«آسيا در حال ظهور است» پيشبينياي است كه اين روزها مكررا شنيده ميشود. در تازهترين مورد نشريه فوربس از چشمانداز نويدبخش آسيا نوشته است. اين نشريه در ابتداي گزارش خود آورده است: «در قرن نوزدهم قدرتهاي اروپايي بر سياره زمين مسلط شدند... اما قرن اروپاييها در سال 1914 به پايان رسيد.
پس از آن قدرت رو به كاهش اروپا تحت تاثير ظهور ابرقدرتي جديد قرار گرفت: امريكا با تمام جنگهاي مرزي و داخلي و انقلابش. در اين زمان بود كه قرن امريكايي آغاز شد و با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و جنگ سرد به اوج خود رسيد. اما تحولات دهه نخست اين قرن، از جمله حمله فاجعهبار به عراق در سال 2003 و بحران مالي پنج سال بعد آن، به سرعت اين موقعيت را تحليل برد. در اين ميان پويايي و رشد پايدار اقتصادهاي شرق و جنوب آسيا، تحولات ژئوپليتيك، سقوط اروپا و تضعيف قدرت امريكا، برخي صاحبنظران را بر آن داشته تا فرا رسيدن «قرن آسيا» را نويد دهند.» فوربس در ادامه مطلب، با اشاره به شكوفايي و اثرگذاري آسيا بر اقتصاد، سياست و فرهنگ جهان، هفت دورنماي اين قاره در عصر جديد را بررسي كرده است.
1 – آسيا اثرگذارترين قاره در جهان
تاريخ در قرنهاي نوزدهم و بيستم در اروپا نوشته شد، اما به نظر ميرسد اين اتفاق در قرن 21 به آسيا واگذار شده است. فقط به عنوان يك مثال، جنگ چين و ژاپن در سالهاي 1894 تا 1895، هيچ پيامدي براي جهان نداشت. امروز اگر بين اين دو كشور جنگ شود، بدترين آثار را بر اقتصاد و سياست بينالملل خواهد گذاشت. برعكس، صلح و آرامش ميان توكيو و پكن، حتما به رشد اقتصاد جهان كمك خواهد كرد.
2 – باز آسيايي شدنِ آسيا
آسيا قارهيي پهناور است كه از درياي سرخ تا درياي شرقي چين امتداد دارد و تقريبا 60 درصد از جمعيت جهان را داراست. كشورهاي اين قاره، فرهنگها، اقتصادها و حكومتهاي بسيار متفاوتي دارند و هيچ چيز را در آسيا نميتوان به عنوان يك ارزش يا هنجار همگاني معرفي كرد. در قرنهاي گذشته، با گسترش استعمار غرب، تقريبا همه كشورهاي آسيايي يا مستعمره كشورهاي غربي شدند يا به بخشي از خاك آنها تبديل شدند و بازرگاني ميان كشورهاي اين قاره فروكش كرد. اما اتفاقي كه اكنون در حال رخ دادن است را برخي كارشناسان با نام «بازآسيايي شدنِ آسيا» معرفي ميكنند. داد و ستدِ خوراك، سرمايه، نيروي انساني و انديشه در ميان كشورهاي آسيايي از آغاز قرن بيستويكم، رشد چشمگيري داشته است. با راهاندازي «جاده جديد ابريشم» در آسيا، اين روند شاهد رشدي دوچندان خواهد بود. كشورهايي چون ازبكستان كه در قرنهاي گذشته زير سايه قدرتهاي همجوار بودهاند، از مزاياي جاده ابريشم، بسيار بهرهمند ميشوند.
3 – امپراتوريهاي آسيا
امروز كشورهايي مانند چين در آسيا، از موضع يك ابرقدرت و امپراتوري تاريخي با غرب برخورد ميكنند. نمونه اين برخورد را ميتوان در سفر ژوئن 2014 ميلادي «لي كهچيانگ» به انگليس اشاره كرد. دفتر نخستوزير، به نخستوزير انگلستان اطلاع داد كه مقام چيني تمايل دارد با ملكه بريتانيا هم ملاقات كند. پاسخ نخستوزير انگليس اين بود كه چنين ملاقاتي خلاف مقررات انگليس است؛ چراكه ملكه تنها سران كشورها (معادل رييسجمهوري در چين) را به حضور ميپذيرد و نه رييسان دولت را. دولت چين هم در واكنش، اعلام كرد كه فعلا علاقهيي به ملاقات مقامهاي ارشد دو كشور ندارد. تنشها تنها پس از آن پايان يافت كه بريتانيا مقررات خود را زير پا گذاشت و حاضر شد نخستوزير چين با ملكه ديدار كند. طنز تاريخي، اين است كه ملكه اليزابت دوم، پادشاه كنوني بريتانيا، نواده ملكه ويكتوريا است كه در زمان او، مبارزههاي موسوم به «جنگ ترياك» بالا گرفت و عصر تحقير چين آغاز شد.
4 – غروب ژاپن
در مقابل ظهور چين، بايد به افول ژاپن هم اشاره كنيم. ژاپن تنها كشور آسيايي بود كه توانست در عصر اروپا، قدرت بگيرد و با اين قاره رقابت كند. از اواسط قرن نوزدهم تا پايان قرن بيستم، ژاپن از هر نظر قدرتمندتر و ثروتمندتر از چين بود. ژاپنيها در دوران امپراتوري بزرگ خود، به هر كشور شرق آسيا، به استثناي تايلند تاختند. البته ژاپن همچنان سومين قدرت اقتصاد جهان است، اما ضعف اقتصادي اين كشور و افزايش مليگرايي در منطقه، قطعا باعث برهم خوردن توازن و تنشهاي منطقهيي خواهد شد.
5 – آسيا، پيشرانه اقتصاد جهاني
اگرچه نگرانيهايي درباره اقتصاد آسيا وجود دارد، اما كارشناسان بر اين باورند كه قاره پهناور، همچنان پيشرانه (موتور) اقتصاد جهان خواهد بود. گسترش انبوه طبقه متوسط، شهرنشيني انبوه، گسترش زيرساختها و افزايش مصرف و توليد، اتفاقهايي است كه در آسيا در حال رخ دادن است. ساخت راهآهن بلندپروازانه و 15هزار كيلومتري «شنژن» به «روتردام» كه با گذر از ميانمار، بنگلادش، هند، پاكستان، ايران و تركيه امكانپذير ميشود، تنها نمونهيي از اين گسترش زيرساختها است. اين روند توسعه، احتمالا پيامدهاي زيستمحيطي فراواني هم خواهد داشت و آسيا را همچنان در كانون دگرگوني اقليمي نگاه خواهد داشت.
6 – آشوبهاي اجتماعي
دگرگونيهاي اجتماعي و اقتصادي، آسيا را با آشوب و ناآرامي هم روبهرو خواهد كرد. همين امروز، نمونههاي اين آشوب را ميتوان از داعش در سوريه و عراق گرفته تا تندروهاي شرق آسيا مشاهده كرد. چين و كرهجنوبي در دعواهاي باقيمانده از جنگ جهاني دوم با ژاپن همچنان متوقف مانده است. آسيا كانون قدرتهاي هستهيي است و در آينده هم شايد بر تعداد قدرتهاي هستهيي اين منطقه افزوده شود. البته سابقه آسيا در هفت دهه صلح در اقيانوس آرام ميتواند اميدبخش باشد، اما نبايد به اين صلح، بيش از اندازه دل بست.
7 – شكوفايي فرهنگي
آسيا از نظر فرهنگي هم در حال رشد است. تنها براي يك نمونه، ميتوان به تاثير سينما و موسيقي هند بر جهان اشاره كرد. همچنين موسيقي بومي و محلي چيني هم در حال شكوفايي است. چينيها از سال 1998 هم با برگزاري منظم جشنواره موسيقي پكن به يكي از كانونهاي موسيقي كلاسيك جهان تبديل شدهاند. افزون بر موسيقي، ادبيات آسيايي هم با شكوفايي شخصيتهايي مانند آميتاو گوش (هند)، تهميما آنام (بنگلادش)، يو هوا (چين)، وادِي راتنر (كامبوج)، خالد حسيني (افغانستان)، كيونگ سوك شين (كره جنوبي) و... راه جهاني شدن و اثرگذاري بر فرهنگ جهاني را ميپيمايد.