مصطفی مسجدی آرانی - تحلیلگران سیاسی، از روزی که حرف بازگشت دوباره محمود احمدینژاد به میان آمده، در سه سطح، این موضوع را مورد بررسی قرار دادند و نظرات متفاوتی هم ابراز کردند. نخست اینکه آیا او واقعا، قصد دارد که دوباره به انتخابات باز گردد؟ دوم اینکه آیا نظام اجازه بازگشت به او میدهد یا اینکه رد صلاحیت، مانعی برای شرکت او در انتخابات میشود و سوم اینکه آیا محمود احمدینژاد میتواند رای دوباره مردم را به دست بیاورد یا خیر.
ارایه تحلیل صحیح در هر سه این حوزهها به نظر کمی زود است زیرا موضع نظام و به طور مشخص شورای نگهبان از یک سال زودتر، قابل حدس نیست و محبوبیت او نیز بستگی بالایی به عملکرد دولت یازدهم دارد و فارغ از این، ممکن است ظرف این یک سال بسیار بالا و پایین شود. به همین دلیل هم احتمالا خود احمدینژاد هم در حال بررسی اوضاع است و قصد متقنی برای نامزدی ندارد. اما از زاویه دیگری میتوان به طور قطع این کاندیداتوری را مورد بررسی قرار داد.
بیایید به زمان احمدینژاد بازگردیم و ببینیم او، با چه رویکردی توانسته در طول دوره ریاست جمهوری خود حکمرانی کند. به نظر میرسد سیاست احمدینژاد در این دوره را بتوان با عنوان «پروژههای بزرگ» مشخص کرد.
احمدینژاد در دور اول ریاست جمهوری خود طرح بنگاههای زودبازده را کلید زد که یکی از بزرگترین طرحهای اشتغالزایی بعد از انقلاب بود. در قالب این طرح تا پایان سال ۱۳۹۰، حدود ۴۶ هزار میلیارد تومان وام زود بازده در اختیار مردم قرار گرفت. (در خصوص اینکه آیا این طرح موفق بود یا نه، در این یادداشت قضاوتی نمیکنیم) طرح دومی که احمدینژاد آن را کلید زده بود هدفمندی یارانهها بود که در قالب آن ماهیانه بیش از ۳ هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه به مردم پرداخت میشود. یعنی سالیانه نزدیک به ۴۰ هزار میلیارد تومان. طرح سوم احمدینژاد طرح مسکن مهر بود که این طرح هم از حدود سال ۱۳۸۷ آغاز شد و آمارها نشان میدهد که در قالب آن تا پایان سال ۹۰، حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان تسهیلات به مردم اعطا شده است. طرح چهارمی که میتوانیم از آن یاد کنیم طرح مهر ماندگار بود که برای پایان برخی از پروژههای عمرانی در دو سال آخر دولت احمدینژاد اجرایی شد و در قالب آن فقط تا پایان سال ۹۰، حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان خرج شده بود. به این فهرست باید طرحهایی مثل استخدام دولتی در قالب همان طرح مهر، وام ازدواج از قالب صندوق مهر امام رضا و بعد از آن در قالب شبکه بانکی و نیز پروژه سفرهای استانی در دور اول ریاست جمهوری را نام برد.
حالا ماجرا چیست؟ ماجرا این است که در دوران محمود احمدینژاد، نفت به قیمتی مثل ۱۴۰ دلار هم رسیده بود و میانگین قیمت نفت در این دولت حدود ۷۵ دلار بود. این در حالی است که در حال حاضر، دولت با کمبود شدید اعتبارات روبهرو است و بودجه، با وجود افزایشهای سال جاری، همچنان به صورت انقباضی و ریاضتی بسته میشود. از این رو میتوان مدعی بود که محمود احمدینژاد به هیچ عنوان در چنین وضعیتی عنان ریاست جمهوری را در دست نمیگیرد و اگر چنین اتفاقی رخ دهد موفق نخواهد شد.
ممکن است در پاسخ به این حرف گفته شود که احمدینژاد همانطور که در مدت ریاست جمهوری خود با سازوکارهای مختلف مثل دور زدن تحریمها یا استقراض از بانک مرکزی، دست دولت در افزایش درآمد را باز میگذاشت؛ در صورت انتخاب مجدد به ریاست جمهوری هم چنین خواهد کرد اما به نظر میرسد با توجه به ضربههایی که بر سر موضوعی مثل بابک زنجانی یا تورم شدید سالهای ۹۰ تا ۹۲ شاهد آن بودیم؛ چنین اجازهای از طریق سازوکارهای نظارتی به او داده نخواهد شد مخصوصا اینکه او در سه سال نخست با مجلسی کاملا غیرهمسو روبهرو خواهد بود.