در تقسیمبندی مشاغل بهویژه در 5 دهه اخیر تغییراتی به وجود آمده که همه برنامهریزی مسئولان قبلی را در جهت ساماندهی نوع کار و نگاه به صنعت و وجود کلیفروشها و به دنبال آن جزئیفروشهای زیر سقف بازار و بازارچهها به هم ریخته است.
همانگونه که همه 50 سالگان به بالا مطلع هستند و دیدهاند و میدانند موضوع کار و درآمدسازی و کسب روزی حلال به نوعی درجهبندی شده بود تا همه حرفهها و همه فعالان بازار اقتصاد در ایران، سهمی از کار و درآمد را بهدست بیاورند و بدون تداخل و ایجاد آزار برای یکدیگربه فعالیت بپردازند به عنوان مثال یک پیرایشگر یعنی همان سلمانیهای کوچه و بازار، مشتری یا مشتریهای خودش را در منطقهای که مشغول به کار است، داشته باشد و افراد منطقه یا محله دیگر به سلمانی محل خود بروند.
همینطور دیگر مشاغل و استادان حرفههای مورد نیاز مردمی باید طبق یک برنامه در جایی دورتر از مشاغل همنام و همکار کار میکردند. اما با گذر زمان و روزگار و اطلاعرسانیهای مختلف و استفاده از تخصص افراد، مشاغلی جدید شکل گرفت و در یک طراحی جدید به سرانجام رسید. نخستین اقدام در جهت شناسایی برنامهها در بازار تهران و توسط بازاریهای کارکشته به واقعیت رسید تا خریدار جماعت و مشتریهای فصلی و هر روزه محل حضور خود را شناسایی کنند و ناچار نباشند تنها از یک حجره و دکان کالای مورد نظرشان را انتخاب کنند و بخرند و به خانه یا محل کار خود ببرند، برای همین هم قرار بود که برای مثال بخشهای مختلف بازار در یک تقسیمبندی حسابشده نام و نشانی خودشان را در تابلویی بنویسند و در مقابل دید آیندگان و روندگان قرار دهند که در نتیجه بازار کفاشها، طلافروشها و زرگرها، آهنگرها و کاغذفروشها شکل گرفت و خریداران نیز با حضور در بخش یا بخشهای مورد نظر اقدام به خرید و سفارش کردند که هنوز هم این طراحی قدیمی وجود دارد.
حرفهها و خیابانهای شهری
سالها گذشت تا سرمایهگذاران و اهالی حرفههای مختلف با توجه به یک نگاه به طور تقریبی برونمرزی و نگرش به دیگر کشورهای توسعه یافته، تصمیم تازهای گرفتند و همان نوع تقسیمبندی اقتصادی را در بخشهای شهری مورد بررسی قرار داده و اجرایی کردند. این اقدام نخستین بار با راهاندازی پاساژهای ویژه فروش اجناس همشکل و در یک ردیف شناخته شده، در مقابل خریداران قرار گرفت، پاساژ زرگرها، پاساژ قطعهفروشهای خودرو، پاساژ لباسفروشها و... البته با نامهای جدیدتر و چشمگیرتر و با این اتفاق دیگر لازم نبود یک خیابان را بگردیم تا به جنس مورد نظر و دلخواه برسیم، یکی از این پاساژها یا بازارچههای مخصوص ارائه اجناس مدرن، بازار صفویه بود و هست، برای مثال بازارچه یا پاساژ دیگری در بخش شمالی چهارراه استانبول راهاندازی شد که همه فروشندگان لباس و کیف و کفش با فروش اجناس ایرانی با «برچسب» یا مارک فرنگی در آنجا فروشگاههایشان را راهاندازی کردند و به این ترتیب مشتری بدون اینکه پشت صحنه این فروشگاهها را دیده باشد، دکان به دکان میگشت تا جنس مورد نظرش را به خیال خود ارزانتر تهیه کند، پشت صحنه مربوط نیز عبارت از این بود که یک سرمایهگذار برای کسب درآمد بیشتر همزمان اقدام به خرید ۵ یا ۷ دهنه مغازه کفش و لباس کرده و همه جنسهایش را در این مغازهها تقسیم میکرد و با این ابتکار مشتری را از دست نمیداد، حتما خیلیها توجه کردهاند در حالیکه کفش مثلا ایتالیایی نمره ۳۷ در مغازه مورد نظر وجود ندارد، فروشنده با احترام مشتری را دعوت میکرد چند لحظه صبر کند تا شاید این شماره در انبار وجود داشته باشد و در یک رفت و برگشت، کفش مورد نظر بستهبندی شده در جعبه مخصوص در اختیار مشتری قرار میگرفت و میشنید که خوشبختانه این یک جفت برای دیگری کنار گذاشته شده بود که به شما میدهیم تا جنس ایشان را هم تهیه کنیم. برای مشتری هم دیگر راه گریزی وجود نداشت، چون همه زحمات به خاطرش کشیده شده بود، در حالی که نمیدانست کفش شماره ۳۷ از مغازه دیگر آورده شده و این حرفهایی که او شنیده فقط نوعی ابتکار است برای از دست ندادن مشتری.
بالا و پایین شهر
کار اختصاص محلهها و مناطق مختلف برای ساخت پاساژهای بزرگ گرچه اوایل فقط در خیابانهای بالای شهر انجام میشد و برای سرمایهگذاران نیز درآمدهای بسیاری را به همراه داشت، اما دیگر سرمایهداران و سرمایهگذاران بیکار ننشسته و در مسیر کسب درآمدهای بیشتر از طریق تامین و توزیع کالاهای مصرفی پدیده دیگری را به نمایش گذاشتند؛ اینکه در جنوبیترین بخش شهری، ابتکار عمل به خرج دادند و نمونه همان پاساژها و بازارچهها را در این مناطق که هم بهای زمینش ارزانتر بود و هم تبدیل به مرکز فروش نشده بود ساخته و با یک نماسازی جذاب و نورپردازی حسابشده با جای پارک و اجاره بعضی بخشهای بزرگتر به کافیشاپها و رستورانها و به قولی فستفودیها، جذابیت حضور خانوادهها و دیگر گروهها را بالا بردند. در این میان شعبههای بانکی و راهاندازی دستگاههای خودپرداز، این منطقه جنوبی را تبدیل به یک مکان مفرح با انواع فروشگاهها و دیگر امکانات شهری یا محلهای کردند و به همین ترتیب باعث رشد اجارهها و بهای مغازهها و دکانهای قدیمی شدند. با این ابتکار دیگر مسئله پایین و بالای شهر از میان رفت که نمونه این برنامهریزی اقتصادی را در شهرهای دیگر شاهد بودیم و هستیم که در این میان مشهد مقدس حتی در ساخت و راهاندازی این پاساژها موفقتر هم نشان داده و باعث شد تا دیگر زائران شهرهای مختلف در فصل زیارت و سیاحت بیشتر خریدهایشان را به این شهر پیشرفته با اقتصاد بالا منتقل کنند.
از کوره تا پاساژ
یکی از قدیمیترین بنگاهداران املاک و مستغلات که تعجبش را نمیتواند پنهان کند آقای «نزخانی» است که به گفته همکاران سابقش تنها یک بقالی بزرگ را در منطقه داشته که اینک عوض شدن شکل و قیافه میدان شوش و بیسیم و دیگر مکانهای قدیمیتر را با دیده تحسین نگاه میکند، چون ۳ نفر از افراد خانوادهاش ۳ فروشگاهدار سرشناس شدهاند و بیشترین مشتریها را جذب میکنند، چون به گفته خودش هم جنس خوب میآورد و هم گرانفروشی نمیکند، بنابراین سرشناس هم شده و در کنارش یک کورهدار قدیمی، یکی از مطرحترین «نان داغ کباب داغ»ها را در این منطقه راهاندازی کرده که بسیار هم مشتری دارد.
آقای ترخانی یا «حاجی ترخان» یادآوری میکند: زمانی که ما نوجوان بودیم، کارمان در این منطقه پریدن روی پلهها و سقف ماشین دودی بود، بیشتر منطقه شوش را سنگبریها و سنگفروشیها تشکیل میدادند، برق نبود، آب نبود اما همه چیز ارزان بود، بسیاری از مهاجرهای داخلی و خارجی شبها در انباریها و یک قهوهخانه وسیع دروازه غار با پرداخت شبی یک تومان تا صبح روی تختها میخوابیدند و روزها برای کسب درآمد به گورستانهای منطقه شهرری میرفتند تا هم غذا و میوه نذری بخورند و هم کار و درآمد کسب کنند، بزرگترین دلیل ماندگاری بدنامی و فقر و بیکس و کار بودن افراد مربوط میشد به وجود همین کورههای آجرپزی، هر کس نیرویی داشت و میتوانست کار کند، در خاکهای تپهای اطراف کورهها کار خشتزنی را دنبال میکرد یا با قوطیهای چوبی مستطیلی با خاک و آب خشت اولیه آجر را در آفتاب میگذاشت که برای هر خشت آفتابی قبل از فرستادن به انباری آتش کورهها یک قران دستمزد میگرفت، اما با جمع شدن قهوهخانه دروازهغار و فرستادن اهالی دروازهغار به منطقه معروف به دولتآباد و ۹ آبان که تبدیل به صاحبخانههای جدید شدند، کل منطقه دروازهغار را شخم زدند و با جمعآوری کورهها، شکل و قیافه این منطقه که قدیمترها معروف به شیرهکشخانه هم بود، عوض شده و به مرور تبدیل به میدان شوش امروزی شد و همان مهاجرهای خشتزن قدیمی صاحب مغازههای جدید شدند و به واقع به حق خودشان رسیدند تا زندگی تازهای را تشکیل بدهند. اما در واقع همان پاساژسازها و مغازهداران سرمایهگذار بودند که امروز این منطقه را طوری سروسامان دادهاند که دیگر یک منطقه پایینشهری چسبیده به کورهپزخانهها به شمار نمیآید. البته در این میان مهم همکاری دیگر مسئولان شهری است که مشکلهای منطقه را برطرف کنند.
مناطقی که آباد شدند
روزگاری میدان شوش که عبورگاه تهرانیها به سوی شهرری و قم و اصفهان و شیراز بود، بهعنوان مکانی برای خردهفروشی قطعات خودروهای خارجی و وطنی شناخته میشد، بهویژه اینکه در اطراف همین میدان قدیمی جایی به نام «دروازه غار» وجود داشت و آنسوتر، میدان بزرگ ترهبار و میوه بود و به هر حال جای به نسبت خوبی نبود، چون به زمینهای پر از دود و روغن سوخته راهآهن سراسری میرسید و به طور تقریبی حاشیهنشینی در آنجا شکل گرفته بود اما با گذر ایام و برچیده شدن میدان میوه و ترهبار و فروش زمینهای چندهکتاری مرکز اوراقچیهای ماشینهای تصادفی و قدیمی کمکم از محاق بیارزشی به در آمده و درست در منطقه شیشهگرخانهها و صابونپزخانه قدیمی و کورههای آجرپزی که دودش آسمان منطقه را سیاه میکرد، نخستین بلورسازها در یک ابتکار جدید اقدام به ساخت بلور و کریستال کردند و فروشگاههای مدرن فروش اجناس بلوری، شیشهای و کریستال راهاندازی شد که این آبادانی منطقهای باعث شد تا دیگر سرمایهداران به خاطر ارزانی و فراوانی زمین راهی این منطقه شوند که در نتیجه بزرگترین منطقه تهیه و فروش کیف و کفش و لباسهای دوخت ترکیه و ایتالیا و صدالبته ایرانیهایی با مارک فرنگی روانه بازار شدند و ویترینسازیها دل از بالای شهریها میبرد، در این میان شهرداری تهران نیز با استفاده از این فضای بزرگ اقدام به درختکاری و جادهسازی و نو نوار کردن خانههای قدیمی و ساخت بوستانهای جدید کرد که دیگر مشتریها از شرق و غرب و جنوب و حتی برای ارزانتر خریداری کردن اجناس مورد نظرشان و در بازگشت از سفر یا رفتن به شهرری و «شاه عبدالعظیم» با استفاده از پارکینگها اقدام به تماشا و خرید کنند. آوازه ساخت فروشگاههای مدرن بسیاری از جوانها را به طرف خود جلب کرد و میدان شوش قدیمی کمکم از زیر غبار محلهای نهچندان مناسب به درآمده و نوید یک مرکز فروش منظم و مدرن را میدهد. اتفاقی که در شیراز و اصفهان و مشهد هم باعث به وجود آمدن نوکیسههای سرمایهدار اقتصادی شد.
و... مالها
تا چند سال قبل شنیدن نام «مال» و اینکه این «مال»ها چه اهدافی را از نظر اقتصادی دنبال میکنند، برای بسیاری ناشناخته بود. این در حالی است که امروزه دیگر پاساژهای ویژه خرید و فروش نیازهای پوششی به نوعی خاطره پیوسته و این «مال»ها هستند که با دنبال کردن نوعی برنامهریزی اقتصاد بالا در همه شهرهای بزرگ مطرح شدهاند که البته مشهد گوی سبقت را ربوده و بیشترین «هایپر»ها و عرضهکنندههای اجناس مورد نیاز خانوادهها و در کنارش «مال»ها که نسبت به هایپرها بیشترین بازدیدکننده را دارند در مشهد و تهران در حال افزایش هستند.
برای مثال بزرگترین «مال» تهران در وسعتی باورنکردنی در ۱۰ طبقه تجاری و ۶ طبقه با میلیاردها سرمایه که به میدان اقتصاد آمده محلی برای تفریح و خرید ثروتمندان شهر شده است. بسیار سرمایهگذاران که تنها با استفاده از گوشیهای همراهشان لحظه به لحظه نسبت به حرکت پولها برنامهریزی میکنند. این «مال»ها بیشترین اجناس مورد نیازشان را از همان کارخانهها و تولیدیهای ایرانی و با نام و نشان ایرانی عرضه میکنند که در صحبت با یکی از مدیران مرکز «پلادیوم» به عنوان بزرگترین مرکز فروش، رستوران، کافیشاپ، سوپرهای مواد غذایی و البته میوههای سرسبد و گرانقیمت در منطقه زعفرانیه روزانه صدها هزار مشتری داخلی و خارجی را پذیرایی میکند که البته در هر طبقه هم یک شعبه از بانکهای خصوصی مشغول فعالیت است.
محمدعلی عرفینژاد - گروه تجارت/ صمت