هر جنگی، فارغ از جغرافیایش، اقتصاد را از چند جهت هدف قرار می دهد. زنجیره تامین کالا مختل میشود. سیستم حملونقل کند یا گاهی متوقف میشود. بانکها و سامانههای مالی دچار اختلال میشوند.
بازارها نوسانی میشوند و سرمایهگذاران عقبنشینی میکنند و مهمتر از همه، آدمها هستند که از جریان عادی زندگی بیرون پرتاب میشوند.
در روزهای جنگ، معمولا نه خریدی انجام میشود، نه سفارشی ثبت میشود، نه حقوقی واریز. برای بعضی از مردم، شاید این فقط دوازده روز از سال بوده، اما برای خیلیها، این دوازده روز، حکم تمام سال را داشته است.
آنهایی که شغلشان روزانه است؛ رانندگان، فروشندگان، کارگران، مشاغل خدماتی و حتی کسبوکارهای آنلاین که با قطع و وصل اینترنت و ناامنی در ارسال کالا عملا قفل شدهاند.
در چنین وضعیتی، دولت باید برای حمایت از آدمها تصمیمهای بزرگ بگیرد. در سوریه، در سالهایی که بمبها هر روز روی خانهها میافتاد، نان یارانهای هنوز در بعضی محلهها پخش میشد. دولت سوریه میدانست اگر همین تکه نان ارزان نباشد، اعتماد و همراهی مردم هم از بین میرود. حتی وقتی دیگر نفتی برای یارانه نبود، دولت تلاش میکرد دستکم ظاهر حمایت را حفظ کند.
در اوکراین، شرایط متفاوت بود. وقتی درگیری نظامی با روسیه آغاز شد، دولت با حمایتهای گسترده بینالمللی مواجه شد. اما آنچه مهم بود، این بود که چگونه این حمایتها را به زندگی روزمره مردم برساند.
دولت بخشی از اجاره مسکن را برای خانوادههایی که خانهشان را از دست داده بودند، پرداخت میکرد. مدرسههایی در شهرهای امنتر بازسازی شد. اقتصاد اوکراین، با اینکه در محاصره و حمله بود، با یک سری سیاستهای فوری زنده نگه داشته شد.
کشورهای اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم، وضعیتی بهمراتب بحرانیتر را تجربه کردند. نصف شهرها ویران شده بود، زیرساختها نابود، بازارها مرده. اما آنچه اروپا را دوباره به پا کرد، فقط پول نبود؛ اعتماد و برنامه بود.
آمریکا با «طرح مارشال»، میلیاردها دلار کمک مالی به اروپای جنگزده اختصاص داد.
دولتها از همان ماههای اول، برنامههای اشتغالزایی را کلید زدند، مراکز آموزشی را بازگشایی کردند و به مردم اطمینان دادند که آیندهای هست. این، مهمترین سرمایه پس از جنگ بود: اطمینان از اینکه دولت در میدان مانده است.
در ویتنام، در همان سالهای ابتدایی جنگ، دولت قیمت کالاهای اساسی را تثبیت کرد، مزارع جمعی راه انداخت و سعی کرد کمترین غذا را به همه برساند. مردم از جنگ خسته بودند و دولت این را فهمید؛ بهجای نمایش قدرت، سعی کرد زندگی را به مردم برگرداند.
و حالا نوبت ماست. اگر حمایتها و برنامههای جامع و هدفمند به سرعت اجرا نشود، تبعات اقتصادی و اجتماعی این روزها میتواند سالها بر جامعه سایه بیفکند.