در داخل آمریکا نیز بازتاب پیدا کند. سرمایهگذاری دولتی در بخشهایی که برای امنیت ملی حیاتی تشخیص داده میشوند شتاب خواهد گرفت، و حتی ممکن است شاهد بازگشت به باور دوران جنگ سرد باشیم: ایدهی پراکندگی، یعنی استقرار پایگاههای نظامی در سراسر کشور برای جلوگیری از نابودی در جنگ هستهای. در نسخهی جدید، این پراکندگی معطوف به ایجاد مراکز رشد اقتصادی خارج از مناطق ساحلی خواهد بود؛ اقدامی که همزمان پاسخگوی مطالبات سیاسی داخلی و ملاحظات امنیت ملی خواهد بود.
جنیفر برنز استاد تاریخ در دانشگاه استنفورد و پژوهشگر موسسه هوور است. او نویسندهی کتاب میلتون فریدمن: آخرین محافظهکار است.
اورن کاس: سرمایهداری آمریکا را بازسازی کنید
زوال سرمایهداری آمریکا در دهههای اخیر نتیجهی فاصله گرفتن پرمنفعتترین فعالیتها از ارزشمندترین فعالیتهای اجتماعی است. اگر بیشترین بازده سرمایهگذاری از برونسپاری تولید، مهندسی مالی و توسعهی اپلیکیشنها و پلتفرمهای اعتیادآور شبکههای اجتماعی و انحصاری به دست آید، سرمایه به همان سمت جریان خواهد یافت. اگر بالاترین حقوقها به معاملهگران فرکانس بالا پرداخت شود، استعدادها نیز به دنبال آن خواهند رفت. سرمایهگذاری واقعی کاهش مییابد، رشد اقتصادی کند میشود، صنعت دچار ضعف میشود، دستمزدها راکد میماند و قدرت اقتصادی به جای دیگر منتقل میشود. در این مسیر، سرمایهداری بیش از ۵۰ سال دوام نخواهد آورد و این فاجعهای عظیم خواهد بود.
اگر آمریکا در بازسازی یک سرمایهداری کارآمد موفق شود، این نظام اقتصادی، سیستمی خواهد بود که محدودیتها، سرمایه را به سمت فعالیتهای مولد هدایت میکنند. جهانیسازی بیحد و مرز و عملا مرزهای بازِ اوایل قرن بیست و یکم، به خاطرهای پشیمانکننده بدل خواهد شد و جای خود را به بازاری داخلی محدود خواهد داد که به نفع تولید داخلی میدان را فراهم میکند و تنها تا زمانی که تجارت بینالمللی متوازن باشد، آن را میپذیرد. تعرفهها و کنترل سرمایه هر دو نقش مهمی در جذابتر کردن سرمایهگذاری داخلی نسبت به برونسپاری خواهند داشت. در بازار داخلی، سیاست صنعتی سرمایهگذاری در بخشهای پرریسک و سرمایهبر را یارانه خواهد داد، درحالیکه مقررات مالی، سفتهبازی غیرمولد را کاهش میدهد. اجرای قویتر قوانین ضدانحصار و حفاظت از مصرفکننده، سودهای غیرمعمولی که در غیر این صورت در دست انحصارگران و عرضهکنندگان محصولات اعتیادآور قرار میگیرد را از میان خواهد برد.
در پس این تغییرات سیاستی، تحولی بنیادیتر در اقتصاد سیاسی رخ خواهد داد که مصرفگرایی تهیشده را رد میکند و به جای آن تصویری غنیتر از شکوفایی انسانی ارائه میدهد. شهروندان به جای آنکه صرفا به دنبال بهینهسازی کارآیی و کالاهای ارزان باشند، خواهان بازاری خواهند بود که رفاه گستردهای ایجاد کند؛ رفاهی مبتنی بر شغلهایی که از خانوادهها حمایت کنند، جوامع قوی و پایه صنعتی مستحکم. سرمایهداری میتواند این اهداف را محقق کند، به شرط آنکه به سوی آنها هدایت شود، و این وظیفهای است که اکنون پیش روی سیاستگذاران آمریکایی قرار دارد.
اورن کاس اقتصاددان ارشد در American Compass است و خبرنامهی Understanding America را برای Commonplace مینویسد.
کارولا فریدمن: یک مدل جدید دولتی- خصوصی
آزادی کسبوکارها برای فعالیت در بازاری با دخالت محدود دولت، مدتهاست که ستون فقرات سرمایهداری آمریکاست. از کسبوکارهای خانوادگی در سالهای اولیهی کشور گرفته تا غولهای فناوری امروز، شرکتهای سودمحور با تبدیل خلاقیت به نوآوری، بیش از دو قرن رشد اقتصادی را رقم زدهاند. با این حال، حفظ رشد اقتصادی در داخل و رقابتپذیری در خارج ممکن است به طور فزایندهای نیازمند هماهنگی نزدیکتر میان دولت و کسبوکارها باشد.
در دهههای آینده، سرمایهداری آمریکا ممکن است کمتر تحت تاثیر رقابت آزاد و بیشتر تحت نظارت استراتژیک شکل گیرد. با تمرکز قدرت بازار در دست چند شرکت غالب، سیاستگذاران احتمالا اجرای قوانین ضدانحصار را تقویت خواهند کرد. اما قوانینی که یک قرن پیش برای راهآهنها و تراستهای صنعتی طراحی شدهاند، ممکن است برای اقتصاد مدرن فناوری ناکافی باشند و نیازمند بازنگری اساسی باشند. و اگرچه تجزیه اجباری شرکتها تاکنون نادر بوده است، چنین اقداماتی میتوانند برای حفاظت از رقابت و تحریک نوآوری در آینده محتملتر شوند. همزمان، همکاری موجود میان دولت و کسبوکارها ممکن است از طریق مشارکتهای دولتی-خصوصی، سرمایهگذاری هدایتشده و حمایت از منابع حیاتی مانند ارتقای مهارتها و توسعه زیرساختها عمیقتر شود. این اقدامات احتمالا در بخشهایی که برای امنیت ملی و رهبری جهانی حیاتی هستند، ظهور خواهند کرد؛ از نیمههادیها و تولید پیشرفته گرفته تا انرژی پاک و دفاع. برخلاف کشورهایی که بر مالکیت دولتی یا کنترل متمرکز تکیه دارند، سیستم آمریکایی تاکید خواهد داشت بر نهادهای مستقل که در کنار شرکتهای خصوصی فعالیت میکنند، الگویی که پیشتر برای تقویت رهبری دفاعی به کار گرفته شده بود. نتیجه میتواند شکلی از سرمایهداری دولتی با طراحی منحصربهفرد آمریکایی باشد؛ سیستمی که جایگزین نیروهای بازار نمیشود، بلکه آنها را برای رفاه ملی در دنیایی که رقابت در آن روزافزون است، به کار میگیرد.
کارولا فریدمن استاد مالی Harold L. Stuart و مدیر مرکز John L. Ward برای کسبوکارهای خانوادگی در مدرسه مدیریت Kellogg دانشگاه Northwestern است.
گلنهابارد: یک شبکهی ایمنی اجتماعی قویتر
سرمایهداری صنعتی مدرن در سطح جهانی و بهویژه در آمریکا نعمتی خیرهکننده به ارمغان آورده است. بنابراین وسوسهانگیز است که به منتقدانی که در فیلم زندگی برایان مونتی پایثون میپرسند «رومیها برای ما چه کردهاند؟» نگاه کنیم و با فهرستی طولانی از دستاوردها روبهرو شویم. اما در واقع، سرمایهداری آمریکا در طول زمان با تطبیق خود با تغییرات بزرگ اقتصادی حفظ شده است. ما در نقطهی عطف دیگری هستیم و الگوی سرمایهداری آمریکا که با پاسخ به شوکهای ساختاری، حتی اگر گاهی با تاخیر، نوآوری و تحولپذیری خود را حفظ میکند، به شکل زیر ادامه خواهد یافت:
شدت، دامنه و سرعت تغییرات تکنولوژیک پیرامون هوش مصنوعی مولد، ایجاد شبکهی ایمنی اجتماعی جدیدی را ضروری میکند که نه تنها پیامدهای دورهای، بلکه تاثیرات بلندمدت اختلالات را پوشش دهد. برای افراد، این شبکه شامل حمایت از اشتغال، کالجهای جامعه و آموزش، و بیمهی دستمزد برای کارگران مسن خواهد بود. برای مناطق، شامل تخصیص بلاکگرنتها به جوامع و مناطقی با بیکاری ساختاری بالا به منظور تحریک کسبوکار و فرصتهای شغلی جدید است. چنین اقداماتی گامی ضروری است که از تمرکز صرف بر حمایت از بیکاری کوتاهمدت به سمت پلی بلندمدت برای اتصال دوباره به اقتصاد در حال تغییر پیش میرود. این ایدهها، مانند پاسخهای بزرگ تاریخی آمریکا در کالجهای کمکزمین و قانون GI، ترکیبی از حمایت مالی فدرال و رویکردهای محلی (که امکان تفاوت در پاسخها متناسب با فرصتهای شغلی و کسبوکار محلی را فراهم میکند) هستند، که از ویژگیهای سیاست اقتصادی گذشتهی آمریکا نیز بوده است. با شبکهی ایمنی اقتصادی قویتر، فشار کنونی به سمت تعرفههای بالاتر و حمایتگرایی به تدریج کاهش خواهد یافت. حمایتگرایی دیواری در برابر تغییر است، اما دیواری که ما را از پیشرفت نیز محافظت نمیکند.
کسری بودجهی رو به رشد و فشار بر مالیهی عمومی منجر به اتکا به مالیاتهای مصرف برای جایگزینی نظام مالیات بر درآمد کنونی خواهد شد؛ افزایش مداوم مالیات بر پسانداز و سرمایهگذاری، چشمانداز رشد را متوقف خواهد کرد. به عنوان مثال، مالیات بر جریان نقدی شرکتها، که بر درآمد شرکت پس از کسر تمامی هزینهها از جمله سرمایهگذاری وضع میشود، جایگزین مالیات بر درآمد کسبوکار خواهد شد. تولید داخلی با افزودن تعدیل مرزی به مالیات کسبوکار تقویت میشود؛ صادرات از مالیات معاف خواهد بود، اما شرکتها نمیتوانند هزینه واردات را کسر کنند. این اصلاحات امکان انتقال از تعرفههای سرگردان به اصلاحات مالیاتی را فراهم میکند که سرمایهگذاری را افزایش داده و به شرکتهای داخلی و خارجی انگیزه میدهد تا در آمریکا سرمایهگذاری کنند.
این ایدهها برای حفظ فرصتها در میانهی نابودی خلاقانه، سرمایهداری آمریکا را در جشن ۲۵۰ سالگی خود نیز تازه خواهد کرد. همچنین به اندیشههای کلاسیک آزادیخواهانهی آدام اسمیت ارج مینهند، که کتابش ثروت ملل در همان سال منتشر شد. این تجدید، نقش رقابت در ثروت ملل و سرمایهداری آمریکایی را با توانایی رقابت پیوند میدهد، که از ویژگیهای نقاط عطف سرمایهداری در آمریکا بوده است. دههها بعد، این «پروژه ۲۰۲۶» نعمات و رفاه جمعی سرمایهداری آمریکا را حفظ خواهد کرد.
ر. گلنهابارد استاد ممتاز و استاد مالی و اقتصاد در مدرسه بازرگانی کلمبیا است. او رئیس شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور جورج دبلیو بوش بود.
گرگوری منکیو: شش پیشبینی
بلور جادویی من، مانند همه اقتصاددانان، کمی ابری است. اما اگر دقیق نگاه کنم، برخی الگوها برای اقتصاد آمریکا ۵۰ سال آینده شکل میگیرند:
۱. به لطف پیشرفتهای تکنولوژی، درآمد متوسط آمریکاییها با احتساب تورم تقریبا دو برابر وضعیت کنونی خواهد بود.
۲. نابرابری قابلتوجهی ادامه خواهد داشت و عوامگرایان همچنان استدلال خواهند کرد که نخبگان اقتصاد را دستکاری کردهاند. به عنوان بخشی از پاسخ، شبکهی ایمنی اجتماعی مستحکمتر خواهد شد، شامل درآمد پایهی جهانی نسبی.
۳. مالیاتها بالاتر خواهد بود تا شبکهی ایمنی گستردهتر تامین شود، و همچنین به دلیل اینکه مردم خواهند فهمید بدهی دولت نسبت به تولید ناخالص داخلی نمیتواند بیپایان رشد کند؛ مانند بسیاری از کشورهای جهان، آمریکا مالیات بر ارزش افزوده خواهد داشت.
۴. هفتهی کاری کوتاهتر خواهد شد، هم به دلیل اثر بازدارنده مالیاتهای بالاتر و هم به دلیل تمایل بیشتر مردم به استفاده از رفاه افزایشیافته برای تفریح و اوقات فراغت.
۵. اشتغال در بخش تولید تقریبا از بین خواهد رفت، اما تولید صنعتی همچنان قوی باقی خواهد ماند، با رباتها که بیشتر کارها را انجام میدهند. مشاغل خدماتی گسترش یافته و مشاغل کاملا جدیدی که اکنون نمیتوانیم تصور کنیم پدید خواهند آمد.
۶. با اعتراف به اشتباهات گذشته، دولت از مداخلههای سنگین در بازارهای رقابتی، مانند سیاست صنعتی، تعرفهها، حداقل دستمزدها، کنترل اجاره و قوانین محلی محدودکننده (Nimby) اجتناب خواهد کرد. این تحولات توسط اکثر مردم و اقتصاددانان زمان خود مطلوب تلقی خواهد شد. به تعبیر مارتین لوتر کینگ جونیور: قوس عالم اقتصاد طولانی است، اما به سوی کارآیی خم میشود.
گرگوری منکیو استاد اقتصاد در دانشگاه هاروارد است و از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ رئیس شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور جورج دبلیو بوش بود.
جوئل موکیر: سرمایهداری به سازگاری ادامه خواهد داد
اقتصاددان جوزف شومپیتر در کتابش سرمایهداری، سوسیالیسم و دموکراسی، در سال ۱۹۴۲ پرسید: «آیا سرمایهداری میتواند دوام بیاورد؟» پاسخ او این بود: «نه، فکر نمیکنم بتواند.» هشتاد سال بعد، هنوز پابرجاست. چیزی که شومپیتر ندید، این بود که سرمایهداری به دلیل انعطافپذیری و سازگاری خود باقی مانده است. سیستم تولید سرمایهداری توانسته با مشاهده نیروهای بازار و شناسایی نیازهای اجتماعی و تبدیل آنها به فرصتهای کسبوکار، خود را با واقعیتهای نوین تطبیق دهد. آینده با شوکهای اقتصادی بیشتری مواجه خواهد شد؛ از جمله پایان رشد جمعیت و پیری جمعیت جهان، و واقعیتهای سخت محیط فیزیکی جهانی که تحت فشار فزاینده قرار دارد.
سرمایهداری بر نوآوری متکی است. نوآوری مراقبتهای رباتیک و مدیریتشده توسط AI برای سالمندان را فراهم خواهد کرد، زیرا درصد هشتادسالهها افزایش مییابد. با افزایش جمعیت سالمند و کاهش جمعیت جوانی که در سیستم تامین اجتماعی حق بیمه پرداخت میکنند، کارآفرینان در صورت تمایل، اشتغال برای سالمندان فراهم خواهند کرد. تغییرات اقلیمی سرمایهداران را بر آن خواهد داشت که راههایی برای مقابله بیابند. فناوریهای نوین مواد جدیدی توسعه خواهند داد تا خانهها را در برابر گرمای شدید و آتشسوزی بهتر عایق کنند. بازارهای آزاد با چالشهای کشاورزی ناشی از تغییرات اقلیمی مقابله خواهند کرد؛ از جمله استفاده از محصولات دستکاری ژنتیکی و فناوریهای موثرتر نمکزدایی آب. فناوری دیجیتال پیشرفته، هوش عمومی مصنوعی و هر چیزی که پس از آن خواهد آمد، به برخی از پیچیدهترین مسائل زندگی روزمره میپردازند، از جمله آموزش و مراقبت پزشکی شخصی و سفارشیشده.
فناوریهای نوین امکان زندگی طولانیتر و بهتر و لذت بردن از غذا و سرگرمیهای غیرقابل تصور را فراهم خواهند کرد. با پیشرفت فناوریهای پیشرفته و جایگزینی کارهای کسلکننده و دشوار، انسانها کمتر کار خواهند کرد؛ مگر آنکه نخواهند. سرمایهداری فناوری، کارآفرینان، سرمایه و نیروی کار ماهر را برای مقابله با چالشهای جدید فراهم خواهد کرد. چه چیزی میتواند اشتباه پیش رود؟ بسیار. اما اگر چنین شد، تقصیر سرمایهداری نیست.
جوئل موکیر استاد هنر و علوم و اقتصاد و تاریخ در دانشگاه Northwestern است.