29 اسفند 1329نفت ملی شد تا دیگر خبری از قراردادهای یکطرفه و تاراج سرمایههای ملی نباشد. نفت ملی شد تا هرآنچه از دل زمین بیرون میآید، توسعه روی زمین را موجب شود. نفتِ ملی قرار بود چرخهای توسعه را به حرکت درآورد؛ قرار بود اقتصاد را به آرزوهایش برساند.
نفت ملی شد تا ترس از قدرت اقتصادی ایران، کابوس اقتصادیهای نوظهور و در حال توسعه آنزمان باشد؛ کابوسی که میتوانست تعبیری شیرین داشته باشد برای سرزمین پارس. بیتعارف قدرت اقتصادی برای ما رویا بود و کابوس هم برای آنها بیمعنا، طلای سیاه که قرار بود نعمت باشد اقتصاد ایران را، نقمت شد تا دولتها آرزوهای بزرگ را مشق کنند با دلارهای نفتی. نفت توسعه را به چالش کشید، اقتصاد را بیمار کرد؛ بیماری هلندی به مغز استخوان اقتصاد رسید تا زمینگیر شود اقتصادی که تمام فاکتورهای توسعه را داشت و دارد.
نفت دولتها را از قید برنامه رها کرد و دلارهای نفتی الزام به پاسخگویی دولتها به هزینهکرد دلارهای نفتی را کمرنگ. نفت که گران شد پهلوی دوم برنامه توسعه را بایگانی کرد تا این بخشی از مقدمه برنامه سوم توسعهای شاه که در آن آمده است « با عملياتي شدن برنامهها کثیری از اهالی روستا به شهر خواهند آمد و روستاییهای باقیمانده از وضع خوبی برخوردار خواهند شد. در شهر باید به میزان کافی شغل صنعتی ایجاد کنیم و مهاجران روستایی جذب آن مشاغل شوند تا بیکاری پنهان روستا به بیکاری آشکار شهرها منجر نشود. پس اگر ما در این برنامه که طی ۲۰ تا ۳۰ سال انجام خواهیم داد، موفق نشویم بروز ناآرامی و انقلاب در ایران گریزناپذیر خواهد بود»، رنگ واقعیت بگیرد.
نویسندگان برنامه سوم عمرانی در سال ۱۳۴۸ به خوبی میدانستند دلارهای نفتی اگر از چارچوب برنامه خارج شوند، بحران اقتصادی و سیاسی کشور را در آغوش خواهد کشید. برای همین نفت 6 میلیون بشکهای در روز هم نتوانست آنطور که باید توسعه اقتصادی را موجب شود. جنگ که شد، نفت هم بود، کم بود، اما بود. دولت جنگ را شاید نتوان موشکافی کرد در زمینه درآمدهای نفتی و توسعه چراکه دفاع از کشور و از بین رفتن بخش قابلتوجهی از تاسیسات نفتی راه را برای هرگونه قضاوتی درمورد آن دولت میبندد. سازندگی که آمد فارغ از تورم بیسابقه و بدهی سنگین، توسعه از پشت عینک دولت سازندگی شتاب گرفت و امید به روزهای خوش اقتصادی زنده شد. دولت اصلاحات هم که آمد نفت بازهم بود هرچند ارزان، اما بود. توسعه میادین نفت و گاز و افتادن سایه توسعه بر پارس جنوبی امیدها را دوچندان کرد برای آفتابی شدن آسمان اقتصاد و تبدیل دلارهای نفتی به صنایع مادر.
مدیریت دلارهای نفتی عالی نبود اما بد هم نبود ، اقتصاد برنامه داشت هرچند رئیس دولت در سازمان برنامه هم دخالت میکرد اما نتیجه قابل قبول بود. پس از عصر اصلاحات نوبت دولتهای نهم و دهم بود با شعار عدالت و وعده نشاندن نفت بر سر سفره مردم. نفت در هشت سال دولتهای نهم و دهم بالا و پایین کم ندید، سه رقمی شدن بهای نفت و درآمد 700 میلیارد دلاری بیشک بهترین فرصت برای اقتصاد کشور بود اما نفت بازهم نقمت بود تا نعمت، برای همین اقتصاد در لبه پرتگاه، تحویل دولت یازدهم شد تا یکی از بهترین تیمهای اقتصادی سه دهه اخیر هم نتواند کاری از پیش ببرد.
فردا سالروز ملی شدن نفت است، همان نفتی که قرار بود ایرانی دگرگونه را پایهگذاری کند. امروز اما با درآمد بیش از 1200 میلیارد دلاری از فروش نفت در سه دهه اخیر، بیکاری گلوی جامعه را میفشارد، درآمدهای نفتی رشد اقتصادی را به 6/3 درصد رسانده و خبری از به حرکت درآمدن چرخهای بخش مولد اقتصاد نیست. تورم 15 درصد اعلام میشود و بازار همچنان سنگینی رکود را به دوش میکشد، سرمایهگذاری داخلی و خارجی در حداقل ممکن قرار دارد و تولیدکنندگان احساس ناامنی میکنند و فساد ریشه دوانده در اقتصاد ، رانت و رانتخواهی خبرساز شدهاند و پروندههای فساد درحال رکورد زنی هستند، 3 هزار میلیارد، 9 هزار میلیارد، 12 هزار میلیارد، 91 هزار میلیارد و .... بیتعارف نفت ملی شد اما نشد آنچه باید میشد؛ نشد تا اینروزها حال اقتصاد خوش نباشد.