آخرین دادههای مرکز آمار ایران از تحولات بازار کار در بهار امسال، تصویری پرتناقض ارائه میدهد: هرچند نرخ بیکاری به ۷.۳ درصد رسیده (کاهش ۰.۴ درصدی نسبت به سال گذشته)، اما ۴۰ درصد شاغلان بیش از ۴۹ ساعت در هفته کار میکنند و شکاف جنسیتی در بیکاری نیز بالا گرفته است.
طرح آمارگیری نیروی کار ایران که از سال ۱۳۸۴ به صورت فصلی اجرا میشود، مهمترین منبع رصد تحولات بازار کار کشور است. گزارش بهار ۱۴۰۴ مرکز آمار ایران، تصویری جامع از وضعیت اشتغال، بیکاری و مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۵ ساله و بالاتر ارائه میدهد. این گزارش با روش شناسی مطابق با استانداردهای سازمان بینالمللی کار (ILO) و نمونه گیری چرخشی از ۶۰,۶۴۸ خانوار شهری و روستایی تهیه شده است.
آمارهای تازهای که درباره تحولات نیروی انسانی در اولین فصل سال 1404 منتشر شده حاوی نکات جالبی است که در اینجا به آنها میپردازیم.
پشت اعداد چه میگذرد؟
ابتدا به چند عدد جالب توجه نگاهی میاندازیم. آمارهای جدید میگوید که در بهار امسال، ۶.۶ درصد شاغلان یعنی ۱.۶۶ میلیون نفر کمتر از ۴۴ ساعت کار میکنند؛ اما خواهان کار بیشترند. سهم روستاییان از این معضل ۹.۴ درصد است. این همان موضوع «اشتغال ناقص» است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت اما به نظر میرسد که «زخم کهنه» بازار کار ایران است.
نکته بعدی بخش خدمات است که به مانند خیلی از کشورهای دنیا، قطب اشتغال با دستمزدهای پایین است. این بخش با جذب ۵۲.۴ درصد شاغلان در بهار امسال (۱۳.۱ میلیون نفر)، بزرگترین بخش اقتصادی بوده است، اما متوسط دستمزد ساعتی آن ۳۷ درصد کمتر از صنعت است.
در برخی استانها نیز نرخ بیکاری از متوسط کشوری بالاتر شده است. به طور مثال در سه استان لرستان، کهکیلویه و بویراحمد و کرمانشاه، نرخ بیکاری در کانال 12 درصدی یا در آستانه این کانال قرار گرفته. در عین حال، در استانی مانند قزوین نرخ بیکاری 5.2 درصد بوده است. اختلاف بسیار بالای نرخ بیکاری بین بهترین و بدترین استان، زنگ خطر «شکاف منطقهای» را به صدا درآورده است و ممکن است در صورت اعمال «دستمزد منطقهای» مناطقی که نرخ بیکاری پایینتری دارند؛ با موج شدید مهاجرت نیروی کار مواجه شوند.
فارغالتحصیلان؛ کاهش بیکاری یا خروج از بازار؟
نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی به ۱۰.۴ درصد رسیده و در واقع کاهش ۱.۲ نسبت به فصل مشابه سال گذشته داشته است. اما هنوز ۴۰درصد کل بیکاران را تحصیلکردگان تشکیل میدهند. این موضوع به نوعی نشاندهنده ناسازگاری نظام آموزشی با نیاز بازار است.
نکته دیگر این است که سهم شاغلان تحصیل کرده از کل اشتغال، در طول یک ساله بهار سال گذشته تا بهار امسال، 3 درصد کاهش پیدا کرده است. اما در ماههای گذشته فعالان اقتصادی نسبت به هجوم فارغالتحصیلان به سمت مشاغلی چون رانندگی در تاکسیهای اینترنتی هشدار داده بودند. حالا به نظر میرسد که این گونه هشدارها در سطح آماری نیز قابل مشاهده است. در واقع ممکن است یک مهندس رشته تحصیلی پتروشیمی یا صنایع، به دلیل پیدا نکردن شغل مرتبط با رشته تحصیلی خود از بازار کار خارج شده و به سمت مشاغل اینچنینی جذب شده باشد و در نهایت در آمار «شاغل» محسوب شود.
این در حالی است که سالانه ۸۰۰ هزار فارغالتحصیل جدید به بازار کار وارد میشوند و این سؤال مطرح میشود که برنامهای برای جذب این تعداد دانش آموخته رشتههای مختلف دانشگاهی وجود دارد؟ سؤال این است که چرا ۴۰ درصد بیکاران تحصیلکرده دانشگاهیاند، اما سهم آنان از اشتغال تنها ۲۷.۱ درصد است؟
شکاف اشتغال زنان و مردان
نرخ مشارکت اقتصادی زنان در بهار امسال به 14 درصد رسیده و در واقع، پایینترین رقم در 8 سال گذشته را ثبت کرده است. در واقع اگر نگاهی به میزان بیکاری زنان و مردان کنیم؛ شکاف بزرگی میان این دو بخش دیده میشود. بیکاری در زنان 13.7 درصد و در مردان 6 درصد بوده است. با اینکه سهم زنان از اشتغال صنعتی 23.7 درصد بوده که در بازه یک ساله کاهش نزدیک به دو درصدی را نشان میدهد. این آمارها به واقع گویای آن است که یک زن روستایی کمتر از 13 درصد شانس اشتغال در بخش کشاورزی دارد.
به نظر میرسد که دلیل این اتفاق نیز، «مردانه شدن» فعالیتهای اقتصادی در استانهای مختلف باشد. به طور مثال، در استان سیستان و بلوچستان، فقط9.2 درصد از زنان بالای 15 سال، در بهار امسال شاغل بودهاند یا دنبال کار میگشتند.
در بخش فارغالتحصیلان نیز این موضوع به چشم میخورد. به طور مثال، یک زن فارغالتحصیل دانشگاه با ۱۷.۶ درصد شانس بیکاری، سه برابر مردان (۷.۱ درصد شانس بیکاری) در معرض خطر نداشتن شغل است.
معمای ساعت کار طولانی
آمارها نشان میدهد که بیش از 40 درصد آنهایی هم که کار میکنند، ساعت کار هفتگی بیش از 49 ساعت داشتهاند. این رقم در بخشهای خدماتی مانند رستورانداری و یا حملونقل به 54 درصد هم میرسد. این در حالی است که به گفته کارشناسان، ساعات کار طولانی میتواند به بهبود بهرهوری ضربه اساسی وارد کند. چرا که این میزان معادل ۱۰ میلیون نفر هستند که هر هفته حداقل ۵ ساعت اضافهکاری بدون حقوق تحمل میکنند.
اشتغال ناقص در روستاها
سهم اشتغال ناقص در روستاها به 9.4 درصد رسیده است. این یعنی ۵۴۱ هزار نفر در روستاها، اشتغال ناقص دارند. بر اساس تعریف مرکز آمار ایران، اشتغال ناقص وضعیتی است که فرد شاغل، در هفته جمعاً کمتر از ۴۴ ساعت کار کرده باشد، خواهان و آماده برای کار بیشتر باشد و علت کمکاری، دلایل اقتصادی (رکود کاری، نبود فرصت شغلی، فصلی بودن کار) باشد.
سهم اشتغال ناقص در کل کشور 6.6 درصد بوده اما در روستاها همانطور که گفته شد به عدد 9.4 درصد رسیده است. هر چند در هر دو مورد اشتغال ناقص کاهش پیدا کرده است؛ در کل کشور 1.3 درصد و در روستاها 2.1 درصد. اگرچه سهم اشتغال ناقص روستایی در بهار ۱۴۰۴ نسبت به سال قبل ۲.۱ درصد کاهش یافته، اما این بهبود عمدتاً ناشی از خروج نیروی کار از چرخه اشتغال (مهاجرت یا انصراف از جستوجوی کار) است، نه ایجاد مشاغل پایدار. چنانکه رضا محمدی اقتصاددان روستایی در این باره میگوید: «کاهش آمار اشتغال ناقص روستایی، مانند خاموش کردن آژیر خطر هنگام آتشسوزی است؛ آتش همچنان میسوزاند!»
اما چرا اشتغال ناقص در روستاها بالاست؟ به چند دلیل؛ اول اینکه کشاورزی (یعنی 43.5 درصد اشتغال روستایی) فعالیتی موسمی است. مثلاً کارگر خرماکار در هرمزگان فقط ۴ ماه سال کار دارد و در بقیه سال بیکار است. در واقع ۸ ماه بیکاری پنهان یا کار کمتر از ۲۰ ساعت در هفته دارد.
دوم اینکه فقدان کارخانههای فرآوری محصولات کشاورزی در روستاها دیده میشود و تنها 5درصد روستاهای ایران به صنایع تبدیلی دسترسی دارند. به طور مثال، کشاورز استان گلستان پس از برداشت گندم، هیچ شغلی در زمستان ندارد. مورد سوم، دستمزدهای روزمزدی است. ۷۸ درصد شاغلان روستایی کارگر ساده با قرارداد شفاهی هستند. فرض کنید یک نفر روزانه ۲۰۰ هزار تومان بگیرد، اما هفتهای فقط ۳ روز کار پیدا کند. با این حساب درآمد این فرد 2.4 میلیون تومان در ماه میشود که کمتر از خط فقر است. مورد چهارم نیز خشکسالی و نبود آب است که روی بخش کشاورزی ایران تأثیر منفی گذاشته است.
اما این اتفاق چه پیامدی دارد؟ اولین پیامد آن، فرار جوانان به شهرهاست. چنانکه آمارها میگوید ماهانه ۱۵۰۰ نفر از روستاهای خراسان رضوی مهاجرت میکنند. نکته دوم افزایش حاشیهنشینی است. چنانکه ۳۷ درصد حاشیهنشینان شهرهای بزرگ، روستاییان سابق با سابقه اشتغال ناقص هستند.
کارشناسان با اشاره به پیامد چنین اوضاعی پیشنهادهایی چون ایجاد صنایع خرد روستایی (مانند ایجاد کارگاههای بستهبندی خشکبار در مناطق پستهخیز رفسنجان و زعفرانکار قائنات)، توریسم فصلی و توسعه اقامتگاههای بومگردی برای ایجاد شغل در فصول غیرکشاورزی و آموزش مهارتهای چندگانه به روستاییان (الگوی موفق: طرح «هر روستا یک مهارت» در مازندران) را پیشنهاد میکنند. با اینکه پرداخت مکمل درآمدی توسط دولت در ماههای کمکاری نیز میتواند مورد نظر قرار بگیرد. در الگوی مشابهی «طرح حمایت از کارگران فصلی» در ترکیه اجرایی و بسیار موفق بود.