بنز بهتر است یا بامو؟! این سوال جدیدی نیست و البته جواب جدیدی هم ندارد؛ هر یک از این دو برند طرفداران دوآتشه خود را دارند و نمیتوان یکی از آنها را به طور دقیق برتر از دیگری دانست. البته ما هم اینجا قصد نداریم برنده رقابت همیشگی میان مرسدسبنز و بامو را مشخص کنیم اما دو سدان دهه ۷۰ این دو برند را رو در روی یکدیگر قرار دادهایم تا حداقل خاطرات قدیم را زنده کنیم، دو خودرویی که هر یک در دهه ۷۰ میلادی دوران پر شکوهی را پشتسر گذاشتهاند.
در یک سوی میدان مرسدسبنز ۲۲۰ مدل ۱۹۷۱ ایستاده است، خودرویی که نخستین بار به عنوان جانشین مرسدسبنزهای موسوم به ۱۹۰ و با کد W114/115 (برای موتورهای چهار و شش سیلندر) در سال ۱۹۶۸ به بازار معرفی شد و تا سال ۱۹۷۶ روی خط تولید باقی ماند. در سوی دیگر میدان بامو ۵۱۸ مدل ۱۹۷۷ ایستاده است که نخستین نمونه از سری پنج بامو به شمار میرود و در سال ۱۹۷۲ با کد بدنه E21 به بازار معرفی شده است. با توجه به سن و سال دو خودرو شاید میتوانستیم مدلهای W123 مرسدسبنز را که در ۱۹۷۷ به بازار عرضه شدند نیز در مقابل این خودرو قرار دهیم اما از آنجایی که در میانههای دهه ۷۰ میلادی بازار ایران شاهد رویارویی مرسدسبنزهای ۲۲۰ و باموهای ۵۱۸ بود، در این آزمون رو در رو این دو خودروی دوست داشتنی را در مقابل یکدیگر قرار دادیم.
نخستین نگاه
وقتی دو خودرو در کنار یکدیگر قرار میگیرند مرسدسبنز به وضوح کلاسیکتر به نظر میرسد. البته این مسأله به معنای آن نیست که در ظاهر بامو نمیتوانید اثرات یک خودروی دهه ۷۰ میلادی را ببینید به ویژه که این مدل از بامو به شکل بسیار گستردهای در آن دوران وارد کشور شده بود و به همین دلیل برای بسیاری نمادی از خودروهای دهه ۷۰ آلمانی است. بخشی از قدیمیتر به نظر رسیدن مرسدسبنز را میتوان به طراحی قدیمیتر آن نسبت به بامو نسبت داد. البته این موضوع به معنای اختلاف چند دههای در طراحی دو خودرو نیست چرا که مرسدسبنز حدود چهار سال زودتر به بازار عرضه شده و به همین نسبت حدود چهار سال نیز زودتر طراحی شده است و به این ترتیب از نظر طراحی خودروی قدیمیتری نسبت به بامو است.
مهمترین عامل در تفاوت دو خودرو در نمای جلو، چراغهای عمودی مرسدسبنز است. این طراحی چراغها را میتوان در دیگر خودروهای آن دوران مرسدسبنز از جمله Sکلاس و SLها هم دید اما در مقابل بامو طرح چراغهای دو تایی جلو را که به صورت افقی چیده شدهاند عرضه میکند که امروزیتر است. در کنار این موضوع، مسأله تکرار طراحی بامو سری پنج در نسلهای بعدی این خودرو نیز عاملی است که باعث میشود سری ۵ ما جوانتر از آنچه هست به نظر بیاید. مرسدسبنز از طراحی این مدل در نسل بعدی استفاده نکرد و این روند در نسلهای بعدی نیز ادامه یافت تا عملاً طراحی این مدل کاملاً ویژه دوران خود باشد. در مقابل بامو تا مدتها طراحی کلی خودروهای خود را به ویژه در بخش سدانها حفظ کرد تا جایی که عملاً میتوان سری ۵ دهه ۹۰ را نمونه بزرگتر از سری ۵ مورد آزمایش ما دانست و به همین دلیل سری ۵ حتی با وجود سن و سال بالایش جوانتر از آنچه واقعاً هست به نظر میرسد.نکته جالب توجه در مورد طراحی این دو خودروی رقیب، طراح آنها است چرا که هر دو خودرو را Paul Bracq طراح بزرگ فرانسوی طراحی کرده است.
او در اواخر دهه ۵۰ میلادی به مرسدسبنز پیوست و به سمت مدیر دپارتمان طراحی این شرکت رسید و مدل مورد بررسی ما را نیز در اواخر دوران کاری خود در مرسدسبنز طراحی کرد. او پس از ترک این شرکت در ۱۹۶۷ و پس از مدتی فعالیت در زمینههای دیگر طراحی، در سال ۱۹۷۰ به سمت مدیر طراحی بامو منصوب شد و سری پنج مورد آزمایش ما باز هم در دوران مدیریت او طراحی شده است هر چند به راک تغییر چندانی در طراحی اولیه این خودرو که توسط برتونه طراحی شده بود نداد و تنها جزییات را عوض کرد تا به این ترتیب دو خودروی رقیب را رو در روی یکدیگر قرار دهد.
سوار بر خاطرات
خودروهای دهه ۷۰ میلادی برای بسیاری از علاقهمندان خودرو حس نوستالوژیک جذابی دارند چرا که بسیاری از ما خاطرات خوبی با دوران پر رنگ حضور آنها در خیابانهای کشور داریم و به این ترتیب میتوان گفت دوران طی شده بر آنها را در ایران دیدهایم، دورانی که از یک خودروی مورد استفاده روزانه به یک خودروی کلاسیک ختم شده است.
وقتی وارد دو خودرو میشوید مرسدسبنز را کمی جادارتر احساس میکنید. البته اختلاف ابعاد دو خودرو چندان زیاد نیست و جایی که مرسدسبنز طولی برابر با ۴٫۶۸ متر دارد، بامو تنها ۸ سانتیمتر کوچکتر است و به همین نسبت فاصله محوری مرسدسبنز هم ۱۰ سانتیمتر بیشتر از بامو است اما فرای همه اینها وقتی پشت فرمان مرسدسبنز هستید احساس فضای بزرگتری میکنید که بیش از هر چیز به طراحی داخلی آن باز میگردد و این در حالی است که بامو به دلیل ذات اسپرتتر محصولات خود کمی جمع و جورتر به نظر میرسد.
وضعیت برای سرنشینان عقب در هر دو خودرو ایدهآل است هر چند به دلیل دیفرانسیل عقب بودن هر دو خودرو، در بخش میانی کف خودرو برآمدگی مربوط به محل عبور میل گاردان کمی آزاردهنده خواهد بود و این مسأله این روزها که موج خودروهای دیفرانسیل جلو بازار ایران و البته جهان را فتح کرده، در نگاه اول برای آنهایی که به خودروهای دهه ۷۰ عادت ندارند کمی آزاردهنده خواهد بود اما اگر دو سرنشین در عقب هر دو خودرو بنشینند قطعاً شکایتی نخواهد داشت هر چند در اینجا هم مرسدسبنز کمی راحتتر از بامو است.
پشت فرمان مرسدسبنز حس کلاسیک بیشتری خواهید داشت که این مسأله مستقیماً به طراحی نشاندهندههای آن بازمیگردد، جایی که مرسدسبنز از دو بخش دایرهای شکل برای نشاندهندهها و چراغهای اخطار و یک ساعت کوچک در بالای آنها بهره برده است. این طرح نشاندهندهها طرح رایج خودروهای اواخر دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ مرسدس است و همین نمونهها را میتوان بر روی دیگر خودروهای این برند در این ایام دید. در مقابل بامو ساختار آشناتری دارد که از دو دایره اصلی و دو دایره کوچکتر تشکیل شده. همین طرح نشاندهندهها را میتوان به اندکی تغییرات و به روزرسانی در مدلهای بالاتر بامو هم دید و به همین دلیل باز هم در این قسمت بامو جوانتر از آنچه هست نشان میدهد. در نشاندهندههای بامو شاید جالبترین بخش ساعت بزرگی باشد که در سمت راست قرار گرفته. بامو در آن ایام در خودروهایی که نشاندهنده دور موتور آنها حذف میشد از این ساعت بهره میگرفت تا فضای نشاندهنده را پر کند. این ایده هر چند بهتر است خالی بودن این فضا است اما ابعاد ساعت کمی بزرگتر از آنچه برای یک خودرو لازم است به نظر میرسد.
در مقابل مرسدسبنز نشان دهنده دور موتور را در خودروهای خانوادگی خود به طور کامل حذف کرده است و این نشاندهندهها مختص خودروهای اسپرت هستند اما چیدمان نشاندهندهها بهتر است ضمن آنکه در مرسدسبنزها میتوانید فشار روغن موتور را هم در مجموعه نشاندهندهها ببینید در حالی که در بامو تنها روشن شدن یک چراغ کاهش فشار را نشان میدهد.
جدال روی جاده
با آغاز حرکت، مرسدسبنز بخشی دیگر از تواناییهای خود را نشان میدهد. خودروی مورد آزمایش نمونه ۲۲۰ است که از موتوری با حجم دقیق ۲۱۹۷ سیسی بهره میبرد و میتواند براساس اسناد تولیدکننده، ۱۰۵ اسببخار قدرت تولید کند. در مقابل بامو ۵۱۸ ما با حجم دقیق ۱۷۶۶ سیسی بر اساس کاتالوگ ۹۰ اسببخار قدرت دارد. البته با توجه به حجم موتور متفاوت دو خودرو شاید نتوان به درستی در مورد آنها قضاوت کرد چرا که اگر میخواستید در سال ۱۹۷۲ که زمان عرضه بامو سری ۵ به بازار بود خودروی قابل رقابتی با مرسدسبنز انتخاب کنید میتوانستید به سراغ نمونههای ۵۲۰ بروید که ۱۱۵ اسببخار قدرت داشتند و قطعاً به راحتی میتوانستند با مرسدسبنز رقابت کنند (بماند که در مقابل مرسدسبنز هم نمونه ۲۸۰ خود را با قدرت ۱۶۰ اسببخار عرضه میکرد تا جنگ همچنان ادامه داشته باشد) اما در نهایت و در مقام قیاس به حجمهای موتور برابر قدرت، موتورهای هر دو برند نزدیک به یکدیگر است هر چند در نمونههای کاربراتوری معمولاً بامو برتری اندکی داشت و در نمونههای انژکتوری مرسدسبنز بالاتر قرار میگرفت. تفاوت توان دو موتور در زمان راندن دو خودرو به ویژه اگر موتور هر دو خودرو به خوبی تنظیم شده باشد خود را نشان میدهد.
براساس اسناد کارخانه مرسدسبنز ۱۳۶۰ کیلوگرم وزن دارد که دقیقاً یکصد کیلوگرم از بامو سنگینتر است و به همین دلیل بخشی از توان موتور آن صرف حرکت دادن وزن بیشترش میشود اما در نهایت میتواند در مدت ۱۴ ثانیه به سرعت یکصد کیلومتر در ساعت برسد که یک ثانیه سریعتر از بامو است. البته موتور بامو هم به ویژه در شتابگیریهای میانی خوب دور میگیرد و وزن کمتر باعث میشود بامو چابکتر به نظر برسد در حالی که مرسدسبنز ما همیشه تلاش میکند آرامش خود را حفظ کند. این آرامش در زمان حرکت با سرعت بالا هم حکمفرما است چرا که هر چه با مرسدسبنز سریعتر حرکت میکنید، به دلیل ساختار نرمتر و البته متفاوت سیستم تعلیق آن، به نظر میرسد خودرو بیشتر بر روی جاده قرار میگیرد و سرعت بالا را حس نمیکنید اما در مقابل بامو به دلیل ذات خود، حرکت با سرعت بالا را به خوبی نشان میدهد.
کدام خودرو گرانتر است؟
قیمت مرسدسبنز ۲۲۰ مورد آزمایش ما در زمان عرضه در آلمان در سال ۱۹۷۱ برابر با ۱۳ هزار و ۸۲۰ مارک آلمان بوده که در مقایسه با خودروهای آن روز اروپا قیمت نسبتاً قابل قبولی با توجه به کیفیت خودرو برند مرسدسبنز است. در مقابل بامو مدلهای سری پنج را یکسال بعد و در ۱۹۷۲ به بازار عرضه کرد و پایینترین مدل آن نمونههای ۵۲۰ با برچسب قیمتی ۱۴ هزار و ۴۹۰ مارک بود که نشاندهنده قیمت بالاتر محصولات بامو نسبت به مدلهای مشابه مرسدسبنز است. قیمت بامو مورد آزمایش ما که نمونه ۵۱۸ است در سال ۱۹۷۷، برابر با ۱۷ هزار و ۹۸۰ مارک آلمان بود هر چند این بار مرسدسبنز ما دیگر بر روی خط تولید حضور نداشت ما نسل بعدی آن در بازار بود که با قیمت ۱۹ هزار مارکی گرانتر از بامو بود. در حال حاضر به طور عمومی و در شرایط برابر، مدلهای مرسدسبنز W114/115 گرانتر از نمونههای بامو E21 هستند ضمن آنکه لوازم تزیینی آنها هم قیمتهای بالاتری دارد که بازسازی آن را گرانتر میکند. در مقابل ۵۱۸ هر چند هنوز جایگاه کلاسیک خود را به اندازه مرسدسبنز مورد اشاره محکم نکرده است اما خوشبختانه لوازم تزیینی آن ارزانتر است و به همین دلیل میتوانند گزینههای مناسبی برای بازسازی باشند.