اگر كسي بود كه ميتوانست راز موفقيت كسب و كارش را براي بقيه خلاصه كند يا به آنها ياد بدهد كه چگونه به سرعت ثروتمند شوند، احتمالا همين فعاليت هم كسب و كار جديدي براي او ميشد و ثروتمندترش ميكرد. عجيب نيست كه مردم هميشه ميخواهند يكشبه ره صد ساله بپيمايند و به دنبال كساني هم ميگردند كه به آنها بگويند چگونه ميتوان اين راه را به اين سادگي طي كرد. به طاق رسيدن شهرت و محبوبيت استيو جابز، يكي از بنيانگذاران شركت اپل را شايد بتوان ذيل همين نگاه بهتر بررسي كرد. جابز شايد هيچ تفاوتي با توماس اديسون، اندرو كارنگي يا حتي بيل گيتس نداشته باشد، اما پس از مرگ به اندازهيي مشهور ميشود كه چهرهاش روي تيشرتها ميرود و جملات قصارش در شبكههاي مجازي به زبانهاي مختلف دست به دست ميشود. فارغ از آنكه مرگ مردي ثروتمند و محبوب در ميانسالگي ميتواند دلسوزيها بر انگيزد اما ميتوان پرسيد اقبالي اينچنين چرا بايد حول اين شخصيت خاص شكل بگيرد؟ در اين گزارش به بررسي تلقيهاي نادرست از كارآفريني در ايران ميپردازيم.
يك بررسي اجمالي نشان ميدهد كه بسياري از پايگاههاي اينترنتي ايراني با موضوع كارآفريني هم از اين حد عبور نكردهاند و كارآفريني را معادل يكشبه ثروتمند شدن يا چيزي شبيه به آن ميدانند. واژه «كارآفريني» معادل فرانسوي Entreprendre به معناي «متعهد شدن» اسـت. واژنامه دانشگـاهي وبستر نيز كارآفرين را كسي ميداند كه متعهد ميشود مخاطرههاي يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره و تقبل كند. اقتصاددانان نخستين كساني بودند كه در نظريههاي اقتصادي خود به تشريح كارآفرين و كارآفريني پرداختند. ژوزف شومپــيتر كارآفرين را نيــروي محركــه اصلي در توسعه اقتصادي ميداند و ميگويد: نقش كارآفرين نوآوري است. از ديدگاه وي ارائه كالايي جديد، ارائه روشي جديد در فرآيند توليد، گشايش بازاري تازه، يافتن منابع جديد و ايجاد هرگونه تشكيلات جديد در صنعت و امثال آن، از فعاليتهاي كارآفرينان است. كـرزنر، از استادان اقتصاد دانشگاه نيويورك هم كارآفريني را ايجاد سازگاري و هماهنگي متقابل بيشتر در عمليات بازارها ميداند.
در ايران هم سالهاست كه در كنار اوج گرفتن محبوبيت كتابهايي در زمينه «روانشناسي عاميانه»، كتابهايي با موضوعات مرتبط با موفقيت و كارآفريني هم بازار گرمي پيدا كردهاند. كتابهايي كه به شما ميگويند، چه كنيد تا ظرف مدت كوتاهي از قلههاي موفقيت بالا برويد، پولتان را چند برابر كنيد يا مدير موفقي باشيد. اين كتابها عناوين جذابي هم دارند، مثل «هفت راز ثروتمند شدن»، «چگونه كسب و كار موفقي داشته باشيد» و امثال آن. اطلاعاتي حتي غيررسمي از بازار فروش كتاب هم نشان ميدهد كه اين دسته از كتب، طرفداران بسيار دارند.
كارآفريني واقعا چيست؟
وقتي از كارآفريني صحبت ميكنيم، دقيقا از چه صحبت ميكنيم؟ با محمد شكاري، كارآفرين 27 ساله تماس ميگيرم و اين پرسش را از او ميپرسم. شكاري فارغالتحصيل مقطع كارشناسيارشد در رشته الكترونيك از دانشگاه آزاد اسلامي است، اما فعاليتهايي كه در حال حاضر انجام ميدهد، ارتباط مستقيمي با رشته تحصيلياش ندارد. او يكي از بنيانگذاران شركتي تخصصي در زمينه طراحي اينفوگرافيك است و افزون بر اين، در زمينه توليد محصولات آموزشي علم-هنر اوريگامي فعاليت ميكند؛ از طرفي به همراه گروهي از دوستانش، نخستين مرجع چندرسانهيي ترويج علم ايران را بر بستر اينترنت راهاندازي كرده است. او خود همه اين كسب و كارهاي به ظاهر دور از هم را به هم مرتبط ميبيند و البته به همه آنها هم نگاهي تجاري دارد. از او ميپرسم كارآفريني چه تعريفي دارد و نيز اينكه چرا تعريف درستي از اين حوزه در ايران وجود ندارد. ميشنوم: «در ايران عملا تعريف نادرستي از كارآفريني ارائه شده است و حتي كلمه entrepreneurship هم معنايي جز ايجاد كردن شغل و كار پيدا نكرده است. در حالي كه مراد از اين كلمه فقط اين نيست كه كسي كسب و كاري راه بيندازد و عدهيي را هم استخدام كند. بگذاريد اين سوال را مطرح كنم كه به نظر شما چند راه براي پول در آوردن وجود دارد؟ نخستين و راحتترين روش پول در آوردن كارمندي است؛ يعني هميشه براي ديگران كار ميكنيم. روش دوم خويشفرمايي (Self-Employee) است كه شخص براي خودش كار ميكند. روش سوم «كارآفريني» است. البته واقعيتش اين است كه ما چيزي به عنوان كارآفرين نداريم؛ كارآفريني در واقع دورهيي از فرآيند كارفرمايي است. يعني كسي كه هم خودش كار ميكند و هم ديگران برايش كار ميكنند. روش چهارم پول در آوردن، سرمايهگذاري است؛ يعني پول براي ما كار ميكند.»
او ادامه ميدهد: «از طرف ديگر تلقي نادرستي وجود دارد كه فقط هم مختص ايران نيست و در كل دنيا هم وجود دارد. اين تلقي نادرست اين است كه فرد كارآفريني كه ايدهيي نو در سر دارد، با نخستين تلاش موفق ميشود؛ اين در حالي است كه بيش از 90 درصد از ايدههاي نويي كه در قالب استارتآپها آغاز ميشوند، شكست ميخورند. جالب است بدانيد شركت Rovio 6 سال تلاش كرد ولي 51 بازي ناموفق ساخت تا اينكه در نهايت با تكيه به تجربه اين 6سال، توانست بازي موفق Angry Birds را منتشر كند.»
شكستهاي نوآورانه
از شكاري ميپرسم دليل اين آمار بالاي شكست استارتآپها چيست؟ او معتقد است ناآگاهي راهاندازان استارتآپها از ساز و كارهاي تجاري و پارامترهاي موفقيت در اين زمينه عامل شكست آنهاست. «حالا بايد ديد اين پارامترها شامل چه مواردي ميشوند؟ تلقي نادرست ديگري كه حول راهاندازي يك استارتآپ يا كارآفريني وجود دارد اين است كه براي به اجرا در آوردن يك ايده نو، فرد حتما بايد سرمايه كلاني داشته باشد، در حالي كه اكثر نمونههاي موفق استارتآپ در جهان، با سرمايههاي بسيار كوچكي شروع به كار كردهاند ولي به ايده و پشتكار خود اعتماد داشتند و راه درست را پيش گرفتند.» شكاري به فيسبوك، اينستاگرام و توييتر به عنوان نمونههاي موفقي از استارتآپهايي كه با سرمايههاي كم و ابعاد كوچك آغاز به كار كردند، اشاره ميكند و ادامه ميدهد: «يك كارآفريني موفق بايد در واقع با يك Business model يا يك مدل كسب و كار مناسب شروع به كار كند و نيازي به سرمايههاي اوليه هنگفت وجود ندارد. استخدام نفرات هم ميتواند در مراحل بعدي شروع شود.»
او ادامه ميدهد: «يكي ديگر از عوامل شكست استارتآپها در ايران اين است كه برآورد نادرستي از جامعه هدف يا همان مشتريها دارند. شما ممكن است ايدهيي تجاري براي كل ايرانيها داشته باشيد و ممكن است مخاطب خود را محدود كنيد به دانشآموزان پسر 15ساله ساكن شمال شهر تهران كه خانوادههاي ثروتمندي دارند. در مورد اول شما مطمئنا بايد تبليغاتي در سطح كشور و مثلا در تلويزيون داشته باشيد و طبيعي است كه سرمايه فراواني را هم براي اين كار بايد كنار بگذاريد و احتمال سود و زيان گسترده را هم در نظر داشته باشيد.» شكاري به «ارزش پيشنهادي به مشتري» هم اشاره ميكند و ميگويد: كارآفرين بايد بداند كه قرار است طرح و ايده او چه ارزشي را به مشتريانش ارائه بدهد. «ارزشي كه فيسبوك به گروهي از مشتريانش ارائه ميكند امكان ارتباط با ديگران و به اشتراك گذاشتن دادههاست. تلگرام هم همين ارزشها را به صورتي ديگر ارائه ميكند و امكان به اشتراك گذاشتن فايلها و متون در گوشيهاي هوشمند را فراهم ميكند. جالب اينجاست كه براي مثال، راهاندازان فيسبوك و اينستاگرام، جامعه هدف كوچكي را در ذهن داشتند و تنها بعد از ورود سرمايهگذاران به پروژهها بود كه دامنه فعاليت آنها تا اين حد گسترده شد. نكته مهم علاوه بر اينها اين است كه بايد كانال و شيوه ارتباط با مشتري هم به خوبي شناسايي بشود. كارآفرين ممكن است بخواهد خدمت مورد نظرش را در فضاي مجازي ارائه كند يا در قالب كالا در قفسههاي فروشگاه.»
مشتريهايي كه هميشه ميمانند
شكاري معتقد است كارآفرين بايد پيش از هر چيز، ايده خلاقانهيي داشته باشد و جذب سرمايهگذاران براي پيشبرد پروژهها، تنها به شرط داشتن ايده خوب محقق ميشود. «كارآفرين ممكن است مجبور باشد براي مدتها، به اصطلاح فقط از كيسه بخورد و از جيب خرج كند. كار بايد به نقطهيي برسد كه كارآفرين بتواند نمونه اوليهيي از ايدهاش را به سرمايهگذار ارائه كند و با در نظر گرفتن نسبت هزينه به درآمد، طرح را براي سرمايهگذار توجيه كند. روي ديگر سكه در نظر گرفتن اين نسبت اين است كه اگر كارآفرين نتواند توازن قابل دفاعي از نسبت هزينهها به درآمدها را براي سرمايهگذار توجيه كند، او هم به هيچوجه راغب به سرمايهگذاري نخواهد بود.»
شكاري ادامه ميدهد: «نكته مهم ديگر اين است كه كارآفرين بتواند ارتباطش را با مشتريهايش حفظ كند. در واقع اين مهم است كه ارتباط با مشتريها نوسان نداشته باشد تا عمر پروژه هم كوتاه نشود. حفظ ارتباط با مشتري هم ميتواند از راههاي مختلفي صورت بگيرد، مثلا از طريق ارائه مزايا و تخفيفها. علاوه بر اين داشتن تيم خوب كه اعضاي آن از نظر مهارتها و ديدگاهها مكمل يكديگر باشند و با همدلي در كنار هم به پروژه خود وفادار بمانند، از عناصر مهمي است كه ميتواند منجر به موفقيت شود.» شكاري ميگويد: كارآفريني را بايد يك تجارت و يك فرآيند منطقي ديد و نه فرآيندي از سرمايهگذاري كلان كه حتما به سودآوري خواهد رسيد. «كارآفريني در واقع از همان قواعد تجارت تبعيت ميكند، حالا ممكن است در كنار اين فرآيند افرادي هم به كار گرفته بشوند يا نشوند، اما مهم اين است كه همهچيز بر مبناي اصول تجارت و كسب سود پيش برود.»
* محمدمهدی حاتمی - تعادل