چرا «حاکمیت بر دریاها» برای کشورها اهمیت دارد؟

سه شنبه، ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۹:۱۱
کدخبر:۱۳۳۰۲۰

در جهان مدرن، حاکمیت بر دریاها به منزله حاکمیت بر کانون‌های ثروت و قدرت است. حاکمیت بر دریا به معنای کنترل و اعمال قدرت قانونی یک دولت بر آب‌های ساحلی و مناطق دریایی است و بهره‌برداری اقتصادی از این آب‌ها نیز یک اصل پذیرفته‌شده بین‌المللی است که قاعدتا در مورد ایران و هفت‌کشور عربی حوزه خلیج‌فارس نیز صدق می‌کند؛ اما در این بین ایران بیشترین مرز آبی مشترک با خلیج‌فارس را دارد.

طول مرز آبی کشورمان با خلیج‌فارس، با احتساب جزایر آن حدود ۱۸۰۰کیلومتر و بدون احتساب جزایر، ۱۴۰۰کیلومتر است. به این ترتیب بیشترین فرصت توسعه ساحلی و دریامحور از میان کشورهای همسایه خلیج‌فارس، در اختیار ایران است. با این حال، عمده ظرفیت‌های ساحلی ایران در خلیج‌فارس، بالقوه باقی مانده است. این غفلت تاریخی از ظرفیت‌های دریایی ایران با توجه به همجواری با خلیج‌فارس و دریای عمان، عمدتا ناظر بر ظرفیت‌های اقتصادی است. اگرچه در حوزه امنیتی و نظامی، ایران توانسته است به‌عنوان یکی از قدرت‌های منطقه‌ای حاکمیت خود را بر آب‌های ساحلی اعمال کند، اما در حوزه اقتصادی دچار یک ‌جاماندگی به درازای عمر تولد دولت مدرن است.

از حقایق تاریخی نقش اقتصادی خلیج‌فارس به عنوان شاهراه بازرگانی و حمل کالا در ایران باستان که بگذریم، در دهه‌های اخیر روند بهره‌مندی تجاری ایران از خلیج‌فارس رو به افول بوده است.

تعدد کشورهای محصور در خشکی که در همسایگی ایران واقع شده‌اند، موقعیت کشورمان از نظر کارکرد اتصال بین شرق و غرب جهان را بالقوه تقویت کرده است و ما قاعدتا باید با توجه به موقعیت جغرافیایی ممتاز فعلی، از مزایای ترانزیتی دریا-دریا، دریا-خشکی و خشکی-دریا به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم. اما محدودیت‌هایی وجود دارد که مانع بالفعل‌شدن مزیت‌های نسبی ایران در حوزه ترانزیت شده است. محدودیت اصلی ناظر بر «سرمایه‌گذاری» است.

 سرمایه‌گذاری ناکافی از سرعت توسعه دریامحور در مجاورت خلیج‌فارس کاسته و کارکرد ترانزیتی بنادر اصلی ایران را تضعیف کرده است. به عنوان مثال، در عصری که هوشمندسازی بنادر مهم دنیا کلید خورده و یک انقلاب در نوع تجهیزات و فرآیندهای بندری در حال وقوع است، در بزرگ‌ترین بندر ایران، شهیدرجایی، هنوز تعدادی از ابتدایی‌ترین ملزومات تخلیه و بارگیری مثل جرثقیل‌های دروازه‌ای نوسازی نشده و از نسل جدید این امکانات استفاده نمی‌شود. فرسودگی تجهیزات و ضعف‌های زیرساختی نیز مشکل ترافیک در بنادر را به دنبال دارد.

سرمایه‌گذاری ناکافی در تجهیزات بندری و لجستیک یکی از عواملی است که موجب شده است نیمی از ظرفیت اسمی بنادر ایران خالی بماند. به این ترتیب جایگاه بزرگ‌ترین بندر ایران، شهید رجایی، در جمع ۱۰۰بندر برتر جهان در سال ۹۸ از دست رفته و اکنون  بنادر ایران در این رتبه‌بندی، موقعیتی ندارند. ضعف سرمایه‌گذاری در توسعه بندری ایران نیز به نفع برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج‌فارس تمام شده است. شاید مهم‌ترین کشوری که توانسته جایگاه خود را به عنوان جایگزین ایران در زنجیره تامین منطقه‌ای ارتقا دهد، امارات متحده عربی است.

داده‌های مرکز آمار امارات نشان می‌دهد که تجارت غیرنفتی این کشور از ۱.۶تریلیون درهم (۴۳۵میلیارد دلار) در سال ۲۰۲۲ به ۱.۹تریلیون درهم (۵۱۷میلیارد دلار) در سال ۲۰۲۴ افزایش یافته که رشد ۱۵درصدی را نشان می‌دهد. بندر جبل‌علی، بزرگ‌ترین بندر خاورمیانه واقع در دبی است که با کاهش نقش بنادر ایران مانند بندرعباس که حجم ترانزیتش از ۲.۵میلیون TEU در سال ۲۰۱۷ به ۱.۲میلیون TEU در سال ۲۰۲۳ افت کرده، به هاب اصلی ترانزیت کالا در خلیج‌فارس تبدیل شده است. براساس گزارش آژانس بین‌المللی حمل‌ونقل دریایی در سال ۲۰۲۴، بندر جبل‌علی ۶۰درصد ترانزیت منطقه‌ای را مدیریت می‌کند.

با درک علت ناکامی نسبی ایران در بهره‌برداری از ظرفیت‌های اقتصادی همجواری با خلیج‌فارس در مقایسه با برخی از کشورهای منطقه، برنامه‌ریزی برای رفع علت و عارضه باید در دستور کار سیاستگذار قرار بگیرد. مهم‌ترین مانع سرمایه‌گذاری دریایی در ایران، تحریم‌های اقتصادی است.  تحریم‌ها علاوه بر اینکه ریسک سرمایه‌گذاری خارجی در بنادر ایران را افزایش داده، دسترسی به فناوری‌های جدید، تجهیزات مدرن و خدمات مالی نظیر تسهیلات بانکی بین‌المللی را با مشکل مواجه کرده است.

علاوه بر مانع برون‌بخشی تحریم، موانع درون‌بخشی دیگری نیز پیش‌روی سرمایه‌گذاری در بنادر وجود دارد. از مهم‌ترین موانع، عدم شفافیت مقررات مربوطه، بوروکراسی پیچیده و نیز قیمت‌گذاری دستوری در مورد برخی خدمات بندری است که در نهایت به تشدید نگرانی درباره بازگشت سرمایه منجر می‌شود. به این ترتیب دستور کار برای بهبود بهره‌برداری ایران از مزایای اقتصادی حاکمیت بر آب‌های خلیج‌فارس روشن است؛ تلاش برای رفع تحریم‌ها و همپای آن، رفع موانع درون‌زای سرمایه‌گذاری در حوزه اقتصاد دریامحور. این نوشتار البته به ثروت‌های بیکران خلیج‌فارس در حوزه انرژی و سهم ایران از مواهب این حوزه نمی‌پردازد که در جای خود باید بررسی شود.

این روزها که ماجراجویی دونالد ترامپ درباره نام خلیج‌فارس بر سر زبان‌ها افتاده، در کنار توجه به اهمیت ژئوکالچرال این نام و این پهنه آبی سرزمینی‌مان، بی‌راه نیست اگر با خود مرور کنیم چه شد که میدان بهره‌برداری از منافع اقتصادی این آب‌های بیکران را به همسایگان واگذار کردیم؟ سیاستگذاری ما چه نقصی داشته که از مواهب این شاهراه ثروت‌آفرین آن‌طور که باید برخوردار نشده‌ایم؟ آیا اگر ما نیز همپای برخی کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس، در صنایع دریایی سرمایه‌گذاری کرده و در زنجیره تامین جهانی نقش اساسی داشتیم، فضایی برای تکرار ادعاهای بی‌اساس برای جعل عنوان خلیج همیشه فارس وجود داشت؟ یا اینکه اقتصاد پویای دریاپایه می‌توانست مثل سپر مهمی در برابر تلاش‌های مذبوحانه برای کمرنگ کردن نقش تاریخی ایران در منطقه عمل کند؟/ دنیای اقتصاد