قرار بود امروز شنبه، سیزدهم اردیبهشتماه، دور چهارم گفتوگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا با میانجیگری عمان در رم برگزار شود اما ناگهان همهچیز متوقف شد. یک تأخیر غیرمنتظره که موجی از گمانهزنیها را نیز در فضای رسانهای به راه انداخت. این مذاکرات که سه دور پیشین آن پشت درهای بسته و با وساطت عمان برگزار شده، با هدف رسیدن به توافقی در زمینه رفع تحریم ها دنبال میشود.
«بدر بن حمد آل البوسعیدی»، وزیر خارجه عمان، اولین کسی بود که سکوت را شکست. او روز پنجشنبه در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد: «به دلایل لجستیکی، نشست ایران و آمریکا که برای روز شنبه برنامهریزی شده بود، به زمان دیگری موکول میشود. تاریخ جدید پس از توافق طرفین اعلام خواهد شد». در تهران نیز «سید عباس عراقچی»، وزیر امور خارجه اعلام کرد این تأخیر با تصمیم عمان، به عنوان میانجیگر مذاکرات، صورت گرفته است. اما آیا ماجرا تنها به «دلایل لجستیکی» محدود میشود؟ یا پشت این تعویق، اختلاف نظرهایی عمیقتر نهفته است؟
«ایران» در گزارشی به سراغ کارشناسان و صاحبنظران رفت تا از آنها بپرسد آیا اختلاف برسر موضوعات کلیدی باعث این وقفه شده است؟ یا اینکه طرفین برای بازنگری در مواضع خود، به زمان بیشتری نیاز دارند؟ پاسخها متفاوت است، اما یک نکته میان همه تحلیلها مشترک است: این ایست ناگهانی ممکن است فرصتی باشد برای بازتنظیم مواضع، هماهنگسازی دروندولتی و حتی بازتعریف اولویتها.
مذاکرات همچنان زنده
اما در سطحی تازه از پیچیدگی
سید جلال دهقانی فیروزآبادی در تحلیل خود از دلایل تعویق دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا، دو سناریوی اصلی را مطرح میکند که هر کدام ریشه در تحولات درونی آمریکا و نوع نگاه تهران به روند گفتوگوها دارند.
در سناریوی اول، دهقانی بر این باور است که بازگشت تیمهای مذاکرهکننده به پایتختهایشان، بویژه هیأت آمریکایی، برای انجام مشورتهای داخلی بوده است. در این بازگشت، موضوعات فنی چون غنیسازی، سطح نظارت و مکانیزمهای اجرایی توافقها مورد بررسی قرار گرفت. اما آنچه در واشنگتن رخ داد، شکلگیری اختلافنظر میان اعضای دولت ترامپ بود؛ بخشی از آنها توافق اولیه را ناکافی یا حتی ساختگی قلمداد کردند. در مقابل، ایران که همواره موضعی ثابت داشته و غنیسازی در داخل تحت نظارت آژانس را خط قرمز خود میداند، پس از دریافت بازخورد از سوی آمریکا، متوجه تغییر لحن و موضع واشنگتن شد. به همین دلیل، روند گفتوگو با توقف مواجه شد. سناریوی دوم اما پیچیدهتر و عمیقتر است.
به گفته دهقانی، آنچه پس از بازگشت به پایتختها اتفاق افتاد، تنها یک اختلافنظر ساده نبود، بلکه نشانهای از برتری یافتن دیدگاه جناح تندرو دولت ترامپ بود؛ جریانی که نهتنها با غنیسازی داخلی مخالف است، بلکه به دنبال بازنگری در دستور کار مذاکرات بوده است. آنها خواهان آن بودند که مذاکرات هستهای به موضوعات منطقهای و موشکی نیز کشیده شود؛ چیزی که تهران آن را بهوضوح خط قرمز خود اعلام کرده است. دهقانی هشدار میدهد که این تغییر دستور کار احتمالی و راهبرد پلکانی آمریکاییها – که میکوشند ابتدا در موضوعی توافق کرده و سپس مطالبات جدید مطرح کنند – یکی از مهمترین دلایل تعویق مذاکرات بوده است.
از نگاه دهقانی، مجموع این تحولات – از اختلافات در واشنگتن گرفته تا فشار برای تغییر دستور کار و طرح مطالبات حداکثری – نهایتاً باعث شدند که ایران، برای حفظ خطوط قرمز خود، ادامه مذاکرات را در آن زمان ممکن نداند. با این حال او تأکید میکند که این به معنای شکست مذاکرات نیست، بلکه صرفاً نشاندهنده پیچیدهتر شدن مسیر آن است. این استاد دانشگاه در پایان به نکتهای ظریف اشاره میکند: موضعی که روبیو مطرح کرده نیز معنادار است. روبیو گفته بود ایران میتواند از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز استفاده کند، اما باید اورانیوم را از خارج وارد کند. به نظر میرسد این دیدگاه در حال تبدیل شدن به گفتمان غالب در واشنگتن است. با این حال این پیشنهاد هم به سختی قابل پذیرش خواهد بود. به نظر میرسد آمریکاییها با طرح مطالبات حداکثری، در پی کسب حداقل امتیازها هستند تا منافع خود را تأمین کنند. در نهایت، دهقانی فیروزآبادی تأکید میکند: « موضوع غنیسازی داخلی و نحوه نظارتها همچنان از اصلیترین نقاط اختلاف است. ایران معتقد است که نظارتها باید در چهارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی باقی بماند، در حالی که آمریکاییها خواهان دخالت مستقیم بازرسان خود هستند. این تفاوت دیدگاه، بخشی از همان بازی چانهزنی برای امتیازگیری بیشتر است. اما در هر صورت، تأمین حداقلهای ایران نباید قربانی این بازی شود. به گفته او، مذاکرات همچنان زنده است، اما با سطحی تازه از پیچیدگی.»
از تعویق تا تناقضات استراتژیک
مصطفی زهرانی، استاد روابط بینالملل، با نگاهی تحلیلی و متفاوت به موضوع تعویق مذاکرات ایران و آمریکا، ریشه آن را نه فقط در اختلافات تاکتیکی یا فنی، بلکه در قلب ساختار تصمیمگیری دولت ترامپ میداند؛ ساختاری که به گفته او، تمام مسیرهای آن به یک نفر ختم میشود: دونالد ترامپ.
زهرانی میگوید: «هرچند میتوان این تأخیر را به تغییراتی مانند رفتن مایکل والتز یا اختلافات درون تیم سیاست خارجی ترامپ نسبت داد، اما در نهایت، این خود ترامپ است که همه چیز را تعیین میکند. او نه انتقاد میپذیرد و نه از اطرافیانش فاصله میگیرد. همین باعث میشود که نقشهایی چون فرستاده ویژه آمریکا در مذاکرات با ایران، اهمیت مضاعفی پیدا کنند». او معتقد است «برای فهم تصمیمهای ایالات متحده، باید تحلیل را از سطح ساختاری به سطح فردی آورد. به زبان سادهتر، باید ترامپ را بهعنوان فردی محوری در سیاست خارجی در نظر گرفت، کسی که مانند یک امپراطور، تصمیمگیری را شخصاً در دست دارد. ترامپ میخواهد حلوفصل مسأله ایران به نام خودش ثبت شود؛ نه به عنوان میراثی از سیاست خارجی آمریکا، بلکه یک دستاورد شخصی.»
زهرانی سپس به پارادوکسهای رفتاری رئیسجمهوری آمریکا اشاره میکند: «او از یک طرف چتر امنیتی هستهای را از روی متحدان برمیدارد و ایران را بهسمت افزایش سطح غنیسازی سوق میدهد و از سوی دیگر اطلاعات ساخت تأسیسات هستهای را در اختیار عربستان سعودی میگذارد. این تناقضها نشانه سردرگمی نیستند، بلکه بخشی از سبک شخصیتی ترامپ هستند؛ فردی که بهطور حرفهای آموخته برنامههایش را پنهان نگه دارد و تا لحظه آخر هیچ چیز را علنی نکند.» زهرانی در پایان با اشاره به تجربه اوباما میگوید: «حتی اوباما هم در ابتدا گفت که ایران باید به غنیسازی صفر برسد، اما خیلی زود فهمید که این خواسته واقعبینانه نیست. تأسیسات هستهای ایران قابل حذف نیستند. ترامپ هم اگرچه روش خودش را دارد، اما همان مسیر را با تاکتیکهایی متفاوت دنبال میکند. او میخواهد به همان توافق برسد، اما با امضای خودش، نه کسی دیگر.»
آمریکاییها تقسیم کار کردهاند
ابوالفضل ظهره وند، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، با اشاره به رفتار آمریکا در مذاکرات با ایران و تأخیری که در زمان برگزاری مذاکرات جاری رخ داد، گفت: «آمریکاییها هیچ قصدی برای حل اختلافات با ایران ندارند و تحریمهای جدید علیه ما تنها نشان از نیت سوء آنها دارد. در داخل دولت ترامپ نیز هیچ اختلافی نیست، بلکه او تمام امور را تحت کنترل دارد و نقشهای رسانهای را مدیریت میکند». ظهرهوند افزود: «آمریکاییها به طور هوشمندانه تقسیم کار کردهاند. ترامپ بهعنوان پلیس خوب در مذاکرات ظاهر میشود، اما پس از هر دور مذاکره، مواضعش را بهسرعت تغییر میدهد. آنها همزمان با این تغییرات، واکنشهای جامعه را میسنجند. این تغییرات در سیاستهایشان دقیقاً برای تست کردن عکسالعمل مردم ایران و جهان است».
ظهرهوند با تأکید بر جایگاه ایران در سطح جهانی، به تلاشهای آمریکا برای ایجاد تصویری ضعیف از ایران اشاره کرد و گفت: «آمریکا تلاش میکند ایران را شبیه کشورهای آسیبدیدهای مثل سودان، سومالی و لیبی معرفی کند. اما ایران کجا شبیه این کشورهاست؟» در بخش پایانی گفتوگو، ظهرهوند پیشنهاد جالبی برای مقابله با سیاستهای آمریکا مطرح کرد و گفت: «اگر ما آقای ویتکاف را به تهران دعوت کنیم و مستقیماً با او صحبت کنیم، میتوانیم بهطور جدی از منافع ملیمان دفاع کنیم. ایران هرگز شبیه کشورهای ضعیف نیست و ما باید برای حفظ منافع خود با قدرت وارد میدان شویم.»
فشارهایی که دولت ترامپ تحت آن قرار دارد
«تعویق در مذاکرات چیز عجیبی نیست، اما تعویق بیدلیل، نشانهای است از چیزهایی که آشکار گفته نمی شود.» این را ابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین ایران در فرانسه، در گفتوگو با «ایران» میگوید و بلافاصله تأکید میکند: «تجربه نشان داده که این گفتوگوها، مسیرهایی پرپیچوخم دارند و با یک توقف یا تأخیر، پایان نمیگیرند.»
از نظر او، بیانیه وزیر خارجه عمان که دلیل توقف را «مشکلات فنی و لجستیکی» عنوان کرده بود، بیشتر یک روایت دیپلماتیک است تا تحلیل واقعی ماجرا. دلفی یادآوری میکند که همین چند هفته پیش هم مذاکراتی که قرار بود در رم برگزار شود، بهدلیل فوت پاپ به مسقط منتقل شد. اما حالا نه رویداد غیرمنتظرهای در کار بوده، نه تأخیر پروازی و نه مشکلی در محل مذاکره. پس علت چیست؟
پاسخ را باید در آن سوی آتلانتیک جستوجو کرد. به گفته دلفی، تغییرات در تیم امنیت ملی آمریکا - از جمله برکناری مشاور امنیت ملی - میتواند معادلات را تغییر داده باشد: «اگر تیم مذاکرهکننده عوض شود یا حتی دستورکارها بازتعریف شوند، طبیعی است که گفتوگو بهطور موقت متوقف شود. این فقط یک تعویق نیست، یک بازتنظیم است.». دلفی در ادامه میگوید: «اینکه یک دور مذاکره یک هفته عقب بیفتد، به معنی فروپاشی گفت و گو ها نیست. ما نباید تصور کنیم که اگر امروز نشد، یعنی هیچوقت نمیشود. مذاکره، مثل شطرنج است. گاهی ایستادن، هوشمندانهتر از حرکتکردن است.»
دلفی ادامه داد که تغییرات اخیر در دولت ترامپ نیز تأثیراتی در روند مذاکرات دارد و به فشارهایی که هر دو طرف تحت آن قرار دارند، اشاره کرد: «هیچ تردیدی نیست که تغییرات در کابینه آمریکا، بویژه تغییر رئیس شورای امنیت ملی، نشاندهنده فشارهایی است که دولت ترامپ تحت آن قرار دارد. این فشارها مشابه فشاری است که ایران نیز احساس میکند.» او همچنین به فضای پیچیده مذاکرات اشاره کرد و گفت: «مذاکرات هستهای به طور طبیعی پیچیده هستند. شما نگاه کنید به مذاکرات اوکراین میان آمریکا و روسیه؛ آنها هم در آغاز تصور میکردند که مسائل بهسرعت حل خواهد شد، اما واقعیت این است که این بحرانها نیازمند زمان و مذاکرات مستمر است.»
تغییرات تیم امنیت ملی؛ عامل اصلی؟
حیدرعلی مسعودی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، نگاه دقیقتری به دلایل لجستیکی دارد و از زاویهای فنیتر تحلیل میکند: «وقتی کشور میزبان، یعنی عمان، از هماهنگی کامل خبر میدهد، یعنی موضوع از پیش برنامهریزیشده بوده. پس تعویق را نمیتوان بهانهای ساده دانست. این یک سیگنال است.» او معتقد است مسائلی فراتر از تنظیم تقویم یا رزرو اتاق مذاکره در کار است. به باور مسعودی، نه ایران و نه آمریکا در دورهای اخیر مذاکره، هیچگاه شرط تازهای برای شروع گفتوگوها مطرح نکردهاند؛ بنابراین تعویق اخیر نه محتوایی است و نه فنی. مسعودی میگوید: «نمیشود از فشارهای درون دولت آمریکا غافل بود؛ نه فقط از سوی جمهوریخواهان یا لابی اسرائیل، بلکه حتی درون حزب دموکرات نیز مخالفتهایی با مصالحه دیده میشود. این توقف، میتواند راهی برای تعدیل آن فشارها باشد.» او به تغییرات اخیر در تیم امنیت ملی آمریکا اشاره میکند و معتقد است که این تغییرات، عامل اصلی تأخیر در مذاکرات است: «برکناری مشاور امنیت ملی، مایکل والتز و احتمالاً جابهجاییها در تیم مذاکرهکننده، میتواند دلیل اصلی این تعویق باشد. این تغییرات باعث تأثیرگذاری بر دستورکار و زمانبندی مذاکرات شدهاند.»