کانال تلگرام ایران جیب
مدیران خودرو 777
مدیران خودرو 777
لست سکند تور مسافرتیلست سکند تور مسافرتی

نرم افزار حسابداری پارمیسنرم افزار حسابداری پارمیس

جهان چگونه از عصر نابرابری گذر خواهد كرد؟


کد خبر : ۱۰۵۸۰چهارشنبه، ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۹:۴۲۴۷۹۲ بازدید

ايان موريس: بزرگ‌ترين مشكل تنيدگي مسايل در يكديگر است. تنش ميان كساني كه در حال ايجاد نابرابري هستند و كساني كه از اين جريان دور ...
جهان چگونه از عصر نابرابری گذر خواهد كرد؟جهان چگونه از عصر نابرابری گذر خواهد كرد؟

ايان موريس: بزرگ‌ترين مشكل تنيدگي مسايل در يكديگر است. تنش ميان كساني كه در حال ايجاد نابرابري هستند و كساني كه از اين جريان دور افتاده‌اند مي‌تواند به‌راحتي تبديل به «نابرابري خودسرانه و تحمل‌ناپذير» شود كه پيكتي سعي داشت روي آن تاكيد كند. پس در يك دور تسلسل مي‌توان با تغيير اقتصاد منطقه‌اي به‌سمت بازار‌هاي جهاني همراه با گسترش تقاضاي موثر در سطح جهان از شدت اين تنش كم كرد

«نابرابري» پديده‌يي است كه چند سالي هشدارها درباره تشديد آن درجهان بالا گرفته است. به‌ گفته اغلب كارشناسان، زمان آن فرارسيده تا موضوع نابرابري در قلب كانون تجزيه و تحليل اقتصادي قرار بگيرد، زيرا تشديد آن مي‌تواند تخريب جوامع را در پي داشته باشد. ايان موريس، مورخ، باستان‌شناس و مدرس دانشگاه استنفورد با نگاهي به ‌‌پيشينه نابرابري مي‌گويد: اين پديده جديدي نيست و در طول تاريخ جوامع انساني به شكل‌هاي مختلفي وجود داشته اما آنچه خطرناك است، تشديد آن به شكلي بي‌سابقه است.

موريس در مقاله خود با رد پرسش درباره چرايي وجود نابرابري، تاكيد مي‌كند كه درحال حاضر آنچه مهم است چگونگي گذر انسان از دوره‌يي است كه مي‌توان آن را «عصر نابرابري» خواند. ايان موريس مي‌نويسد: نوامبر سال گذشته به‌صورت تصادفي توانستم با توماس پيكتي در پكن ملاقات كنم. پيكتي مشهور‌ترين اقتصاد‌دان فرانسوي است كه يك ميليون نسخه از كتاب «سرمايه در قرن ۲۱» او از سال۲۰۱۳ تا به امروز در سراسر جهان فروخته شده است. پيكتي درحالي كه در سالن كنفرانس قدم مي‌زد توضيح داد به‌دليل آنكه نرخ بازگشت سرمايه در جهان بالا‌تر از نرخ رشد اقتصادي است نسبت ثروتي كه در جهان در دست عده معدودي قرار دارد به احتمال قوي افزايش خواهد يافت. به عبارت ديگر ما بايد منتظر يك واگرايي واقعي طبقاتي از غني به سمت غني‌تر باشيم. همان‌گونه كه عنوان كتاب او مي‌گويد: «نظام سرمايه‌داري به‌طور خودكار نابرابري غيرقابل بازگشتي را توليد مي‌كند كه مهم‌ترين نتيجه آن تضعيف ارزش‌هاي شايسته‌سالاري است كه جوامع دموكراتيك براساس آن ساخته شده‌اند.»

ناديده گرفتن چنين تصور تهديدكننده‌يي و استقبال مخاطبان چيني از اين تصويرسازي از عهده پيشگويان استراتژيك ساخته نيست. در قرن بيستم، دو جنگ جهاني به‌تنهايي نيروي كافي و قدرتمند براي تمركز ثروت در دست نخبگان و ايجاد تضاد طبقاتي را فراهم كرد. در آغاز قرن ۲۱ به‌نظر مي‌رسد ما دوباره در آستانه سقوط به جهاني پر از خشونت‌هاي جمعي و افراط‌گرايي هستيم.

قضاوت درباره اشتياق مخاطبان چيني نسبت به گفته‌هاي پيكتي دشوار بود چراكه نمي‌شد فهميد اين اشتياق به‌خاطر پيش‌بيني فروپاشي اقتصاد دموكراتيك غرب است يا براي پيش‌بيني‌‌ همان الگويي است كه درجامعه آنها اعمال مي‌شود. در هرحال چين، مي‌تواند الگوي پيش‌بيني پيكتي را به‌راحتي ترسيم كند. پس از مرگ «مائو تسه تونگ» درسال۱۹۷۶ شاخص جيني نابرابري درآمد و ماليات ۳۱درصد بود. (محاسبه شاخص جيني درباره نابرابري درآمد‌ها از صفر به ‌معني اين است كه همه افراد درآمد يكساني دارند و يك نفر تمامي درآمدهاي يك كشور را در دست دارد و درآمد مابقي افراد نزديك به صفر است.)

تا سال۲۰۰۹ شاخص جيني نابرابري سطح درآمد‌ها در چين پس از يك دوره سخت مبارزه از سال۲۰۰۳ از رقم ۵۱درصد به ۴۷درصد رسيد. هنگامي كه گروهي از ما براي خوردن نهار بيرون رفتيم بعضي از ميزبان‌هاي چيني به نظريه پيكتي حمله كردند. «مگر دنگ شيائوپينگ براي ما جا نينداخته كه ثروتمند شدن گناه است؟»، «آيا رشد نابرابري تنها راه نجات چين براي خروج از خطر فقر است؟» واقعيت اين است كه خود پيكتي نيز موافق بود كه هيچ چيز بدي در ذات ثروت‌اندوزي وجود ندارد با اين حال آنچه بر آن اصرار مي‌كرد ايستادگي در برابر تجمع بيش از حد ثروت در دست عده‌يي معدود بود. مهم‌ترين مساله‌يي كه ما به آن رسيديم اين پرسش بود كه جهان چگونه از عصر نابرابري گذر خواهد كرد؟

ما در آن زمان از رسيدن به يك اجماع درباره اين سوال ناكام مانديم. ناكامي ما در پاسخ به اين پرسش، در ناديده گرفتن تاريخ طولاني شكل‌گيري نا‌برابري بود. پيكتي براي پژوهش خود تاريخ ۲۵۰سال اخير جهان را درنظر گرفته بود اما براي ديدن تصوير كلي‌تر بايد كمي عقب‌تر رفت و از تاريخ قبل از عصر كشاورزي (يعني ۱۵هزار قبل) را مدنظر قرار داد. وقتي زمينه تاريخي را وسيع‌تر كنيم، خواهيم ديد كه هر عصر نابرابري‌هاي خودش را در جوامع مختلف انساني توليد كرده است. به عبارت دقيق‌تر نظام‌هاي مختلف اقتصادي زماني بهترين عملكرد را در كارنامه خود ثبت كردند كه توانسته‌اند از فشارهاي نابرابري در زمينه‌هاي مختلف استفاده كنند. ايجاد فشارهاي انتخابي باعث مي‌شود كه گروه‌هاي پاداش رو به‌ جلو حركت كنند و گروه‌هايي كه از موضوع دور هستند را كنار بزند. اين يك حقيقت روشن است كه انتقال در نظام‌ها همواره با حوادثي همراه بوده است. از اين‌رو مي‌توان چنين برداشتي را داشت كه ما نيز در عصر انتقال سيستم‌ها هستيم.

 

  تاريخچه مختصر نابرابري

مي‌توان گفت تاريخ نا‌برابري به ۱۵هزارسال پيش بازمي‌گردد. پيش از ظهور عصر كشاورزي انسان شكارچي انرژي موردنياز خود را از گياهان وحشي و شكار حيوانات تامين مي‌كرد. اين نظام اقتصادي كساني كه در دسته‌هاي كوچك با هم حركت مي‌كردند را پاداش مي‌داد و در مقابل كساني را كه سعي مي‌كردند گروه را ترك كرده و به‌صورت انفرادي زندگي كنند از طريق گرسنگي كشيدن تا سرحد مرگ تنبيه مي‌كرد. در اين نظام ايجاد نا‌برابري عملا نا‌ممكن بود چراكه در گروه جست‌وجوي غذا هيچ جايي براي پادشاهان و اشراف و كساني كه به‌دنبال انباشتن ثروت بودند، وجود نداشت.

در نتيجه كوچ‌نشين‌ها به‌‌ همان ميزان كه فقير بودند با هم برابر نيز بودند. (اگرچه براساس برآورد آنگوس مديسون، اقتصاددان بريتانيايي، آنچه كه انسان شكارچي روزانه به دست مي‌آورد چيزي حدود 1.10دلار امريكا درسال۱۹۹۰ ارزش داشت). مطالعان انسان‌شناختي از چند جامعه باقي‌مانده از آن دوران نشان مي‌دهد كه ضريب جيني درآمد و نابرابري ثروت در اين جوامع به‌طور متوسط ۲۵درصد بوده است. (نرخي پايين‌تر از ضريب جيني در چين مائوتسه تونگ).

عصر كشاورزي حدود ۹هزارو۶۰۰سال قبل از ميلاد آغاز شد. نخستين نشانه‌هاي اين ظهور در خاورميانه بود. دو هزارسال بعد در پاكستان فعلي و چين و هزار سال بعد در پرو و مكزيك كشاورزي گسترده شد. جمعيت انسان‌ها از 6ميليون نفر در ۱۰هزار پيش از ميلاد به ۲۵۰ميليون نفر در يك سال قبل از ميلاد مسيح رسيد. در اين زمان گروه‌هايي بزرگ از انسان‌هاي كشاورز شكل گرفت و از تعداد كوچ‌نشين‌ها كاسته شد. اگرچه متوسط درآمد افراد در جوامع كشاورزي افزايش پيدا كرده بود (براساس محاسبات مديسون اين درآمد از 1.10دلار زمان كوچ‌نشيني به 2.20 دلار رسيده بود) با اين حال ساختار پاداش براي افراد حاضر در اين جوامع به نسبت قبل كمتر برابر و مساوي بود. عصر كشاورزي نيازمند تقسيم كار پيچيده‌تري نسبت به عصر شكار بود. درحالي كه بازار آزاد با شروع كار خود مقدار مشخصي از امكانات در زمينه تخصص‌هاي مختلف را ايجاد كرده بود قوانين تحت حمايت دولت‌ها نيز در اين زمينه نقش مهمي ايفا مي‌كردند. برخي از افراد اشراف دست بالا را گرفته درحالي كه مابقي به برده و دهقان تبديل شدند. در نتيجه نابرابري اقتصادي ايجاد شد.

متوسط نابرابري درآمد در جوامع كشاورزي حدود ۴۵درصد تقريبا دو برابر نا‌برابري عصر شكار بود. اين نرخ براي امپراتوري روم احتمالا بين ۴۲ تا ۴۴درصد بوده است. سال۱۶۸۸ در انگلستان ضريب جيني به ۴۷درصد رسيد و در فرانسه آستانه انقلاب به نرخ فاجعه‌آميز ۵۹درصد رسيده بود. روند نابرابري ثروت همگاني همچنان رو به افزايش بود.  

انقلاب صنعتي به‌يكباره همه‌چيز را تغيير داد. قدرت عالي سوخت‌هاي فسيلي انرژي باورنكردني در كنار بخار و الكتريسيته براي تكميل كار انسان‌ها و حيوانات فراهم كرد. كارخانه‌هاي جديد مقاديري از كالا‌ها را توليد كردند. در اين تغيير جديد انسان‌ها نيز از افراد ساده عصر كشاورزي به بردگان عصر صنعتي تبديل شدند كه پيش از آن تصورش دشوار بود. زماني‌كه كشاورزي با كوچ‌نشيني جايگزين شد اجداد ما با كشف انرژي بيشتري توانستند درآمدهاي بالاتري را براي جوامع انساني ايجاد كنند. در سال۱۸۰۰ ميلادي كمتر از يك‌ميليارد نفر در جهان وجود داشت در‌حال‌حاضر بيش از هفت‌ميليارد نفر جمعيت در جهان وجود دارد. به تناسب اين افزايش جمعيت نيز درآمد نيز تقريبا ۱۰برابر شده و به چيزي حدود ۲۵‌دلار در سال۱۹۹۰ رسيده است. بهره‌برداري سوخت‌هاي فسيلي نشان داد كه جوامع صنعتي به تقسيم كار پيچيده‌تري نسبت به جوامع كشاورزي نياز دارد. شكست فاشيسم و كمونيسم نيز ثابت كرد جوامع بازار آزاد بهترين گزينه براي رهبري اقتصاد هستند. از يك طرف متخصصان ارايه خدمات مهم مي‌توانند كار‌شناسان خود را وارد زمينه‌هاي اقتصادي و سياسي كنند. عاملي كه خود مي‌تواند در ايجاد نا‌برابري نقشي موثر داشته باشد. از سوي ديگر وجود ثروت در بازار آزاد نيازمند به وجود يك طبقه متوسط مرفه بستگي دارد كه مي‌تواند بخش قابل‌توجهي از محصولات و خدمات را خريداري كند.

همانند عصر كشاورزي و تمدن كوچ‌نشيني پيش از آن، عصر صنعتي و سوخت‌هاي فسيلي يك نقطه تعادل داشت و آن «حق وجود سطحي از نابرابري در جوامع» بود. جوامعي كه به اين سمت حركت كنند قطعا به شكوفايي دست خواهند يافت اما جوامعي كه به دور از آن حركت كنند از شكوفايي دور مي‌شوند. اغلب دولت‌هاي موفق به اين نكته پي مي‌برند و سعي مي‌كنند با استفاده از اعمال ماليات تصاعدي فشاري اندك براي نابرابري اقتصادي ايجاد كنند.

 

  يك سوال با پرسشي نه‌چندان آسان

براساس اين بررسي تاريخي كاملا روشن است كه دولت‌هاي مدرن بايد هدفشان اين باشد كه با اعمال ماليات، نابرابري درآمد را در حد 25 تا 35درصد و نرخ نا‌برابري ثروت در جامعه را بين 70 تا 80درصد نگه‌دارند. امروزه بسياري از كشور‌ها يا در همين حد هستند يا نرخ را چيزي بالا‌تر از اين حد نگه‌داشته‌اند از اين‌رو بايد به پيكتي حق داد كه براي ديدن مشكلات پيش‌رو مساله داشته باشد. به اعتقاد كارشناسان، حداقل چهار نيرو ديگر براي شكل‌دهي جوامع كنوني به‌سمت مسير موردنظر وجود دارد.

نخستين نيرو افزايش مقياس است. بين عصر شكار و كشاورزي، اندازه نمونه جمعيت اقتصادي يكپارچه از چند ده‌هزار نفر به چندميليون نفر افزايش پيدا كرد. وسعت سرزمين‌هاي يكپارچه نيز از چندصد كيلومترمربع به چندصدهزار كيلومترمربع افزايش يافت. با شروع انقلاب صنعتي، جمعيت جهان‌ ميليارد‌ها نفر شد و سرزمين‌هاي يكپارچه سطح كره زمين را فرا گرفت. اين بدان معني است كه نابرابري ميان كشور‌ها ديگر موضوع اصلي نيست. حداقل كار ممكن اين است كه به نابرابري در سطح جهان توجه نشان دهيم.

بين ۱۸۲۰ تا ۱۹۵۰ تعداد انگشت‌شماري از ملل اروپايي و امريكايي با انتقال به عصر صنعتي به‌مراتب جلو‌تر از ديگر ملل در سطح جهان به‌سمت عصر انتقال وارد شدند. به گفته برانكو ميلانوويچ، اقتصاددان، ضريب جيني نا‌برابري در اين عصر به چيزي حدود ۵۵درصد در سطح جهان رسيد. بعد از سال۱۹۴۵ پس از آنكه انقلاب صنعتي به ساير نقاط جهان نفوذ كرد ضريب جيني جهاني پيش رفت و حتي از سال۲۰۰۰ پس از جهش اقتصادهايي همچون روسيه، چين و هند اندازه آن كمتر شده است. ثروتمندان ثروتمند‌تر مي‌شوند در عين اينكه فقرا نيز با سرعتي بيشتر در حال حركت هستند. در اين زمينه حق با پيكتي است. نابرابري دروني ملت‌ها از سال۱۹۷۰ دايما در حال افزايش است اما اگر روند كنوني ادامه پيدا كند تا سال۲۰۵۰ ضريب جيني به چيزي حدود ۲۵درصد تا ۳۵درصد خواهد رسيد. اين ضريب‌‌ همان ضريب ايده‌آل زمان انقلاب صنعتي بود كه اقتصاد كشور‌ها توانستند به بهترين نحو كارايي خود را نشان دهند.

دومين نيرو تقاضاي موثر است. بقاي اقتصاد وابسته به سوخت فسيلي به وجود موثر طبقه متوسطي وابسته بود كه بتواند براي مقادير زيادي از كالا‌ها و خدمات پول پرداخت كند كه رشد نابرابري حيات آن را تهديد مي‌كند. اگرچه كشورهاي ثروتمند رشد كاهلانه‌يي در زمينه توليد ناخالص داخلي دارند و در طول چهار دهه گذشته يك‌درصد جمعيت ثروتمند اين كشور‌ها بخش عمده‌يي از ثروت را در اختيار دارند؛ با اين حال به نظر مي‌رسد كه درآمد مابقي جمعيت كشور‌ها به‌جاي كاهش در حالت ركود به‌سر مي‌برد. ۲‌ميليارد آسيايي در حالي به بازارهاي جهاني جذب مي‌شوند كه همچنان تقاضا براي ناحيه اروپا و امريكا به‌طور چشمگيري باقي مانده است. نابرابري به‌طرز پريشان‌كننده‌يي بالاست. با اين حال اگر تقاضاي موثري براي جذب خروجي‌هاي جهان به وجود بيايد و رشد كند مي‌توان به‌صورت منطقي اميدوار بود كه قرن۲۱ مي‌تواند از پيش‌بيني سياه پيكتي درباره آينده اقتصاد جهان جان سالم به در ببرد.

سومين نيرو شامل ساختار يك طبقه جديد مي‌شود. از حدود ۵۰۰۰سال پيش كه نخستين ايالات ظهور پيدا كردند واحد‌هاي سياسي و اقتصادي كوچك به‌طور متناوب جذب واحد‌هاي بزرگ‌تر مي‌شدند. همين جذب باعث مي‌شد تا عواقب دراماتيكي در انتظار نخبگان محلي باشد. وقتي قبيله‌يي در يك دايره سياسي بزرگ‌تر ادغام مي‌شد رييس قبيله يا توسط نيروهاي قوي‌تر محصور مي‌شد يا اينكه كلا به حاشيه مي‌رفت. اين رييس به‌هيچ عنوان قادر نبود كه با نيروهاي بزرگ‌تر از خودش وارد رقابت شود. به‌طور مشابه يك فقير نيز ممكن بود به اسارت دربيايد يا به تاجر، سرباز مزدور يا مهاجر تبديل شود. همواره و در هر شرايطي برنده‌ها و بازنده‌ها وجود دارند.

در قرن۲۱ ما نيز در‌‌ همان زمينه و با‌‌ همان نسخه قبلي كار مي‌كنيم. براي برخي جهاني‌شدن، فرصت فوق‌العاده‌يي براي پيوستن به يك تكنولوژي نخبه‌محور جهاني است؛ براي برخي ديگر به‌دليل سرعت سرسام‌آور تحولات و افزايش شكاف ميان نخبگان و طبقه متوسط تبديل به يك خطر شده است. چهارمين نيرو و مهم‌ترين آنها، اين است كه ما در آستانه ترك عصر سوخت‌هاي فسيلي هستيم. منابع جديد انرژي، فناوري‌هايي كه مرز ميان ماشين و انسان را از ميان مي‌برند و دگرگوني به‌سمت زندگي‌هاي مجازي مي‌تواند عاملي باشد كه بزرگ‌ترين شكاف تاريخي بشريت اعصار در قرن21 به‌وقوع بپيوندند. با در نظر گرفتن تمامي موارد، به‌نظر نمي‌رسد كه پاسخ به اين پرسش كه «جهان چگونه از عصر نابرابري گذر خواهد كرد» چندان آسان باشد. در هر سيستم اقتصادي باتوجه به ‌نوع جذب انرژي براي ادامه روند همواره سطح ايده‌آلي از نابرابري وجود دارد. در جهان سوخت‌هاي فسيلي ضريب جيني نا‌برابري ۲۵ تا ۳۵درصد براي درآمد و ۷۰ تا ۸۰درصد براي ثروت مي‌تواند ضريب قابل‌قبولي باشد. با اين‌حال پيدا كردن اعداد و تلاش براي اعمال آنها در سطح جامعه تنها ابتداي راه است. بزرگ‌ترين مشكل تنيدگي مسايل در يكديگر است. تنش ميان كساني كه در حال ايجاد نابرابري هستند و كساني كه از اين جريان دور افتاده‌اند مي‌تواند به‌راحتي تبديل به «نابرابري خودسرانه و تحمل‌ناپذير» شود كه پيكتي سعي داشت روي آن تاكيد كند. پس در يك دور تسلسل مي‌توان با تغيير اقتصاد منطقه‌يي به‌سمت بازار‌هاي جهاني همراه با گسترش تقاضاي موثر در سطح جهان از شدت اين تنش كم كرد.



اخبار مرتبط

دیدگاه ها

افزودن دیدگاه


  • نظرات غیر مرتبط با موضوع خبر منتشر نمی شوند.
  • نظرات حاوی توهین و افترا منتشر نمی‌شوند.
  • لطفاً نظرات خود را به صورت فارسی بنویسید.
نام:
پست الکترونیک:
متن:

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار هفته

پربحث ترین ها

سایر خبرها