در گزارشها و مطالب پیشین موضوعات مختلفی در رابطه با سرمایهگذاریهای جسورانه یا خطرپذیر در همین صفحه برای شما تبیین شد. هرچند مباحث سرمایهگذاری جسورانه چند سالی است که در ادبیات سرمایهگذاری وارد شده و رشد و شکوفایی آن سابقهای کمتر از 10 سال دارد با این وجود روند تصاعدی رشد شرکتهای مبتنی بر فناوری و نوآوری این الزام را به وجود آورده تا به ناچار بخشی از فضای سرمایهگذاری کشور ما تحت تاثیر این ساختارها قرار گیرد. به همین دلیل سعی داریم در مطالبی به تبیین این مباحث در صفحه سرمایهگذاری بپردازیم. آنچه پیش رو دارید گفتوگوی اختصاصی "فرصت امروز" با خسرو سلجوقی یکی از کارآفرینان موفق و عضو هیاتعامل سازمان فناوری اطلاعات ایران در رابطه با موضوع سرمایهگذاریهای جسورانه است.
در حال حاضر وضعیت سرمایهگذاری مخاطرهپذیر (جسورانه) در کشور به چه صورت است؟ به نظر شما آیا اتفاقاتی که در سالهای اخیر رخ داده کافی بوده؟
ببینید در دهههای اخیر سه نهاد مالی برای این منظور راهاندازی شده، در دهه 80 سه ساختار حمایتی مرکز رشد، پارک علم و فناوری و کریدور علم و فناوری راهاندازی شد، در همین راستا سه نهاد مالی برای تامین مالی سرمایهگذاریهای مخاطرهپذیر یا جسورانه به وجود آمد. شتابدهندهها (accelerator) فرشتگان کسبوکار (Business angel) و شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه یا مخاطرهپذیر (Venture capital) سه نهاد مالی هستند که همگی در راستای حمایت از این نوع سرمایهگذاریها بهوجود آمدهاند اما همچنان این نهادهای مالی حمایتی نتوانستهاند به جایگاه واقعی خود در یک ساختار درست و اصولی حمایتی از سرمایهگذاریهای جسورانه برسند و چون مباحث نوآوری و فناوری در سرمایهگذاریهای جسورانه یا مخاطرهپذیر بیشتر مطرح است نیازمند شکلگیری این ساختارها و شیوههای حمایتی جدید است.
در مورد vcها یا همان شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه در حال حاضر 23شرکت در کشور راهاندازی شده است اما مجوزهای لازم را برای تامین مالی ندارند البته تمام این شرکتها در اداره ثبت شرکتها ثبت شدهاند اما این شرکتها باید برای تامین مالی تحت حمایت بورس کار میکردند که خوشبختانه از بهمنماه سال گذشته این اتفاق افتاد و تفاهمی با سازمان بورس صورت گرفته که این مجوزها از سوی سازمان بورس صادر شود و میتواند در رشد و توسعه این شرکتها موثر باشد. در مورد شتابدهندهها هم تا به امروز این ابهام وجود دارد که چه نهادی باید برکار این شرکتها نظارت داشته باشد و به این شرکتها مجوز بدهد تا به امروز پنج شرکت شتابدهنده در دانشگاههای سطح اول کشور مانند دانشگاه شریف، تهران و... راهاندازی شده که توسط خارجیها راهاندازی شده است.
در مورد baها یا همان فرشتگان کسبوکار هم میتوان گفت که خیلی سازمان و ساختار رسمی ندارند و شبیه صندوقهای سرمایهگذاری خانوادگی است که خیلی آمار مشهود و مشخصی ندارند. در دنیا این نهادهای مالی از سال 2006 شکل گرفته و سابقه آنچنان طولانی ندارد ولی در همین مدتزمان کوتاه توانسته به جایگاه خوبی برسد. در مورد کشور ما هم میتوان گفت که اقدامات خوبی صورت گرفته اما همچنان فاصله زیادی تا شکلگیری یک ساختار اصولی و پویا در کشور داریم.
ما نهادهای مالی مانند بانکها و صندوقهای قرضالحسنه و... را در کشور داریم بنابراین چه لزومی دارد که این نهادهای مالی را که فرمودید در کشور بازسازی و راهاندازی کنیم؟
مهمترین تمایز بین این سه نهادی که برایتان مطرح کردم و نهادهای مالی موجود در سرمایه و پول است. ما واژهای داریم به نام سرمایه و واژهای داریم به نام پول، بنابراین این سه نهاد مالی و حمایتی لزوما پول در اختیار شرکتها و صاحبان ایده و فناوری قرار نمیدهند. شاید بتوان گفت که تنها 10 تا 20درصد سرمایهای که این نهادها در اختیار استارتاپها یا کارآفرینان قرار میدهد به شکل منابع مالی است. بیش از 80درصد این سرمایهها به شکل حمایتهای مدیریتی، حقوقی، آموزشی و... در اختیار این شرکتهای نو پا قرار میگیرد به همین دلیل هم هست که مدتی طول کشید تا تفاهمات لازم با سازمان بورس برای دادن مجوزها صورت گیرد.
درواقع این نهادها از مکانیسم شبکههای اجتماعی و پتانسیلهای مبتنی بر وب، سرمایههای خرد مردم را تجمیع میکنند و در اختیار شرکتهای نو پا قرار میدهند. به تبع آن دو واژه جمعسپاری (Crowdsourcing) و تامین سرمایه جمعی (crowdfunding) وارد ادبیات اقتصادی شرکتهای نوپا میشود که در حال حاضر شناخت کلی جامعه نسبت به این اصطلاحات بسیار اندک است و باید سعی شود تا این مبانی برای مردم تبیین شود. مسئله دیگر این است که حتی برخی از مسئولان هم با این مفاهیم آشنایی ندارند و همین مسئله باعث شده تا در پیشبرد کار و شکلگیری این نهادها با مشکلاتی مواجه شود.
این تامین سرمایه جمعی (crowdfunding) در ساختار کلی تامین مالی چطور تعریف میشود؟
فرض کنید بنده یا شما بهعنوان صاحب ایده میخواهیم تامین مالی طرح خود را دنبال کنیم به این ترتیب فرد نوآور در وبگاه یک شبکه اجتماعی طرح خود و ویژگیهای آن را مطرح میکند و از علاقهمندان دعوت به مشارکت در ایده میکند. ممکن است عدهای از افراد محصول نهایی ایده را خریداری کنند که بهنوعی بازاری جدید برای ایده مطرح میشود و عملا چیزی که تولید نشده بخشی از آن پیشفروش شده است. ممکن است افرادی به دنبال خرید ایده باشند یا بخواهند بهصورت مشارکتی در آن سرمایهگذاری کنند یا به لحاظ دانش فنی و شکلگیری تیم کاری این ایده را حمایت کنند یا به هر شکل دیگر.
مسئله مهمی که این شیوه با آن مواجه است بحث اعتماد و اطمینانسازی است. به نظر شما این اعتماد چطور شکل میگیرد؟
نکته بسیار مهمی را مطرح کردید. ببینید ما در حال حاضر در سیستمهای تامین مالی توسط بانکها و شرکتهای سرمایهگذاری و... که شکل متداول کار است واسطههای مالی را تعریف میکنیم درواقع نهادهای مالی موجود بهعنوان واسطههای مالی در حال فعالیتند که این اطمینان را برای سرمایهگذاران و مخاطبان به وجود میآورد، درحالیکه در ساختارهایی که گفته شد رابطهای مالی تعریف شده است که همان شبکههای اجتماعی و وبگاههای موجود و شناخته شده است بنابراین شخصی که بهعنوان صاحب ایده یا نوآوری ثبتنام میکند و به دنبال جذب سرمایه است دارای هویت شخصی و ثبت شده است بنابراین در اینجا هم رابطهای مالی نقش اطمینانسازی را دارد. و این مسئله تا حد زیادی نیازمند شکلگیری یک سرمایه اجتماعی است. من فکر میکنم در حال حاضر این سرمایه اجتماعی در کشور ما در حد مطلوب نیست باید سازمانهای واسط و متولی این امر مانند رسانهها، بورس، وزارت صنعت، معدن و تجارت و... هم همراهی کنند که شکلگیری این فرهنگ نیازمند زمان است.
با توجه به اینکه مهمترین بخش کار را میتوان در تشکیل تیمهای کاری تعریف کرد در این راستا چه اقداماتی انجام شده است؟
یکی از کارهایی که acceleratorها انجام میدهند و میتوانند نقش موثر در تسریع کار داشته باشند همین امر است. شیوههای مدیریتی استارتاپویکندها کمک میکند این اتفاق بیفتد لااقل تمرین تیم شدن در این رویدادها رخ میدهد. اتفاق جالبی که در استارتاپویکند اصفهان که اخیرا هم برگزار شد افتاد این بود که براساس تخصصهای مورد نیاز برای شکلگیری تیمهای کاری فرآیند ثبتنام را انجام دادند که فکر میکنم کمک بزرگی به این مسئله تیم شدن میکنند.
میزان ریزشها در این رویدادها بسیار بالاست و شاید کمتر از 10درصد این تیمها بتوانند به حیات خود ادامه دهند. این مشکل را چطور میتوان مرتفع کرد؟
این موضوع بیشتر با اصل برگزاری استارتاپویکندها و نهادها و سازمانهایی که برگزارکننده این رویدادها هستند در ارتباط است. در حال حاضر نهادهای مختلفی این رویدادها را برگزار میکنند که نمیتوانند در ادامه راه در کنار تیمهای برتر باشند بنابراین استارتاپویکند را باید نهادهایی برگزار کنند که به acceleratorها، venturcapitalها و Business angel ها دسترسی و ارتباط داشته باشند.
در سالهای اخیر برخی بانکها به حوزه سرمایهگذاریهای جسورانه یا مخاطرهپذیر وارد شدند و اقداماتی در این زمینه انجام دادهاند. این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظرم ورود بانکها به این موضوع فیالنفسه میتواند خوب باشد اما این نگرانی هم وجود دارد که رفتارهایی که انجام میشود نشأت گرفته از ویژگیهای رفتاری بانکها باشد بهعنوان مثال یکی از ویژگیهای رفتاری بانکها عدمخطرپذیری آنها در مناسبات اقتصادی است درحالیکه vcها در نقطه مقابل این رفتار قرار دارند مگر اینکه ماهیتا تفکیکی بین این فعالیتها و عملکرد کلی بانکها قائل شد.