وقایعاتفاقیه: چرخهای ماشین، آسفالت گرم اتوبان تهران- قم را نوازش میکند و همچنان که اسب آهنی به پیش میرود به این میاندیشم که این جاده مانند همیشه خشک و بیآبوعلف به نظر میرسد، درست مانند دوران پیش از «برجام»! به این فکر میکنم که گویا برخی دوستان دلواپس در مجلس و این طرف و آن طرف پربیراه هم نمیگفتند، یعنی پس واقعا چه شد «نتایج برجام»؟ جاده منتهی به فرودگاه امامخمینی(ره) یا به قول خارجکیها «ایکیا» (مخفف فرودگاه بینالمللی امامخمینی) هم دستکمی از بزرگراه ندارد و انگارنهانگار که «برجام» شده و مملکت تکان خورده! وضعیت پارکینگ اصلی فرودگاه هم مانند همیشه است و تکلیفت با آن روشن نیست، وقتی انتظار خلوتیاش راداری کیپتاکیپ پر است و پارکینگبانها حوالهات میدهند به پارکینگهای 2 و 3 و ... در بیابانهای اطراف فرودگاه؛ آن هنگام هم که مطمئنی جای سوزنانداختن ندارد و خودت مانند بچه آدم میروی توی بیابان پارک میکنی، میآیی و میبینی در پارکینگ اصلی پرنده پر نمیزند؛ خلاصه که اوضاعی است.
برای بررسی اثرات «برجام» به فرودگاه امامخمینی(ره) آمدهام. ظاهرا همه پروازها کمی تأخیر دارند و من با خود میاندیشم که آیا این هم از نتایج برجام است!؟ نه. قطعا نه، چون تا بوده همین بوده و این تأخیرها وجود داشته و همه ما به نوعی با آن اُنس گرفتهایم اما مگر نه اینکه «برجام» شده، پس چرا... اصلا ولش کن. راه میافتم تا در محوطه سالن پروازهای ورودی کمی قدم بزنم. فرودگاه زیاد میروم و با توجه به این واقعیت، همواره همهچیز آن برایم عادی است، گویی که انگار یکی از کارمندانش هستم اما اینبار احساس میکنم چیزی غیرعادی زیرپوست «ایکیا» در حال جریان است.
حواسم را جمع میکنم، باید بفهمم چه شده است. درودیوار همان درودیوار سابق است و تغییری در آن مشاهده نمیشود، آدمها هم همان... اما نه، انگار آدمها تغییر کردهاند؛ نه آن تغییر که فلاسفهای همچون ملاصدرا و حکیمانی همچون مولوی صحبتش را کردهاند، تغییر بیشتر صوری است تا جوهری. قیافههای جدید، از نوعی که قبلا کمتر در «ایکیا» میدیدیشان؛ بورتر، سفیدتر و البته با چشمانی روشنتر. بیشتر دقت میکنم؛ متوجه میشوم دامنه تغییرات، تابلوی اعلام پروازهای ورودی را هم دربرگرفته است.
ایرلاینهایی که قبلا اسمشان را کمتر میدیدی یا اصلا نمیدیدی، حالا گویی جای ثابتی را در تابلو به خود اختصاص دادهاند. ایرفرانس، کیالام، اتریشایر، لوفتهانزا، ... حالا تابلو متنوعتر از قبل به نظر میرسد و جای ایرلاینهایی همچون ترکیش، اتحاد، امارات و... تنگتر. با خود فکر میکنم که آیا این هم از نتایج برجام است؟ نه، حتما نیست، اصلا چه ربطی دارد! برخی از مسافرانی که از در خروجی سالن میگذرند، میزبانانی با تابلوی خوشامدگویی از سوی شرکت یا مؤسسهای ایرانی به استقبالشان میآیند.
دیدارهای تجاری در هتل لوکس روبهروی فرودگاه
کمکم حوصلهام سر میرود. از فرودگاه بیرون میزنم. قدمزدن در محوطه بیرونی هم حالوهوای خودش را دارد. مانند همیشه هنگام پیادهروی زمان و مکان را گم میکنم. نمیدانم چقدر گذشته است که ناگاه خود را مقابل هتل «ایبیس»Ibis و هتل «نووتل»novotel میبینم. قبلا درباره آنها شنیدهام؛ نخستین گروه ازهتلهای بینالمللی فرودگاهی کشور که با سرمایهگذاری گروه هتلداری «آکورهتل» AccorHotels ساخته شدهاند. همان زمان که خبرهایشان را خواندم هم فکر میکردم چه کار بیهودهای است! حالا هتل را هم ساختید، مسافرش را از کجا میخواهید بیاورید؟ وضعیت صنعت توریسم مملکت که مشخص است؛ آن تعداد مسافر ورودی باقیمانده هم معمولا از کشورهای منطقه هستند که بیشتر به قصد زیارت وارد کشور شدهاند و مقصد و مکانشان مشخص است و به قولی «ایبیس» و «نووتل» راست کارشان نیست.
با خود گفتم حالا که تا اینجا آمدهام، محض خالینبودن عریضه و صرف یک فنجان قهوه، این هتلهای لاکچری را به قدوم خودم مزین کنم؛ شاید در این کسادی بازار و نبود مشتری از دیدن من در کافیشاپ هتل خوشحال شوند اما خب، نمیدانم از پاقدم من بود یا چیز دیگر، کافیشاپ تقریبا پر بود، رستوران هم با اینکه از وقت ناهار گذشته بود دستکمی از کافیشاپ نداشت.
به چهرهها نگاه کردم، یاد سالن ورودی فرودگاه افتادم، باز هم آدمهایی بورتر، سفیدتر و البته با چشمانی روشنتر و البته بچهها؛ بله چند بچه هم بودند که با موهای بور و لَخت این طرف و آن طرف میدویدند و مادرشان با زبانی که حداقل نگارنده نفهمید برای کدام ولایت است، یحتمل به آرامش فرامیخواندشان اما هرچه بود حس فضا بیشتر مردانه بود و بحثهای درگرفته بر سر میزها، از قرارداد و مراوده اقتصادی، گویی هر کس چیزی برای عرضه آورده و درعوض انتظار دریافت کالایی گرانبها داشت. یعنی این هم از نتایج «برجام» است!؟ نه، هنوز شک دارم.
هتل هما و افزایش قرارهای تجاری
سه روز پس از ماجرای فرودگاه، همچنان فکرم مشغول چهرههای عجیبوغریب جدید و آن هتلهاست. در سایتها میخوانم تعداد پروازهای ورودی به نسبت زمان مشابه پارسال از افزایش قابل توجهی برخوردار شدهاند و منهای آن، سفرهای سیاحتی با عناوین مختلفی همچون تور ایرانگردی، سفر به سرزمین پارس و... از مبادی ورودی هوایی، زمین و ریلی نیز افزایش قابل ملاحظهای داشته است. میاندیشم حالا سایتها یک چیزی نوشتهاند، آدم باید خودش عاقل باشد! از خانه به هوای قدمزدن خارج میشوم. میدان ونک مانند همیشه شلوغ و پرازدحام است. کوچهپسکوچه میروم؛ غوطهور در افکار همیشگی. حالا هتل «هما» مقابلم قرار دارد.
یادم آمد زمانی کافیشاپش کیک شکلاتیهای خوبی داشت و احتمالا با یک لیوان آب پرتقال چیز بدی نمیشود. به محض ورود به محوطه کافیشاپ پشیمان میشوم. اگر نگویم بدتر از کافیشاپ «ایبیس» نبود، قطعا بهتر هم نبود. و از همه بدتر که باز هم همان چهرهها! البته اینجا چند چشمبادامی احتمالا برای تلطیف فضای ذهنی من میان میزها و مبلهای راحتی وول میخوردند. نمیدانم ژاپنی هستن یا کرهای؛ حالا مگر فرقی هم میکند! با خوششانسی یک گوشه جایی پیدا کرده و مینشینم.
کنار دستم جوانی حدودا 30 ساله با دو موبورِ چشم روشن، از همانها که چند روزی است کابوسم شدهاند مشغول چکوچانهزدن است. خوب انگلیسی حرف میزند اما ایرانیبودنش نهتنها از قیافه بلکه از لهجهاش تابلوست. چند پوشه و یک لپتاپ روی میز است که ظاهرا محتوای آنها موضوع بحث است. موبورها برای مشورت به مبلها تکیه داده و سر در سر هم میبرند. جوان قهوهاش را که مزهمزه میکند چشمش به من میافتد و ردوبدل لبخندی آبکی، فرصتی میشود برای بازکردن بحث.
خلاصه حرفهایش تا قبل از ورود مجدد موبورها به مرحله چکوچانه این است که شرکتش درزمینه واردات مواد اولیه ایمپلنت دندان فعال است و پس از سالها معامله با هندیها و چینیها و واسطههای عرب حاشیه خلیجفارس، حالا فرصتی فراهم شده تا با خود شرکت اصلی - که این موبورها نمایندهاش هستند - وارد معامله شود. لازم نبود بپرسم خب چرا تا قبل از این با شرکت اصلی وارد معامله نشده بودی، چون پاسخش را میدانستم. حتما میخواست بگوید تا قبل از این ما تحریم بودیم و سوای آن نقلوانتقال پول از ایران به دیگر نقاط دنیا بهویژه اروپا و آمریکا غیرممکن بود و حتما بعدش هم میخواست وضعیت فعلی را گره بزند به «برجام» و چهار تا خدا پدر و مادر ظریف را بیامرزد هم بگذارد تنگ حرفهایش و... از هتل که خارج شدم باران میبارید.
با خود گفتم اگر به این مردم رو بدهی حتما میگویند این باران هم از نتایج «برجام» است!! در دل به همه این خوشخیالیها خندیدم و بیتوجه به یک گروه از چشمروشنهای موبور که شاد و خندان از روبهرو میآمدند، راهی خانه شدم.
تأثیرات اقتصادی برجام از فرودگاه امام تا هتلهای 5 ستاره
کد خبر : ۲۳۱۹۹ | پنجشنبه، ۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۳۳:۴۷ | ۲۹۱۶ بازدید |
چرخهای ماشین، آسفالت گرم اتوبان تهران- قم را نوازش میکند و همچنان که اسب آهنی به پیش میرود به این میاندیشم که این جاده مانند ...