کانال تلگرام ایران جیب
مدیران خودرو 777
مدیران خودرو 777
لست سکند تور مسافرتیلست سکند تور مسافرتی

نرم افزار حسابداری پارمیسنرم افزار حسابداری پارمیس

گزارشی از بازار خرید و فروش ضایعات


کد خبر : ۱۸۵۷۳جمعه، ۱۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۳:۴۷۱۰۲۷۴ بازدید

برای چند لحظه ناتمام، تصور کنید که صبح یک روز تعطیل، درست در اوج لذت خواب، با صدایی از خواب بپرید و پژواک این کلمات، گوش و هوش‌تان ...
گزارشی از بازار خرید و فروش ضایعاتگزارشی از بازار خرید و فروش ضایعات

برای چند لحظه ناتمام، تصور کنید که صبح یک روز تعطیل، درست در اوج لذت خواب، با صدایی از خواب بپرید و پژواک این کلمات، گوش و هوش‌تان را تسخیر کند: خرده ریز انباری، قالی و قالیچه، بخاری برقی، بخاری گازی، کاسه و بشقاب، مس و چدن و آلومینیوم؛ خریدارییییم!

شاید شما هم مانند نگارنده، دست کم یک بار به این موضوع فکر کرده باشید که بازار کسب و کار این دوره‌گردان سرگردان بین کوچه و خیابان شهر، که تمام سرمایه کاری‌شان، یک وانت است و یک بلند گوی گوش خراش؛‌ چگونه گرم می‌شود که آوازه رونق بازار کارشان، موجب رشد و توسعه بازار خنزر پنزر شده است؟


پز عالی، جیب خالی 

بی‌تردید، کسی بهتر از یک خریدار دوره‌گرد، نمی‌تواند به این پرسش پاسخ بدهد. به همین دلیل، با شنیدن صدای نخستین خریدار دوره‌گرد، سراغ او می‌رویم تا خریدار اطلاعات او درباره این بازار کار باشیم. مصطفایی، جوان 23 سال‌های است که با همان لباس سربازی رنگ و رو رفته و آرم و نشانه نصب شده روی آن، پشت وانت پدرش نشسته و از بجنورد، مرکز خراسان شمالی، به هوای جمع کردن پول از کف کوچه و خیابان تهران، راهی شهر شلوغ شده است. او به خبرنگار صمت می‌گوید: کی گفته که بازار ما سکه است؟ مردم فقط جیب‌های قلمبه! ما را می‌بینند و فکر می‌کنند که ما چشم بازار را درآورده‌ایم و جیب مردم را خالی کرده‌ایم. من الان دو سال است که از بجنورد آمده‌ام تهران تا بتوانم کار کنم. برای کسی با سرمایه کم مانند همین ماشین، بهترین کار بارکشی است. ولی در تهران، باید در بازار همه لوازم، از مبل گرفته تا قطعات یدکی ماشین و حمل اسباب و اثاثیه منزل، آشنا و ضامن درست و حسابی و معتبر داشته باشی که من نداشتم. برای همین، با کمک یکی از آشنایان، وارد بازار دوره‌گردی و خرید و فروش ضایعاتی شدم. آن هم با سرمایه نقدی ۵۰۰ هزار تومان!


بازاری با لایه‌های پنهان

این جوان که به گفته خودش از زیر و بم بازار ضایعات فروشان باخبر است، درباره پشت صحنه این بازار می‌افزاید: من و صدها نفری که در این بازار مشغول کار هستیم؛ کمترین سود را از فروش لوازم و خرت و پرت خانه‌های مردم می‌بریم و سود واقعی و اصلی، به جیب کارخانه‌داران می‌رود. مردم فکر می‌کنند که اگر ۱۰ سال پیش، یک یخچال را به قیمت ۵۰۰هزار تومان خریداری کرده باشند؛ درحال‌حاضر باید آن را یک‌میلیون تومان بفروشند. چراکه همه چیز گران شده و یخچال آنها نیز پس از ۱۰ سال استفاده؛ باید گران شده باشد. ولی واقعیت این است که آن یخچال، به هیچ وجه قرار نیست مورد استفاده کسی قرار بگیرد و میزان ارزش و قیمتش، بستگی به مقدار آهن به کار رفته درآن دارد. به همین دلیل، به‌طور معمول، ما با فروشندگان لوازم انباری و خانگی، در خانه‌های‌شان درگیر می‌شویم و حتی گاهی کارمان به کتک کاری و برخورد فیزیکی هم می‌رسد! آنها فکر می‌کنند که فروشنده لوازم خانگی خیابان ری هستند و ما هم خریدار جهیزیه! برای همین هم، وقتی قیمت پیشنهادی خود را با قیمت پیشنهادی ما مقایسه می‌کنند؛ چنان برافروخته می‌شوند که گویی آنها را مورد تمسخر قرار داده‌ایم. ما به آنها حق می‌دهیم. چراکه از پشت صحنه بازار خنزر پنزر، چیزی سر در نمی‌آورند و نمی‌دانند که اگر ما بابت خرید یخچال آنها، رقمی بین ۲۵ تا ۳۰ هزار تومان بپردازیم؛ شاید بتوانیم پس از فروش آن به خریداران منطقه عبدل آباد و افسریه، حدود ۶ تا ۸ هزار تومان، سود به‌دست بیاوریم!

 

خریدارانی که همه چیز می‌خرند

این جوان دوره‌گرد، درباره قیمت‌های مصوب! در بازار خرید و فروش همه لوازم و ابزار و هر چه همه چه از این دست؛ اینچنین اظهار نظر می‌کند: ما برای هر وسیله‌ای که در آن آهن به کار رفته باشد، کیلویی ۳۰۰ تومان پول به فروشنده می‌دهیم. حال این وسیله هر چه می‌خواهد باشد. چه یخچال مارک‌دار امریکایی و چه اتاق یک ماشین قدیمی! برای ما، فقط وزن وسیله مهم است. هر چه سنگین تر، بهتر. اگر بتوانیم با هزار جور چانه زدن، فروشنده را متقاعد کنیم که وسیله‌اش را به ما بفروشد؛ تازه کارمان شروع می‌شود. چراکه باید لوازم غیرآهنی آن وسیله را جدا کنیم تا سود بیشتری به‌دست آوریم و دستمزد کارگر جداکننده وسایل غیرفلزی را نیز، خودمان می‌دهیم. خریدار آهن آلات، کیلویی ۴۰۰ تا ۴۵۰ تومان، بابت هر کیلو آهن به ما می‌دهد. یعنی روی هر کیلو آهن قراضه، بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ تومان نصیب ما می‌شود. از این ۱۵۰ تومان، پول بنزین و استهلاک ماشین و ناهار و جریمه پلیس به خاطر آلودگی صوتی و توقیف شدن به وسیله شهرداری و جریمه دادن بابت رفع توقیف بلندگو و یک عالمه هزینه دیگر را کنار بگذارید و در نهایت ببینید که چقدر برای ما باقی می‌ماند؟!


سود تجارت خنزر پنزر، در جیب واسطه‌ها

راستش را بخواهید، ما به هیچ وجه فکر نمی‌کردیم که قصه دوره‌گردان و خریداران وسایل انباری و خرده ریز خانه‌های مردم، قصه پر غصه‌ای باشد. برای همین، در مسیر خانه تا محل کار، با ۳ نفر دیگر از این وانتی‌های دوره‌گرد که چشم‌شان به انباری و ضایعات خانه شهروندان است؛ گفت‌وگو کردیم و از هر کدام‌شان، حرف‌های شبیه به هم شنیدیم. احمدی، یکی از همین افراد بود که روبه‌روی بیمارستان تهران کلینیک و برای جلب نظر مسئولان تاسیسات این بیمارستان، بدون توجه به تابلوی بوق نزنید و سکوت را رعایت کنید و اشاره‌های نگهبانان؛ به‌طور مداوم در بلندگوی نصب شده روی وانتش، بازار گرمی، و خودش را بالاترین خریدار اجناس انباری این مرکز درمانی معرفی می‌کرد. پس از اینکه وی از ترس ماموران راهنمایی و رانندگی، در کوچه‌ای پیچید و بلند گوی وانتش را خاموش کرد؛ با او گفت‌وگویی کوتاه انجام دادیم. وی به خبرنگار صمت گفت: همین الان شما دیدید که می‌خواستند من را جریمه کنند. تمام بدبختی این خرید و فروش مال ما است و سودش به جیب کارخانه داران می‌رود. من امروز از یک خانه در همین اطراف، ۷۰ کیلو مس خریده‌ام از قرار کیلویی ۷هزار و ۵۰۰ تومان. این مس‌ها به صورت ظرف هستند و برای کارخانه دار فرقی نمی‌کند که آنها به صورت کابل باشند یا قابلمه و دیگ و پاتیل! برای اینکه آنها در نهایت می‌خواهند مس‌ها را ذوب کنند و به قیمت بالایی به مراکز بزرگتر مانند ذوب‌آهن اصفهان بفروشند. ولی واسطه‌ها و دلال‌ها، برای اینکه سود و پول کمتری به ما بدهند، این مس‌ها را کیلویی ۸هزار و ۵۰۰ تومان از ما می‌خرند. ما ناشکر نیستیم. ولی همیشه هم این طور نیست که روی یک قلم خرید و فروش، ۷۰هزار تومان سود کنیم. حالا بماند که نصف این رقم هم، صرف پول بنزین و هزار داستان دیگر می‌شود. شاید برای‌تان جالب باشد که واسطه‌ها، همین مس‌ها را کیلویی ۱۲هزار تومان و گاهی نیز بیشتر، به کارخانه‌ها می‌فروشند! گاهی نیز پیش می‌آید که برای فروش یک کیلو کابل مسی، مبلغ ۱۴هزار تومان از کارخانه داران دریافت می‌کنند.


دل خوش، سیری چند؟

در بساط سمسارهای دوره‌گرد، هر وسیله‌ای می‌تواند جا داشته باشد. از کفش و دمپایی کهنه اهالی خانه، تا چوب آهنی گلف! این دوره‌گردان، برای هر چیزی، قیمتی از پیش تعیین شده دارند. شاید اگر دست‌شان می‌رسید و می‌توانستند؛ روی قلب‌ها نیز قیمت می‌گذاشتند و به این پرسش، پاسخ می‌دادند که دل خوش سیری چند؟(سهراب سپهری). شاید شنیدن و خواندن این نکته برای شما خواننده عزیز جالب باشد که گردش مالی یک وانت، به‌عنوان سمسار دوره‌گردی که فقط می‌خرد و وارد چرخه فروش نمی‌شود، ماهانه بین ۹ تا ۱۵میلیون تومان است. این رقم، در موارد ویژه، مانند خرید آهن‌آلات یک خانه کلنگی تخریب شده، به بیش از ۲۰میلیون تومان نیز می‌رسد. فکرش را بکنید... فعالیت اقتصادی و بازار دوره‌گردی خریداران لوازمی که در انباری مردم خاک می‌خورد؛ زیر نگاه کدام چشم ناظر به گریز خود از پرداخت مالیات ادامه می‌دهند که هیچگاه دیده نمی‌شوند و کرکره کار و کسب‌شان، همیشه بالا است.

* صمت



اخبار مرتبط

دیدگاه ها

افزودن دیدگاه


  • نظرات غیر مرتبط با موضوع خبر منتشر نمی شوند.
  • نظرات حاوی توهین و افترا منتشر نمی‌شوند.
  • لطفاً نظرات خود را به صورت فارسی بنویسید.
نام:
پست الکترونیک:
متن:

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار هفته

پربحث ترین ها

سایر خبرها