این روزها خودروهای لوکس زیادی زیرپای جوانان ایرانی بالاخص در پایتخت به چشم میخورد که رقمی بیش از یک تا سه میلیارد را یدک میکشند. براساس این گزارش درحال حاضر بنز S500 چهار نفره مدل 2015 در بازار سهمیلیارد و 200 میلیون تومان خرید و فروش میشود. درحالیکه آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد که هزینه کل یک خانوار متوسط شهری در سال 94 که شامل تمام هزینهها ازجمله بهداشت و درمان، پوشاک، خورد و خوراک، تفریح و... میشود حدود 28 میلیون تومان بوده است. بنابراین برآوردها نشان میدهد با هزینه خرید یک بنز میتوان تمام هزینههای یک زندگی متوسط 400 نفر ایرانی را در طول یک سال تأمین کرد. براساس این گزارش 100 خانواده چهار نفره در طول یک سال میتوانند از محل قیمت یک بنز تمام هزینههای خود را تأمین کنند.
این درحالی است که پورشه، بیام دبلیو، مازراتی و مرسدس بنز در مدلهای مختلف و با قیمتهای سرسامآور، آن هم زیر پای جوانانی که برخی از آنها تازه دهه دوم زندگی خود را شروع کردهاند خیابانهای تهران را شبیه به فیلمهای هالیوودی کرده است. خودروهای لوکس حالا بعد از لباسها و زیورآلات لوکس روانه بازار ایران شدهاند و مشخص نیست چگونه، چه کسی، با چه شغل و درآمدی و اصلا برای چه آنها را خریداری میکند. مگر در ترافیک بزرگراههای تهران تفاوتی بین خودروهای داخلی و مازراتی یکمیلیارد و 920 میلیونی وجود دارد؟ افراد در کدام شغل و کدام طبقه اجتماعی قادر به خرید خودروهایی با چنین هزینه هنگفتی هستند؟ چه رسد به اینکه این وسیله گران و لوکس تبدیل به اسباب تفاخر و بازی و حالا مرگ جوانان کم سن و سالشان شود. دکتر طاهری، کارشناس مدیریت فرهنگی معتقد است که، این رفتارها و این خریدهای میلیاردی نهتنها متعلق به سبک زندگی ایرانی نیست که حتی در زندگی بیشتر ملل دنیا با فرهنگهای متفاوت هم حرکتی غریب و گاهی مذموم است.
این کارشناس فرهنگی ادامه میدهد که وقتی دور زدن در خیابان تبدیل به تفریح متداول جوانان شده، به طبع کمکم جزییاتی مانند برند خودرو، سال تولید و حتی گرانی آن اسباب تفاخر و تبرج خواهد بود. گم شدن هنجارهای متداول، از خودبیگانگی رفتاری و سرخوردگی بدیهیترین عوارض چنین مسائلی هستند. طاهری معتقد است که وجود فاصله زیاد طبقات اجتماعی در کشوری مانند ایران که اخلاق و مذهب محور است بیش از جوامع سکولار با زندگیهای مصرفگرا و لجامگسیخته باعث آسیب میشود.
راه را کجا گم کردیم؟
این همه درحالی اتفاق میافتد که هنوز مردم کشور ما سعی بر نیل به عدالت علوی دارند. ملتی که سادهزیستی و از خودگذشتگی در دوران جنگ تحمیلی سرلوحه رفتارشان بود، حالا در خیابانهای شهرشان، کنار خودروهای ٢٠ تا ٣٠ میلیونی متداول داخلی، به دفعات با خودروهای لوکس و گرانقیمتی مواجه میشوند که هزینه تعویض روغن آن از میزان دستمزد قانونی یک کارگر بیشتر است. کجا دارندگی اسباب برتری شد؟ مگر انقلاب، انقلاب مستضعفین نبود؟ آیا مستضعفین و جماعت کارگر و کارمند در زندگیشان سوار مازراتی میشوند؟
یک کارشناس خودرو، خریداران این نوع از خودروها را بیشتر قشر جوان و به تعبیر خود ژیگول بالاشهری میداند. او میگوید: «تنظیمات و امکانات این خودروها به اندازهای مهم است که گاهی یک امکان مضاعف، مبلغی بیش از ٥٠میلیون تومان را به یک مدل خودرو اضافه میکند.» ٥٠میلیون تومان، یعنی مبلغی دو برابر وام مسکن مهر یک خانواده متوسط ایرانی. منع واردات چنین خودروهایی شاید یکی از راهحلها باشد اما قطعا بهترین راه نیست. به نظر میرسد به جای رفتارهای سلبی که عواقب اقتصادی خاص خود را به همراه دارند، اینبار هم فرهنگسازی باید در صدر تصمیمات قرار بگیرد. راستی یک سوال دیگر؛ آیا دارندگان این خودروها از فهرست یارانهبگیران حذف شدهاند؟